بخشی از مقاله
چکیده:
شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر بهبود فرآیند برنامه ریزي تولید براي هر سازمانی در راستاي تحقق اهداف و مأموریت سازمان امري حیاتی به شمار می رود. در این پژوهش تلاش شده است با شناسایی عوامل مؤثر بر بهبود فرایند برنامه ریزي تولید اولویت و سطوح هر یک از عوامل تعیین گردد. با استفاده از روش مدل سازي تفسیري ساختاري ، روابط و سطوح هر یک از عوامل مؤثر بر بهبود فرآیند برنامه ریزي تولید مشخص گردید. نتایج نشان می دهد از مجموع بیست و پنج عامل، دو عامل "محل انبار مواد اولیه" و " محل انبار محصول" به عنوان متغیرهاي وابسته و سه عامل " در درسترس بودن"، "چیدمان فرآیند تولید و ساخت" و" برآورد کیفیت محصول مورد نظر مشتري" به عنوان متغیرهاي با نفوذ و سایر عوامل به عنوان متغیرهاي پیوندي می باشند. به علاوه نتایج نشان دهنده وجود ارتباط نسبتاً قوي بین عوامل می باشد.
کلمات کلیدي: برنامه ریزي تولید؛ زنجیره تأمین؛ فرآیند؛ مدل سازي تفسیري ساختاري.
.1 مقدمه
یکی از مهم ترین مسائل در بقاء ، توسعه و پیشرفت سازمان هاي صنعتی ، مدیریت صحیح می باشد که لازمه ي آن برنامه ریزي کارآمد است . با گسترش صنعتی شدن جهان ، منابع زیادي بالاخص منابع تولید حالت بحرانی و کمیاب به خود گرفته اند به گونه اي که امروزه ماشین آلات،نیروي انسانی ، تسهیلات و ... به عنوان منابع بحرانی در فرآیند هاي تولیدي به حساب می آیند . از طرف دیگر با توجه به اینکه واحدهاي تولیدي براي بقا و سوددهی به مشتریان شرکت وابسته هستند بایستی زمان تحویل کالا به مشتري کاملا مشخص و پراهمیت باشد . بنابر این می توان گفت زمانبندي و برنامه ریزي تولید مناسب ، باعث ارتقاء بهره وري منابع و رضایت مندي مشتري می شود و در نهایت سودآوري را افزایش می دهد.[1]
به طور کلی هر مرحله از تبدیل مواد خام به محصول نهایی مستلزم یک برنامه ریزي تولید مانند برنامه ریزي،بازرسی و مدیریت موجودي است تا از این طریق اطمینان حاصل گردد که سازمان تولید مورد نیاز و بهینه کردن استفاده از منابع را برآورده می سازد. تصمیماتی که در سیستم برنامه ریزي تولید اتخاذ می شود با تعیین بهترین روش براي رسیدن به تقاضاي پیش بینی شده از طریق تغییر نرخ تولید،تعداد نیروي کار، میزان موجودي و دیگر متغیرهاي قابل مدیریت در ارتباط می باشد. برنامه ریزي تولید به عنوان برنامه ریزي ادغامی نیز شناخته می شود. هدف برنامه ریزي ادغامی تعریف سطوح ادغامی تولید،موجودي و نیروي کار به منظور مواجهه با تقاضاي ماه هاي آینده می باشد. به عبارت دیگر هدف برنامه ریزي تولید ادغامی استفاده بهتر از منابع موجود براي تولید پیشرفته و داراي صرفه اقتصادي محصولات مختلف می باشد.[2]
امروزه محیط کسب و کار به شدت رقابتی ، شرکت ها را مجبور به همکاري و تعامل با شریکان تجاري در زنجیره تأمین نموده است تا از این راه محصولات و خدماتی به موقع ، با کیفیت مناسب و هزینه قابل قبول ارائه نمایند.یکی از فرآیندهاي کلیدي کسب و کار براي موفقیت در محیط کسب و کار بی ثبات برنامه ریزي تولید است.برنامه ریزي تولید فرآیند حصول اطمینان از تولید مطلوب و به موقع می با شد به طوري که برنامه زمان بندي را که به عنوان بخشی از استراتژي کسب و کار شرکت در نظر گرفته شده است برآورده سازد.هدف از این فرآیند حداکثر نمودن سود، ارضاي تقاضا و جذب و نگهداري مشتریان می باشد.برنامه ریزي تولید شامل تصمیم گیري در خصوص نوع و مقدار اقلامی است که باید تولید گردد، تسهیلاتی که براي فرآیند لازم است ، استخدام و ... می باشد.[3]
هر سازمان تولیدي جهت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده نیاز به برنامه ریزي تولید دارد و صراحتا می توان گفت که بدون برنامه ریزي تولید ، دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده امکان پذیر نیست . از آنجا که منابع و امکانات تولید کمیاب می باشد ، برنامه ریزي تولید براي استفاده بهینه از این امکانات بسیار اهمیت دارد . از طرف دیگر براي اینکه بتوان بهره وري سازمان را در زمان هاي مختلف تحت کنترل درآورد بایستی از برنامه ریزي تولید استفاده کرد. برنامه ریزي تولید یکی از مسائل مهم در امر مدیریت و سازماندهی فعالیت ها در سازمان هاي صنعتی می باشد و به بیان کلی برنامه ریزي تولید ، فرآیند برنامه ریزي و کنترل وجوه مختلف کل فعالیت هاي تولیدي براي برآوردن نیاز و خواست مشتریان است.[1] در این پژوهش عوامل مؤثر بر بهبود فرایند برنامه ریزي تولید شناسایی شده سپس دسته بندي و تعیین سطوح عوامل با استفاده از روش مدل سازي تفسیري ساختاري انجام می گیرد.این روش علاوه بر سطح بندي متغیرها، آن ها را بر اساس قدرت نفوذ و یا میزان وابستگی به سایر عوامل ، در چهار گروه دسته بندي می نماید.
.2 پیشینه
فهیمی و همکاران [4] در پژوهشی به تجزیه و تحلیل موانع پیش روي زنجیره تامین سبز شرکت هاي کوچک و متوسط و به طور خاص صنعت سیمان پرداختند. بدین منظور ابتدا موانع پیاده سازي با استفاده از GSCM6 شناسایی گردید و آنگاه با استفاده از مدل تفسیري ساختاري به سطح بندي این عوامل و دسته بندي آنها پرداخته شد . نتایج نشان می دهد که فقدان فناوري ، مواد و فرایند هاي جدید در سطح اول خروجی این مدل قرار داشته و همچنین نیروي پیش برندگی بسیار مناسبی دارد. شول و صادقی [5] در تحقیقی به دنبال ارائه مدلی به منظور شناسایی عوامل دخیل در چابکی پالایشگاه گاز فجر جم بودند . بدین منظور داده ها از مدیران و خبرگان پالایشگاه گاز فجر جم جمع آوري گردید.
به منظور تحلیل داده ها از رویکرد مدلسازي ساختاري تفسیري استفاده و روابط میان معیار ها مشخص شد . سپس با استفاده از تحلیل MICMAC میزان نفوذ و وابستگی هریک از معیارها به دست آمد . نتایج حاصل از این تحلیل ها نشان داد که معیار »کارکنان توانمند و چند مهارته« با بیشترین قدرت نفوذ عنوان تاثیرگذار ترین معیار را به خود اختصاص داد . صفائی قادیکلائی ، مدهوشی و حسین بر[6] در پژوهشی سعی نمودند با تلفیق فراترکیب و مدلسازي ساختاري تفسیري مدلی یکپارچه از اقدامات و مراحل استقرار تولید پایدار ارائه نمایند که داراي اعتبار بیشتري باشد . نتایج نشان می دهد تامین زیرساخت ها پیش نیاز سایر اقدامات لازم براي استقرار پایدار است .
در کنار زیر ساخت ها ، حمایت ، شناخت و طراحی مجدد عوامل مستقل هستند . ارزیابی عملکرد ، اصلاح و گزارش دهی عوامل وابسته هستند و ابلاغ همکاري و اجرا عوامل پیوندي هستند و اثرات عوامل مستقل را به عوامل وابسته منتقل می کنند . همتی نوعدوست گیلانی و معتمدفر [7]در پژوهشی به دنبال شناسایی راهکارهاي مختلف تاثیرگذار بر اجراي مدیریت دانش بر زنجیره تامین شرکت چینی آلات بهداشتی گلسار فارس بودند . بدین منظور ابتدا انواع راهکارها با مطالعه ادبیات شناسایی و استخراج گردید آنگاه با استفاده از مدلسازي تفسیري ساختاري روابط متقابل میان راهکارها و قدرت تاثیرگذاري و تاثیرپذیري آنها بر روي یکدیگر مشخص گردید . طبق نتایج حاصله استفاده از سیستم فناوري اطلاعات براي ارائه دانش ، رهبري و مدیریت مثبت و استفاده از برنامه هاي توسعه تامین کننده بیشترین تاثیرگذاري و کمترین تاثیرپذیري را نسبت به دیگر راهکارها دارند .
طبق گراف مدلسازي ساختاري تفسیري قبل از هرگونه اقدامی بایستی سیستم فناوري اطلاعات به عنوان اولین راهکار به شکل مناسبی جهت اجراي مدیریت دانش استقرار یابد . آتري و گرور[2] در پژوهشی به دنبال شناسایی و تحلیل عوامل افزایش کیفیت سیستم برنامه ریزي تولید با در نظر گرفتن چرخه عمر سیستم تولید بودند. بدین منظور از طریق مطالعه ادبیات و استفاده از نظرات خبرگان این عوامل را شناسایی و با استفاده از پرسشنامه عوامل را اعتبار سنجی نمودند. سپس از مدل سازي تفسیري ساختاري براي تحلیل ارتباط بین عوامل استفاده کردند. پودوال ، پرامد و راج [8] در پژوهشی به دنبال برجسته نمودن کاربرد مدلسازي تفسیري ساختاري براي تحلیل موانع پیاده سازي نت بهره ور فراگیر بودند .
بدین منظور ابتدا موانع پیاده سازي نت بهره وري فراگیر مورد بحث قرار گرفتند آنگاه از مدلسازي ساختاري تفسیري براي درك ارتباط درونی بین عوامل مانع استفاده شد . این کار منجر به این شد که پیچیدگی مساله و درجه ارتباطات درونی میان متغیرها به دست آید و نشان داده شد که مدلسازي تفسیري ساختاري می تواند براي تحلیل قدرت محرك و وابستگی متغیرهایی که مانع پیاده سازي نت بهره وري فراگیر هستند مورد استفاده قرار گیرد . اي آر و همکاران [3] به دنبال ارائه نتایج استفاده از داده کاوي فرایند براي مدل کردن فرایند برنامه ریزي تولید یک شرکت تولیدي که توسط سیستم هاي
ERP پشتیبانی می شود بودند. بدین منظور از گزارش هاي رخداد موجود در پایگاه داده ERP شرکت استفاده شد . مدل فرایند به دست آمده از داده کاوي فرایند نشان می دهد چگونه برنامه ریزي تولید واقعا اجرا می شود . این مدل حلقه را در MRP و فرایند ایجاد برنامه سفارش را نشان می دهد . به علاوه تغییر تاریخ سفارش برنامه و خط تولید نشان می دهد که ناپایداري برنامه ریزي در شرکت وجود دارد . تغییر پیوسته در برنامه اولویت تخصیص مواد را تحت تاثیر قرار می دهد و ممکن است منجر به عدم تطابق بین نیازهاي تولید و مواد در دسترس گردد.
.3 مدل سازي تفسیري ساختاري
رویکرد مدلسازي تفسیري ساختاري یک متدلوژي موثر و کارا براي موضوعاتی است که در آن متغیر هاي کیفی در سطوح مختلف اهمیت بر یکدیگر آثار متقابل دارند 1ISM .[9] در تشخیص روابط درونی متغیر ها کمک می کند و یک تکنیک مناسب براي تجزیه و تحلیل تاثیر یک متغیر بر متغیر هاي دیگر می باشد .[10] همچنین ISM می تواند به اولویت بندي و تعیین سطح عناصر یک سیستم اقدام کند که کمک بسیار شایانی به مدیران جهت اجراي بهتر مدل طراحی شده می کند .[11] جهت اجراي تکنیک ISM به دست آوردن روابط درونی و اولویت هاي عناصر در یک سیستم باید فرآیند زیر طی شود .
.1,3 تعیین متغیر هاي مورد استفاده در مدل
مدلسازي تفسیري ساختاري با شناسایی متغیرهاي مربوط به موضوع مورد نظر شروع به کار می کند.[12]
.2,3 به دست آوردن ماتریس ساختاري روابط درونی متغیرها - SSIM -
پس از شناسایی متغیرهاي ذکر شده در بخش قبل باید آنها را در ماتریس ساختاري روابط درونی متغیر ها قرار دهیم . این ماتریس یک ماتریس به ابعاد متغیرها می باشد که در سطر و ستون اول آن متغیرهاي مورد نظر ذکر شده اند .[13] این نمادها عبارتند از :
.3,3 به دست آوردن ماتریس دستیابی
ماتریس دستیابی از تبدیل نمادهاي روابط ماتریس SSIMبه صفر و یک ، طبق قوانین زیر به دست می آید : [14]
- اگر خانه i - ، - j در ماتریسSSIM نماد V گرفته است ، خانه مربوطه در ماتریس دستیابی عدد یک می گیرد و خانه قرینه آن یعنی j - ، - i عدد صفر می گیرد .
- اگر خانه i - ، - j در ماتریسSSIM نماد A گرفته است ، خانه مربوطه در ماتریس دستیابی عدد صفر می گیرد و خانه قرینه آن یعنی j - ، - i عدد یک می گیرد .
- اگر خانه - i، - j در ماتریس SSIM نماد X گرفته است ، خانه مربوطه در ماتریس دستیابی عدد یک می گیرد و خانه قرینه آن یعنی j - ، - i هم عدد یک می گیرد.
- اگر خانه - i، - j در ماتریس SSIM نماد O گرفته است ، خانه مربوطه در ماتریس دستیابی عدد صفر می گیرد و خانه قرینه آن یعنی j - ، - i هم عدد صفر می گیرد.
.4,3 سازگار کردن ماتریس دستیابی
پس از اینکه ماتریس اولیه دستیابی به دست آمد ، باید سازگاري درونی آن برقرار شود . به عنوان نمونه اگر متغیر 1 منجر به متغیر 2 شود و متغیر 2 هم منجر به متغیر 3 شود ، باید متغیر 1 نیز منجر به متغیر 3 شود و اگر در ماتریس دستیابی این حالت برقرار نبود باید ماتریس اصلاح شود و روابطی که از قلم افتاده جایگزین شوند. براي سازگار کردن ماتریس روش هاي مختلفی وجود دارد . در روشی که در این مقاله استفاده شده از قوانین ریاضی براي ایجاد سازگاري در ماتریس دستیابی استفاده می شود . به این صورت که ماتریس دستیابی را به توان K+1 می رسانند و K بایستی بزرگتر یا مساوي یک باشد . البته عملیات به توان رساندن بایستی طبق قاعده بولن باشد ، که به صورت زیر است : [14]
.5,3 تعیین سطح و اولویت متغیرها
براي تعیین اولویت متغیرها بایستی مجموعه دستیابی و مجموعه پیش نیاز براي هر متغیر مشخص گردد .[15] مجموعه دستیابی براي هر متغیر شامل متغیرهایی می شود که از طریق این متغیر می توان به آنهارسید و مجموع پیش نیاز شامل متغیرهایی می شود که از طریق آنهامی توان به این متغیر رسید . پس از تعیین این مجموعه ها و تعیین عناصر مشترك ، به تعیین سطح هر متغیر می پردازیم . در اولین جدول متغیري داراي بالاترین سطح می باشد که مجموعه دستیابی و عناصر مشترك آن کاملا یکسان می باشند . این کار را تا تعیین سطح همه متغیرها ادامه می دهیم .[12]
.6,3 ترسیم مدل
پس از تعیین روابط و سطح متغیرها می توان آنهارا به شکل مدلی ترسیم کرد.[10] به همین منظور ابتدا متغیرها را بر حسب سطح آن ها به ترتیب از بالا به پایین مرتب می کنیم.
.7,3 تجزیه و تحلیل MICMAC
ماتریسی که جهت بررسی اثر متقابل متغیرها ، جهت دسته بندي آنهامورد استفاده قرار می گیرد بطور اختصار MICMAC نامیده می شود .[16] در این تجزیه و تحلیل متغیرها برحسب هدایت و وابستگی به 4 دسته تقسیم می شوند . دسته اول شامل متغیرهاي مستقلی است که داراي قدرت هدایت و وابستگی ضعیف می باشند . این متغیرها نسبتا غیرمتصل به سیستم هستند و داراي ارتباطات کم و ضعیف هستند. متغیرهاي وابسته دومین دسته هستند که داراي قدرت