بخشی از مقاله
زنان دين گستر در تاريخ اسلام :
لزوم پرداختن به موضوع زنان (مقدمه)
بىشك، يكى از شاخصه هاى نظامهاى اجتماعى و فرهنگىِ پيشرفته و به اصطلاح امروز، مدرنيته و توسعه يافته، نگاه آن اجتماع و طرز تلقى او به موضوع زن است، گويى اين موضوع مىتواند به تنهايى خط كشى باشد براى اندازه گيرى و سنجش مقدار توسعه يافتگى و يا عقب ماندگى؛ به اين منظور در اغلب جوامع و فرهنگها، اين موضوع به طور جدّى و غير قابل مسامحه، مورد توجّه صاحب نظران و انديشمندان قرار گرفته است. نزاع پرجنجال ميان نگرش سنتى و رويكرد مدرنيته و تقسيم جوامع و فرهنگها به يكى از آن دو، و غلبه سنّت در بعضى جوامع و هيمنه مدرنيته در بعضى ديگر، چيزى نيست كه بتوان از آن غفلت نمود.
به چند جهت مىتوان گفت امروز پرداختن به اين موضوع براى ما الزامى است:
1. جامعه اسلامى، خواسته يا ناخواسته، در معرض بيشترين روبرويىها و تعاملات فرهنگى قرار گرفته؛ از يك سو، روشنفكران به نيت افزايش سرعت توسعه فرهنگى و سياسى و استفاده از نيرو و توانايىهاى بانوان، به حضور بيش از پيش آنان و بر گسترش حجم مطالبات سياسى و فرهنگى زنان مسلمان دامن مىزنند و از سوى ديگر، استكبار جهانى به منظور ايجاد رخنه و راه نفوذ، در صدد ساخت معبر و تونل مناسب و امن در بافت اجتماعى زنان مسلمان و كشاندن آنها به كنشهاى
غربى و اروپايى، و در نهايت، تضعيف بنيان اعتقادى و زير ساختهاى مذهبى هستند؛ كه برآيند اين دو نيرو خواستگاهى جدى براى توجّه به اين مسأله شده است و از آنجا كه توسعه و تجدّد بدون حضور و نقش زن امكانپذير نيست، و با عنايت به اين كه جامعه اسلامى به سوى توسعه و تجدد در حركت است، ناچار به اين مقولات به عنوان پيش درآمد بايد بپردازد.
2. اسلام دينى جهانى و جاودان است و عهده دار پاسخگويى به نيازهاى انسان در تمام
زمانهاست، جمع بين يك دين ثابت و يك اجتماع متغير ساده نيست، قطعاً از پيچيده گىهايى برخوردار است كه در گفتار عالمان دينى به آشكار مورد تأكيد واقع شده است، پويايى و تجدد آنچنان متين و ملايم در آغوش ثبات و دوام اسلام آرميده، كه گويى هيچگونه ميان آنها معارضه وجود ندارد، و اين نكته ما را دعوت مىكند به اين كه با توجّه به تغيير بسيارى از ساختارها و نهادهاى اجتماعى و ظهور ساختهاى نو و تازه، بار ديگر به مسائل اسلامى بپردازيم و نگاهى متناسب و درخور و در عين حال، هماهنگ با مقتضيات زمان داشته باشيم، استاد مطهرى رحمه الله انگيزه اوليه خود را در پرداختن به نظام حقوق زن در اسلام چنين بيان مىكند :
3. مقتضيات عصر ما ايجاب مىكند كه بسيارى از مسائل مجدداً مورد ارزشيابى قرار گيرد و به ارزشيابيهاى گذشته بسنده نشود. نظام حقوق و تكاليف خانوادگى، از جمله اين سلسله مسائل است.» متأسفانه همين نكته اى كه شهيد مطهرى رحمه الله به نيكى از آن ياد مىكند، مورد غفلت بسيارى از دانش آموختگان قرار گرفته و چون گذشته، بر اين باورند كه اسلام را بايد به سبك قديم، حتى با همان اصطلاحات و با همان فرهنگ واژه گانى عرضه نمود و كوچكترين نوآورى در اين زمينه بدعت محسوب مىشود. با هزاران تأسف و اندوه مىبايست اعتراف كنيم كه در جمع عالمان و
فرزانگان بر سر موضوع زن و تبيين شخصيّت و حقوق آن و تشريح جايگاه دينى آن اختلاف فاحش و افتراق غير قابل جمع وجود دارد. در يك نگاه، بى هيچ مسامحه اى زن بايد خانه نشين و به دور از مسائل اجتماعى و بىسواد و توليد كننده فعال فرزند باشد؛ تا آن جا كه يا بايد بچه در شكم داشته باشد يا در بغل؛ تا بتواند عبادت خدا را بىوقفه انجام دهد و اصلاً خداوند عبادت زن را چنين قرار داده است كه زن يا بچه در شكم داشته باشد يا در بغل و اگر بخواهد از امر كناره گيرى كند، محروم از عبادت مىشود. در يك نگاه ديگر، بى حضور زن در ميدان فعاليّتهاى اجتماعى، چرخه كار جامعه بىرمق است، و زن است كه نشاط و طراوت اجتماع را تأمين و تغذيه ميكند. امام خمينى رحمه الله در اينباره مىفرمايد:«
زن بايد شجاع باشد. زن بايد در مقدّرات اساسى مملكت دخالت بكند، زن آدم ساز است. «زن، مربى جامعه است. از دامن زن انسانها پيدا مىشود. مرحله اول مرد و زن صحيح از دامن است. مربى انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. زن با تربيت خودش انسان درست مىكند و با تربيت صحيح خودش كشور آباد مىكند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند مىشود. زن مبدأ همه سعادتها بايد باشد. «زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده ى زنان و مردان ارجمند است. خانمها حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليفشان اين است.»
اسلام احياگر حقوق زنان
زمانى كه پرده جهل و ظلمت بر سراسر جزيرةالعرب كشيده شده بود، دختران زنده به گور مىشدند؛ اگر هم زنده مىماندند بهره كشى از آنان آزاد بود و به بدترين وجه زندگى را سپرى مىكردند. نادر زنان آن روزگار مىتوانستند خود را از قيد و بند جهالت و ظلم رهانيده و مشاركت اجتماعى و اقتصادى و ... را در اجتماع به نمايش بگذارند. افراد معدودى در اجتماع به عنوان يك زن كه مظهر عطوفت و مهربانى است و به عنوان موجود داراى انديشه، آرمان خواه و داراى عملكرد برتر بروز مىكردند. آنان به دليل برجستگى انديشه، انگشت شمار بودند؛ مانند خديجه در حيطه امور اقتصادى، خنساء در حيطه ادبيات و شعر؛و دختر اوس بن حارثه در زمينه مسايل اجتماعى. فضل
الهى بر آن قرار گرفت كه در اجتماعى كه كوچكترين توجّهى به زنان ندارد دينى ظهور كند كه ارزش زنان را چون مردان قرار داده و تنها، معيار تقوا را اصل بداند.
بعد از ظهور اسلام، زنان مىتوانستند آزادانه به پيامبر صلىالله عليه وآله رجوع كرده، مسائل خود را با ايشان در ميان بگذارند، با ايشان بيعت كنند و حتى به ايشان اعتراض كنند.
در روايات آمده است كه يكى از همسران پيامبر صلىالله عليه وآله ـ ام سلمه ـ از ايشان پرسيد: در قرآن از هجرت و فداكارى مردان بسيار بحث شده، ولى در مورد زنان سخنى از هجرت نشنيده ام. در آن هنگام، آيه 195 سوره آل عمران نازل گرديد:
«فَاستَجابَ لَهُم رَبهمُ اَنيّ لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنثي بُعضُكُم مِن بعضٍ فَالذينَ هاجَروُا وَ اُخرِجوُا من ديارِهِم و اُوذُوا فى سُبيلى و قاتَلوا و قُتِلوا لَاُكَفِرَنَّ عَنهم سَيئاتِهم و لَاُدخِلَنهُم جَناتٍ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ ثَواباً مِنْ عِندِاللهِ و اللهُ عِندُه حُسْنُ الثواب»
خداوند، درخواست صاحبان انديشه را پذيرفت و فرمود: من عمل هيچ عمل كننده اى از شما را، خواه زن باشد يا مرد، ضايع نمىكنم. شما، همگى همنوع هستيد و از جنس يكديگريد. آنها كه در راه خدا هجرت كردند و از خانه هاى خود بيرون شدند و در راه من آزار ديدند و جنگ كردند و كشته شدند، سوگند ياد مىكنم كه گناهانشان را مىبخشم و آنها را در بهشتهايى كه زير درختان آن نهرها جارى است وارد مىكنم. اين پاداشى است از طرف خداوند و بهترين پاداشها نزد خداوند است.
در بعضى روايات نيز آمده است كه آيه فوق درباره فواطم يعنى فاطمه زهرا عليهاالسلام و فاطمه دختر زبير، و ام ايمن و چند تن از مستضعفين نازل شده كه پس از هجرت رسول خدا صلىالله عليه وآله به مدينه آنها هم از مكّه هجرت كردند و خود را به پيامبر اكرم صلىالله عليه وآله در مدينه رسانيدهاند.
پايه و منزلت زنان تا بدان حد رفيع گشت كه براى رفع تهمت از يك زنِ پاك، آياتى نازل مىشد. آيات معروف به افك در سوره نور، در همين رابطه نازل شده و در شأن نزول آنها آمده است: يكى از همسران پيامبر صلىالله عليه وآله هنگام بازگشت مسلمين از يك غزوه همراه كاروان بوده است. در يكى از منازل براى قضاى حاجت داخل جنگلى شد و در آنجا طوق روبند) او بر زمين افتاد. او مدتى به دنبال آن مىگشت و چون دير بازگشت كاروان حركت كرده بود. او توسط صفوان، كه به دنبال
قافله براى جمع آورى از راه ماندگان حركت مىكرد، با تأخير وارد مدينه شد و اين عمل بهانه هايى را به دست منافقان داد و آيات 11ـ12 سوره نور نازل شد كه ترجمه آن به شرح زير است:
"همانا كسانى كه آن دروغ بزرگ ـ اتهام كار زشت به يكى از همسران پيامبر صلىالله عليه وآله را ساخته و آورده اند گروهى همدست از شمايند. شما آن را براى خود شرم پنداريد، بلكه براى شما خير است. هر مردى از آنان را (كه آن دروغ را بستند) كيفر آن چيزى است كه كسب كرده ( گن
اهى كه مرتكب شده) و آن كس از آنان كه سهم بزرگتر آن دروغ را پذيرفت عذابى بزرگ دارد. چرا آن گاه كه آن را شنيديد مردان و زنان موءمن به خودشان گمان نيك نبردند و نگفتند اين دروغى روشن و هويداست."
همچنين در تاريخ آمده است دو زن در بيعت عقبه، به نمايندگى از مردم مدينه با پيامبر اكرم صلىالله عليه وآله بيعت كردند. همچنين در پيمان حديبيه، آن هنگام كه پيامبر اكرم صلىالله عليه وآله فرمان داد لباس احرام را از تن به درآورده و بدون انجام اعمال حج قربانى نحر كنند، برخى قصد فتنه گرى داشتند. آن حضرت فرمان تجديد بيعت داد و چون زنان نمىتوانستند با دست بيعت كنند، قرار بر اين شد كه طشتى آب فراهم كرده و حضرت رسول اكرم صلىالله عليه وآله دستان خويش را در آن فرو بردند و بيرون آوردند و به زنان امر كردند: "هر كس مايل است با من بيعت كند دستش را در اين آب فرو برد.
"زنى كه با تمام آرزوها زنده به گور مىشد تا بدانجا راه يافت كه چون يك مرد بيعت مىكرد و در اجتماع خود مشاركت داشت نه به صورت ظاهرى؛ بلكه عملاً در برنامه هاى اجتماع شركت مىكرد و البته در كنار آن همواره تأكيد بر بزرگترين رسالت زنان، "پرورش فرزند و همسردارى،" مىشده است؛ تا بدانجا كه نگهدارى خانه و فرزندان در نبود همسر، همپايه جهادى بود كه همسرانشان درآن شركت مىكردند.
همواره به دليل وجود رگه هاى عصبيت جاهلى در وجود مردان روزگار، اسلام بر حق زنان تأكيد مىكرد به نحوى كه پيامبر اسلام صلىالله عليه وآله در سخنان مختلف اين حق را يادآور مىشده اند و به مردان تذكر مىدادند كه زنان امانتى در دست آنها و ريحانه اى از گلستان هستى هستند.
ارزش كار زن و مرد به تقوا است و ارزشگذار به كارها پروردگار عالم است كه زن و مرد را خلق كرده است و از نيات حقيقى آنها مطلع است.
برابري زن در آفرينش
بررسى آياتى از قرآن كريم كه خلقت زن و مرد را طرح مىفرمايد، نشان مىدهد كه اين زمينه در وجوهى كه به انسانيت آنان برمىگردد وحدت نظر دارد. منشأ خلقت، نفس واحدى است كه سرمايه هاى متنوعى در آن تعبيه گرديده است.خداوند مىفرمايد:
«والله جعلَ لَكُم مِنْ انفُُسكم اَزوَاجاً و جَعَل لكُم مِن ازواجِكًم بنينَ و حفدةً وَ رزقَكًم مِنَ الطيبات»
خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و براى شما از همسرانتان فرزندان و نوادگانى پديد آورد و چيزهاى پاكيزه روزيتان كرد. قرآن كريم، وقتى مسئله زن و مرد را مطرح ميكند مىگويد اين دو را از چهره ذكورت و انوثت نشناسيد، بلكه از چهره انسانيت بشناسيد و حقيقت انسان را روح او تشكيل مىدهد نه بدن او، انسانيت انسان را جان او تأمين مىكند نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن كريم، حقيقت هر انسانى را روح او، و بدن را ابزار روح مىداند.
قرآن مىفرمايد: «"فاذا سوّيِتِه ُو نفخت فيه من روحى»؛ پس وقتى آن را درست كردم از روح خود در آن دميدم".
روح از آن جهت كه موجود مجرد است اندامى ندارد تا مذكر يا موءنث باشد. بنابراين، ماحصل كلام در اين بخش اين است كه در عالم خلقت از جهت انسانيت هيچگونه تفاوتى بين زن و مرد نمىباشد و آنچه كه عامل تعيين كننده در انسانيت انسان است، همان روح است كه روح نه مذكر دارد و نه موءنث.
زن در آفرينش، در بعد روحى و جسمى، از همان گوهرى آفريده شده است كه مرد آفريده
شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهيت، يكسان و يگانه اند و تمايز و فرقى در حقيقت و ماهيت ميان زن و مرد نيست.
تسويه و تعديل در خلقت
آيات قرآن، صراحتاً بر اين مسئله دلالت دارد كه نظام هستى يكى نظام احسن است كه در آن هيچگونه نقصان و كجى مشاهده نمىشود:
"لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم"انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم و در سوره انفطار، آيه 6 ـ 7، به بحث تسويه در خلقت انسان اشاره مىكند و مىفرمايد: «"يُا ايها الانسانُ ما غَرَّكَ بِربّكَ الكريم الّذى خَلَقكَ فَسُوّاكَ فَعَدلك"»اى انسان چه چيز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟ همان كس كه تو را آفريد و اندام تو را درست كرد (آنگاه) تو را سامان بخشيد. «فتبارك الله احسن الخالقين» آفرين بر خدايى كه بهترين خلق كننده هاست.
برابرى زن و مرد در كمال يابى و بالندگى
قبل از اين كه به ديدگاه قرآن در رابطه با برابرى زن و مرد در كماليابى و بالندگى بپردازيم، لازم است ابتدا به مفهوم و حقيقت تكامل اشاره اى شود.
تكامل در اصطلاح به معناى تحول كيفى افزايشى و شكوفايى و به فعليت رسيدن قوا و استعدادهايى مىباشد كه خداوند در نهاد هر موجودى قرار داده است.
صدرالمتألهين نيز كمال را به معناى فعليت و شكوفايى استعدادهاى خاص هر موجود مىداند. به تعبير ديگر، سير كمال هر چيزى را نوع و جنس استعدادها و ساختار هر موجودى تعيين مىكند و تكامل با ساختمان و نيازهاى هر موجودى هم جنس و متناسب مىباشد.
قرآن كريم، يك اصل، را معيار كمال مىداند و همواره ساير كمالات را در پرتو آن اصل مىسنجد و آن، تقوا است. كمالات انسانى در سايه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت، بين زن و مرد مشترك است؛ قهراً راه تكامل مشترك خواهد بود. به عنوان نمونه، دعاها و نيايشها يكى از بهترين راه هاى تكامل انسانى است، زيرا كمال انسان در اين است كه به خداوند، كه علم محض و هستى صرف و قدرت صرف است، نزديك بشود و به اخلاق آن كاملِ محض، متخلق بشود و راه تخلق به اخلاق الهى و تقرب به آن كمال را، عبادتها و نيايشها به عهده دارند.
و نيز بالاترين ستايش هاى معنوى در قرآن كريم از مريم به عمل آمده است و با واژه هائى بلند ستوده شده چون: اصطفاك و طهرك و همو بارها مورد خطاب و سخن فرشتگان الهى قرار مىگيرد و فرشتگان با وى تكلم مىكنند: "اِذ قالتِ المُلائكةُ يا مُريم.." همچنين رسول خدا صلىالله عليه وآله آن هنگام كه سلمان از لباس كهنه فاطمه عليه السلام دختر پيامبر صلىالله عليه وآله نگران بود و اشك مىريخت فرمود: "انَّ ابنَتيَ فَاطمه لَفِي الخيل السَّوابق؛ دخترم فاطمه در كاروان پيشتازان است." نيز نقل شده كه امام حسين عليه السلام در آخرين لحظات عمر خويش به زينب فرمود:
"يا اختاه لَا تَنسينى فِى نَافلةَ الليل خواهرم مرا در نماز شب از ياد مبر".
حميده، همسر امام صادق عليه السلام ، چنان از مقام والاى معنوى برخوردار است كه امام صادق عليه السلامدرباره اش فرمود: "حميدة مَصفاة من الاَدْناس، حميده از هر پليدى و آلودگى منزه است." امام باقر عليه السلامدرباره او فرمود: "حميدةٌ فيِ الدُّنيا محمودةٌ فِىالاخِرَة؛ او در دنيا و آخرت ستودنى است."
برخى برآنند كه زنان در سلوك معنوى بيش از مردان آمادگى دارند؛ زيرا:
1. مسافت سير زنان كوتاهتر از مردان است.
2. زنان سبك تر از مردانند، چون علايق آنان از مردان كمتر است.
3.موانع سلوك مردان بيش از زنان است و به دشوارى مىتوانند خود را خلاص كنند.
محىالدين عربى مقامات عرفانى را مختص مردان ندانسته، بلكه زنان را نيز در آن شريك مىداند:
"ان هَذِهِ المَقامات ليسَ مخصُوصاً لِرجُال فَقَدْ تكون ُلِلنَّساء اَيضاً لكنْ لِمَا كانَتْ الغلبة للرجال تذكر باسمالرجال؛"مقامات عرفانى ويژه مردان نيست، بلكه زنان نيز در آن سهم دارند و از آن رو كه غلبه با مردان بوده، به اسم مردان ياد مىشود.
علامه طباطبائى در اين زمينه مىفرمايند:
مشاهده و تجربه حكم مىكند كه زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند؛ يعنى دو فرد انسانى؛ زيرا تمام آثار كه در مردان آشكار است در زنان نيز پيدا است. بروز آثار يك نوع نشان دهنده تحقق خارجى آن نوع است. ميان اين دو صنف در آثار مشترك، شدت و ضعف وجود دارد؛ اما اين تفاوت موجب بطلان حقيقت نوع در فرد نيست. از اينجا روشن مىشود كه كمالات نوعى كه براى يك صنف ميسور است براى صنف ديگر نيز دست يافتنى است، همانگونه كه كمالات معنوى نيز چنين است و جامعترين سخنى كه اين مطلب را ادا مىكند اين آيه قرآن است.
«"انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض"»
قرآن كريم راه سلوك معنوى را در برابر زنان چنان گشود، كه از مريم و همسر فرعون به عنوان دو الگو براى همه موءمنان ياد كرد:
«"و ضَرَب اللهُ مثلاً للذين آمنوا امرأة فرعون،َ اذْ قالَت ربِّ ابن لى عَندك بيتاً فى الجنه و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدّقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القنتين"»خداوند براى كسانى كه ايمان آورده اند زن فرعون را مثل مىزند؛ آنگاه كه گفت: اى پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه اى بنا كن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمكار برهان. و مريم دختر عمران را كه شرمگاه خويش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دميديم و او كلمات پروردگار خود و كتابهايش را
تصديق كرد و از فرمانبرداران بود". زنان زيادى از عرفاى بلند مرتبه در سلوك معنوى، در تاريخ ثبت شده است. ابوعبد الرحمن سلمى (321 ـ 412ه.ق) كتابى را در شرح حال زنان عابد و صوفى به تحرير درآورد و از 84 زن عارف پيشه ياد كرده است .ابو عبدالرحمن جامى در "نفحات الانس،" از چهل زن عارف مسلك ياد مىكند.
مفسر عالىقدر حضرت آيه الله جوادى آملى به سخنانى از زنان عارف اشاره مىكند كه حكايت از روح بلند و علو مرتبه معنوى آنها دارد:
رابعه شاميه همسر احمد بن الحوارى وقتى سفره غذا مىگستراند، به همسرش مىگفت بخور: "فانها ما نضجت الا بالتسبيح" اين غذا با تسبيح پخته شده است. حال معنايش آن است كه هنگام آشپزى تسبيح مىگفتم يا اين كه اين غذا محصول تسبيح است.
به هر حال، زن در مسير بالندگى و كمال همچون مرد مىتواند حركت كند و از جهت تكوينى و تشريعى هيچگونه ممانعتى در اين راه به عمل نيامده است؛ چون مسير كمال، همان نقطه نهايى سير يك انسان است كه در آن زن و مرد اشتراك دارند؛ همان طور كه قرآن اشاره اى صريح به اين برخوردارى از امكانات رشد و كاميابى مردان و زنان دارند و مىفرمايد:
"آن روز كه مردان و زنان موءمن را مىبينى كه نورشان پيشاپيش و به جانب راستشان روان است به آنان مىگويند: امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير درختان آنها نهرها روان است. در آنها جاويدانيد. اين است همان كاميابى بزرگ."
تفاوت زن و مرد از ديدگاه قرآن
در اين قسمت از نوشتار سعى ما بر اين است كه خيلى مجمل و گذرا، نظر قرآن را در زمينه تفاوتها بيان نمائيم.
همانطور كه قبلاً گفته شد، از نظر قرآن، زن و مرد در انسانيت همساناند، و در اصل و ريشه انسانيت كه همان روح مىباشد هيچگونه تمايزى وجود ندارد. عليرغم اين همسانى در عرصه روح و اصل انسانيت، در زمينه روان و جسم تفاوتهاى قابل توجّهى بين اين دو صنف مختلف وجود دارد كه اين تفاوتها، موجب تمايز بين اين دو گرديده است.
بايد توجّه داشت كه مسئله تفاوت بين زن و مرد يكى از عجيبترين شاهكارهاى خلقت است. بايد اذعان نمود كه همين تفاوتها زمينه جذب و انجذاب و عشق و همكارىهاى فى ما بين و درك متقابل را براى زن و مرد ايجاد مىكند.
لذا قرآن كريم مىفرمايند:
«"اهم يقسمُون رَحمة ربك نَحن قَسمنا بَينَهُم معَيشَتهُم فِى الحيوة الدُّنيا و رَفَعنا بعضُهم فَوقَ بَعَضْ دَرَجاتٍ لِيتَّخِذَ بعضُهُم بعضاً سخرياً وَ رَحمت ربّك خير مما يجمعون"»
ما مردم را با استعدادهاى مختلف و شرايط گوناگون آفريديم و اگر همه در يك سطح از استعداد و يك سطح از قدرت بودند نظام هستى متلاشى مىشد؛ چون كارها گوناگون است و كارهاى گوناگون را بايد استعدادهاى گوناگون به عهده بگيرد. لذا بايد تفاوت باشد. به هرحال، شكى نيست كه
اين تفاوتهاى بين افراد ناشى از حكمت الهى است و عامل تمامى حركتها، تعالىها و رمز و راز تكامل است.
از اينرو، مولاى متقيان فرمود: "خير مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوى مىباشند هلاك مىشوند."
قرآن كريم با اشاره به تفاوتهاى فردى مىفرمايد: «"مالكم لا ترجون الله وقاراً و قَدَ خلقكم اطو