بخشی از مقاله
سیره سیاسی امام علی
اشاره:
در مورد سیره امامان (ع) باب سخن را گشودیم و فصولی از کلیات این بحث را تقدیم کردیم، هرچند مناسب بود مباحثی دیگر نیز در مدخل این بحث دراز دامن مطرح شود، لیکن مقتضای مجله بیش از این نبود و اینک به یاری خداوند اولین فصل بحث پیرامون سیره امامان (ع) را با بحث از سیره سیاسی مولی علی (ع) میگشاییم . بدان امید که خوانندگان محترم مجله پاسدار اسلام با دقتی فزونتر به این سلسله مقالات عنایت کنند و نظریات خویش را ارسال دارند . ان شاءالله .
ابعاد گسترده شخصیت امام علی (ع)
از امام علی (ع) گفتن کار آسانی نیست! آن چنان که از قرآن گفتن! و عجیب این دو همراهند! پیامبر بزرگ (ص) فرمود: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض; (1) علی با قرآن است و قرآن با علی (ع) و این دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد» .
این همراهی ابعاد گوناگونی دارد . قرآن عمیق است; بطون دارد و هر کسی را یارای رسیدن به عمق آن نیست . (2)
علی (ع) هم چنین است! علی شناسی کار آسانی نیست . برای شناخت علی (ع
) باید از خدا شروع کرد; به پیامبر (ص) رسید و از او به علی (ع) ! (3)
قرآن کتاب همیشه قرون و اعصار است . کوثر همه نسلهاست . همه تشنه کامان م
عارف را در هر دوره سیراب میسازد . (4) غور در دریای معارف امام علی (ع) این قرآن ناطق همین ویژگی را دارد . او امام همه عصرهاست و الهام از او و سیرهاش تنها راه نجات است .
قرآن اندکی بعد از پیامبر (ص) و بگذار بهتر بگویم در زمان حضرتش! مهجور و مظلوم (5) شد و همین سرنوشت را قرآن ناطق علی (ع) یافت (6) و (7) . . . .
بر این اساس ما تشنهکامان سفره معارف امام علی (ع)، لب تشنهای هستیم که در کنار دریای ناپیدا کرانهای نشستهایم و میخواهیم به اندازه ظرفیت اندکمان از این دریا بهره گیریم . امید که مولا مدد کند تا همین اندک را برگیریم و بهره فراوان در زندگی بیابیم .
در این سلسله مقالات، تنها به بررسی یک بعد از ابعاد گسترده سیره مولا; یعنی بعد سیاسی آن میپردازیم و اگر مجالی بود به یاری خداوند در آینده ابعاد دیگر را مورد بحث قرار میدهیم .
در بررسی سیره سیاسی مولا باید به عنوان مبادی بحثسه موضوع را پی گیریم:
1- مقصود از سیره سیاسی;
2- سیاسی بودن مولا;
3- سیاست از دیدگاه امام علی (ع)
مقصود از سیره سیاسی
در مقاله «سیری در سیره سیاسی امامان» معنای لغوی و اصطلاحی سیاست را آوردیم . در این جا به اجمال میگوییم که مقصود ما از سیره سیاسی، روش سیاسی آن حضرت است . ما در این بحث در پی پاسخ به این سؤالات هستیم:
1- موضع امام علی (ع) در دوره بعثت و هجرت چگونه بود؟ سیره سیاسی حضرت در این دوره (که مولا در مسند رهروی نشسته و بهترین رهرو راه پیامبر (ص) است و به معنای دقیق کلمه یک سرباز فداکار است) چه بوده است؟
2- موضع امام در دوره 25 ساله سکوت چه بود؟ اولا، سکوت حضرت به چه معنی است؟ آیا به معنای انزوای کامل از جامعه ستیا به معنای کنار کشیدن از مبارزه مسلحانه و غیر آن با دستگاه خلافت؟
ثانیا، فلسفه سکوت حضرت چه بود؟ گاه در سخنان حضرت سخن از «نداشت
ن یاور است» و گاه سخن از «وحدت مسلمین» جمع بین این دو چگونه است؟ بیتردید همانگونه که در قرآن نمیتوان تناقض یافت (8) در گفتار قرآن ناطق هم نمیتوان تناقضی دید . و اگر ظاهری چنین یافتشد باید خود را و درک خود را تخطئه کنیم نه قرآن و علی (ع) را . به هر حال این بحثباید در سیره سیاسی مطرح شود .
ثالثا، همکاریهای مقطعی که مولا در برخی از بحرانها با دستگاه خلافت داشت چه در ناحیه مشاوره، و چه در بعد عملی (حل مشکلات فرهنگی و سیاسی) چه توجیهی دارد و چه الهامی از این سیره میتوان گرفت؟
3- سیره حکومتی حضرت چگونه بود؟ برنامههایش در ابعاد مختلف چه بود؟ نحوه رفتار حضرت با مخالفان فکری حکومتش چگونه بود؟ با مخالفان توطئهگر چگونه برخورد کرد؟ در مورد بیتالمال چه رفتاری داشت؟ قاطعیتها و نرمشهای مولا کجا و چگونه بود؟ معیارهای مولا در نصب و عزلها چه بود؟ راز به کار گماردن برخی از افراد ناصالح یا ابقای آنها در مسؤولیت چه بود؟ آیا اینان از آغاز ناصالح بودند؟ یا بعدا به انحراف کشیده شدند؟
چه شیوههایی امام در عزل کارگزاران داشت؟ با کارگزاران صالح ناتوان چگونه رفتار میکرد؟ با کارگزاران متخلف به اصطلاح اداری! چه رفتاری داشت؟ با کارگزاران خائن و چپاولگر بیتالمال چگونه برخوردی داشت و . . . ؟
ما بررسی این مجموعه مباحث را «سیره سیاسی» مینامیم . روشن است در این بررسی تمام سر و کارمان با روش هست، روشی که الهام گرفته از مجموع زندگی مولاست; به دیگر عبارت، ما در این بحث در پی زندگینامه سیاسی مولا نیستیم که حضرت در چه زمانی
حکومت را به دست گرفت؟ در چه تاریخی نبرد جمل (ناکثین) اتفاق افتاد و . . . اینها سیر سیاسی زندگی مولاست . ما در پی سیره و روشی هستیم هرچند در این راستا «سیر زندگی حضرت» متن است و حتما باید مورد استفاده قرار گیرد، ولی در سیره سخن از استنباط، نتیجهگیری و دریافت روش از «سیره» است!
سیاسی بودن مولا علی (ع)
گفتیم که از سیاست دو برداشتشده است: یکی برداشتسیاستبازان حرفهای همیشه ادوار تاریخ که سیاست را به معنای شیطنت، تفسیر میکنند و آن را مسلخ ارزشهای اله
ی و انسانی قرار میدهند . این یک برداشت است که ساحت مردان خدا از آن دور است و حاشا که اولیای الهی در این وادی قرار گیرند!
برداشت دوم، برداشت مردان خداست که سیاست را به معنای تدبیر و تمشیت امور بندگان خدا و موضعگیری درست و صحیح در بحرانها میدانند این در متن زندگی مردان خداست .
امام علی (ع) سیاسی استبا این برداشت! گو این که برخی در دوره خود حضرت، او را «غیر سیاسی» میدانستند و دلیلش آن بود که روش مولا و برداشت او از سیاست، برداشت اول نبود، او با مکر، حقه بازی، فریبکاری مخالف بود . و دشمنانش اینها را سیاست میدانستند . مولا خود تصویر عموم مردم را از سیاست در دوره خود چنین بیان میفرماید:
«. . . و لقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیسا و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیلة مالهم قاتلهم الله; همانا ما در روزگاری به سر میبریم که بیشتر مردم، بیوفایی (خیانت، حیلهگری) را زیرکی میدانند و نادانان آنها را اهل تدبیر میخوانند خداشان کیفر دهد، چرا چنین میپندارند؟»
در این سخن مولا تصویر عمومی مردم را از سیاست «حقه بازی و فریب میداند» در قسمت دیگری از همین خطبه، میفرماید: مردان خدا نیز راه مکر را میدانند، لیکن دین خود را زیر پا نمیگذارند و همین اساسیترین مانعشان برای پوییدن یاستشیطانی است:
«. . . قد یری الحول القلب وجه الحیلة و دونه مانع من امر الله و نهیه فیدعها رای عین بعد القدرة علیها و ینتهز فرصتها من لاجریحة له فی الدین; (9) . . . گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است و با این که قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنی رها میسازد ولی آن کس که از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همین فرصت استفاده میکند . . .» .
مولا در این قسمت از سخن در حقیقت «سیاست الهی» را تفسیر کرده است . سیاستمداران خدایی، «خدا محورند» و از او پروا دارند و موضعگیریهای خویش را در این محدوده تنظیم میکنند هرچند به ضررشان باشد .
مولا در سخنی دیگر «مصداق
مجسم» سیاستشیطانی; یعنی معاویه را ترسیم میکند و میفرماید:
«والله ما معاویة بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس; به خدا سوگند معاویه زیرکتر از من نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است و اگر نیرنگ و پیمان شکنی ناپسند و ناشایسته نبود من زیرکترین بودم!»
«ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامة; لیکن هر پیمان شکنی گناهکار است و هر گناهی نوعی کفر است، در قیامت هر غدار و مکاری را پرچمی است که به آن شناخته میشود» .
در ذیل این سخن مولا «سیاست الهی» خود را تبیین میفرماید که:
«والله ما استغفل بالمکیدة ولا استغمز بالشدید; (10) به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سختگیری ناتوانم نتوانند شمرد» . مفهوم این سخن آن است که سیاستمدار الهی فریبکار نیست، ولی فریب هم نمیخورد! سیاستمدار الهی اهل مکر نیست، ولی مکر ناپذیر است و این همان است که در روایات ما از آن به «کیاست» و «فراست» و «فطنه» تعبیر شده است .
سیاست علی (ع) سیاست پایبندی به قرآن و موازین انسانی بود .
و سیاست معاویه پشت پا زدن به تمام ارزشها و همین مرز بین سیاست الهی و سیاستشیطانی است .
سیاست علی (ع) در جنگها، سیاست پیامبر بود; هدایت، نصیحت، ارشاد و آن گاه برخورد . او آغازگر جنگ نبود و پیش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعایت ارزشهای الهی میکرد: شما آغاز کننده نباشید . فراریان را تعقیب نکنید، مجروحان را به قتل نرسانید (این سفارش عمومی مولا بود به استثنای برخی از جنگها که فلسفه آن را در مقالات آینده بیان خواهیم کرد .» (11)
ولی روش معاویه روش همه ستمگران تاریخ بود . برای او تنها پیروزی مطرح بود، هرچند به قیمت زیر پا گذاردن تمامی ارزشهای الهی و انسانی باشد .
جورج جرداق گوید:
«ان الذین قالوا علی لایعرف السیاسة یریدون من علی ان یکون معاویة بن ابی سفیان و یابی علی الا ان یکون ابن ابیالطاب; (12) آنها که میگویند علی سیاست را نمیشناسد میخواهند علی (ع) العیاذ بالله، همانند معاویه باشد! و مثل او عمل کند در حالی که علی (ع) علی است او به شیوه الهی خود عمل میکند و بس!» .
بر این اساس علی سیاستمدار است و به یاری خداوند طی این سلسله مقالات به اثبات خواهیم رساند که تنها مواضع حق و صائب در دورههایی که مولا زیست، مواضع او بود . او آن جا که جای فداکاری و ایثار بود، سمبل ایثارگران بود . و آن جا که جای نرمش و سکوت قهرمانانه بر اساس تکلیف بود، سکوت کرد . و به هنگامی که به عنوان تکلیف شرعی قدرت به دست گرفت آن را در مسیر احیای ارزشهای الهی به کار برد و الگویی ارزشمند برای
حکومت الهی در طول تاریخ شد، اما افسوس که تشنگان قدرت نگذاشتند که حکومت الهی این ولی بزرگ خداوند شیفته خدمتبه بندگان خدا، ادامه پیدا کند، افسوس!
سیاست از دیدگاه مولی علی (ع)
سیاستبه معنای صحیح آن در متن دیانت قرار دارد و اصولا دینی که عهدهدار سعادت دنیا و آخرت انسان است نمیتواند چنین نباشد; به دیگر عبارت، نمیتوان هیچ دین از ادیان الهی را از سیاست جدا دانست .
این منطق که «کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار پاپ را به پاپ!» (13)
و یا «دو شمشیر وجود دارد که در دستیک نفر قرار نمیگیرد یک شمشیر، قدرت سیاسی است و باید در دست قیصر قرار گیرد و یک شمشیر، قدرت مذهبی است و باید در دست پاپ قرار گیرد» . (14) نمیتواند منطق یک پیامبر بزرگ خداوند باشد، و این مظلومیت مسیح (ع) است که مکتبش این چنین دچار تحریف شده است و به تعبیر امام (ره) :
شود که دعوتش این باشد که فقط عبادت کنید» . (15)
جالب این جاست که برخی از روحانیان متفکر مسیحی نیز این نظریه را در مورد مسیحیت رد کردهاند «توماس اکونیاس» (1274 - 1225م) متفکری که در دوره قرون وسطای اروپا میزیسته گوید:
(جدایی حوزه مادی و معنوی) در آیین مسیح امکان پذیر نیست، زیرا طبق احکام و شعائر مسیحیت نیل به رحمت ابدی با رشتههای گسست ناپذیری به تحصیل فضایل اخلاقی پیوند خورده است . . . به عبارت دیگر دولت و مذهب هر دو در کسب فضایل اخلاقی برای اعضای خود علاقهای مشترک دارند . (16)
مکتب اسلام که خاتم ادیان است، مدعی است و به حق این ادعا را دارد که تمامی نیازهای مادی و معنوی بشر را در بستر اداره جامعه تامین میکند . این مکتب در این زمینه هیچ
چیزی را فروگذار نکرده است . در روایت صحیحه حماد از امام صادق (ع) نقل شده است: «ما من شیء الا و فیه کتاب او سنة» (17) ; هیچ چیزی (مورد نیاز) نیست مگر آن که کتاب و سنت در آن زمینه سخن دارند .» در روایت دیگر حضرت فرمود: «ان الله تبارک و تعالی انزل فی القرآن تبیان کل شیء حتی والله ما ترک الله شیئا یحتاج الیه العباد حتی لایستطیع عبد یقول لو کان هذا انزل فی القرآن الا و قد انزله الله فیه; (18) خداوند در قرآن «بیان» هر چیز را فرو فرستاده تا آن جا که به خدا سوگند چیزی را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا که هیچ بندهای نتواند بگوید ای کاش در قرآن آمده بود جز آن که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است» .
آری ممکن است ما را توان استنباط از کتاب و سنت نباشد و نتوانیم اسلام عزیز را آن چنان که هست عرضه کنیم این ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق (ع) فرمود: «ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فی کتاب الله عزوجل ولکن لاتبلغه عقول الرجال; (19) هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند، جز آن که برای آن در کتاب خدا ریشه و بنیادی است، ولی عقلهای مردم به آن نمیرسد» .
یک نگاه سریع و گذرا به مجموعه قوانین اسلام زندهترین شاهد مدعای فوق است، و عجیب است که کسانی مدعی تبیین دین باشند و این معارف را جدا از آن پندارند: و بگویند:
«گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیههایی در زمینههای مختلف زندگی وجود دارد خطبههای نهجالبلاغه و نامههای حضرت امیر (ع) ضمن آن که شامل خداشناسی، دینشناسی و تعلیم و تربیت است . نسبتبه اخلاق و روابط اجتماعی و مسائل حکومتی و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان علاوه بر وظایف رسالت و امامت، معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند . . . تعلیماتی که از این نظرها دادهاند در عین ارزنده و ممتاز بودن جزء دین و شریعت
محسوب نمیشود و مشمول «ان هو الا وحی یوحی» نمیگردد» . (20)
این سخن بیتردید ناشی از عدم نگرش عمیق به دین، و درک نادرست از آن استسیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) زندهترین شاهد نظریه همراهی دین و سیاست روش این دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا علی (ع) در دوره 25 ساله سکوت و دوره حدود چهار سال و اندی حکومت، از ادله برجسته مدعای فوق است و به تعبیر زیبای امام راحل (ره) : «شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است که میخواهند ملتهای مسلمان را از دخالت در سرنوشتخویش باز دارند در احکام مقدس اسلام بیش از امور عبادی در امور سیاسی و اجتماعی بحثشده است روش پیامبر اسلام نسبتبه امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها نشان میدهد که یکی از مسؤولیتهای بزرگ شخص رسول اکرم (ص) مبارزات سیاسی آن حضرت است . شهادت امیرالمؤمنین (ع) و نیز حسین - علیه السلام - و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیتهای ائمه (ع) همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستمگریها بوده است و در یک کلمه مبارزه و فعالیتهای سیاسی بخش مهمی از مسؤولیتهای مذهبی است» . (21)
اگر تشکیل حکومت و اداره این حکومت گسترده سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابی با مخالفان توطئهگر سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ اگر ارائه بهترین برنامه برای اداره حکومت عدالتگستر اسلامی سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ سیره مولا خود شاهد بینش الهی اوست که حضرت سیاست را از دیانت جدا نمیدانست .
از دیدگاه مولی کسی شایستگی ریاست را دارد که «حسن سیاست» داشته باشد، روش خوب سیاسی زمینهساز ریاست است، ریاستی که در سایه آن حق احیا، و باطل از بین برود . مولا فرمود:
«من حسنتسیاسته وجبت طاعته; (22) آن کس که سیاست نیکو داشت اطاعتش واجب است».
«من حسنتسیاسته دامت ریاسته; (23) آن کس که سیاست نیکو داشته باشد ریاستش دوام خواهد یافت» .
در سخن دیگر مولا اولین گام ورود در سیاست الهی را «سیاست و تر
بیتخویش» میداند فرمود: «من ساس نفسه ادرک السیاسة; (24) آن کس که خویش را سیاست و مدیریت کند، سیاست را درک کرده است» .
مرحوم محقق خوانساری، در توضیح این جمله میگوید: «سیاست رعیت» به معنای امر و نهی کردن ایشان است و واداشتن ایشان در آن چه صلاح ایشان در آن باشد و مراد این است که کسی که سیاست نفس خود کند برسد به مرتبهای که سیاست قوم خود کند و در فرمان او باشند» . (25) سیاستی که در کلام مولا معمولا به کار رفته مرادف با حکومت و مردمداری است; به عنوان نمونه مولا فرمود: «جمال السیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة; (26) زیبایی سیاست عدالت در حکمرانی و گذشت از موضع قدرت است» .
سیاست مطلوب مولا را همین دو اصل تشکیل میدهد «عدل، عفو» و خود این چنین عمل کرد .
از دیدگاه مولی سیاست صحیح و درست مایه ثبات جامعه است: «حسن السیاسة قوام الرعیة; (27) سیاست نیکو برپا دارنده رعیت است» .
از مصادیق «حسن سیاست» تدبیر درست جامعه و کناره گزیدن از ریخت و پاش و اسراف است: «حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسة; (28) نیکویی تدبیر و دوری گزیدن از اسراف از نیکوئی سیاست است» . اینها برخی از کلمات مولی در زمینه سیاست است . نمیتوان توجیهی برای این واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از «حسن سیاست» دارد که همان سیاست الهی است و رهنمودهای حضرت برای هدایت جامعه به این نوع سیاست است .
در مقابل آن «سوء سیاست» است که همان سیاستشیطانی است که معاویه و دار دستهاش همین سیاست را معتقد بوده و به همین عمل میکردند .
بدین ترتیب هم گفتار و هم رفتار رسول گواه زنده عینیتسیاستبا دیانت است . به یاری خداوند در مقاله آینده به بحث پیرامون اولین بخش سیره سیاسی مولا میپردازیم . ان شاء الله .