بخشی از مقاله
چکیده
نوشتار حاضر عهدهدار بررسی تطبیقی بحث ذومراتب بودن ایمان از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی و سورن کییرکگور به عنوان یکی از مبانی ایمان شناسی اندیشه دینی این دو متفکر احیاگر است و مباحث آن در راستای مدلل نمودن این فرضیه است که آیا ایمان امری تشکیکی و دارای مراتب است. برای این منظور سعی شده است که پس از بیان دیدگاه ملاصدرا و کییرکگور در خصوص ایمان و تشکیکی بودن آن، به تطبیق آرای این دو اندیشمند در باب ذومراتب بودن ایمان بپردازد. مطالب یاد شده در این مقاله و بیان دیدگاه دو متفکر در خصوص این بحث مهم گویای این است ایمان دارای مراتب است گرچه ممکن است هر دو در نوع مراتب و هدف از طرح آن هم عقیده نباشند، ولی در نوع طرح این بحث و تنوع مراتب ایمان از دیدگاهشان بسیار نزدیک به نظر میرسند.
واژگان کلیدی: ایمان، ذومراتب بودن ایمان، ملاصدرا، کییرکگور
مقدمه
یکی از محوری ترین عناصر ادیان ابراهیمی و مهمترین مباحث الهیات و دین پژوهی معاصر، مقولهی ایمان است که پرداختن به جایگاه آن ذهن اندیشمندان معاصر در جهان غرب و اسلام را به خود مشغول داشته است، در این میان متفکران حوزههای گوناگون دربارهی ایمان وسرشت آن به بیان دیدگاههای خود پرداخته و گاه نظریاتی در مقابل یکدیگر ابراز کردهاند. مقایسه و تطبیق این دیدگاهها و بررسی آنها می تواند به روشنگری در باب ایمان کمک کند. از اینرو این تحقیق در صدد است به مقایسه تشکیکی بودن ایمان از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی بنیانگذار حکمت متعالیه و سورن کییرکگور پرچمدار نهضت اگزیستانسیالیسم بپردازد.
ماهیت ایمان از دیدگاه ملاصدرا
ملاصدرا بیشتر سعی در شناساندن ایمان از طریق آیات قرآنی، روایات معصومین و تبیین ویژگیهای مؤمنان، نموده است. چنانچه وی دربارهی ماهیت ایمان میگوید: » بدان که ایمان و سایر مقامات دینی و معالم شریعت سیدالمرسلین - ص - منحصراً در سه امر تنظیم یافته است: معارف، احوال و اعمال. اما معارف اصول دین است که احوال را نتیجه داده و احوال نیز اعمال را به جای میگذارد. مراد از »معارف« علم به خداوند، صفات و أفعال او، کتب الاهی رسولان و روز رستاخیز است و مراد از »احوال« جدا شدن و بریدن از غرائز و آلودگیهای نفسانی از قبیل شهوت، غضب، حب و دوستی دنیا، جاه و مقام است و مراد از »اعمال« نیز انجام دادن واجباتی است که خداوند به آن فرمان داده و همچنین ترک محرماتی که خداوند متعال انسان را از انجام آن نهی فرموده است. « - شیرازی،1367ج:2. - 203
ملاصدرا در مورد رتبه و اهمیت ترتیبی این سه امر معتقد است: » در نزد آنان که ادراکشان درسطحِ حس است، اعمال افضل از دو مورد دیگر است؛ اما صاحبان بصیرت و خرد که انوار معرفت را از معدن نبوت نه از دهانهای مردمان گرفتهاند، افضل برتر از همه را علوم، سپس احوال و در مرتبه نهایی اعمال میدانند. لوحِ نفس، همانند آینه است، اعمال، پاک کردن و صیقل دادن آن، احوال، پاکی آن و علوم، صورتهای نقش بسته در آن است « - همان - .همچنین در جای دیگر شرح اصول کافی، در تأیید این کلام در مورد ارتباط این اجزا با یکدیگر میگوید : » ایمان و هر مقامی از مقامات آن مانند صبر و شکر و توکل و غیر اینها، از معارف و احوال و اعمال انتظام مییابد، پس هر معرفتی حالی و هر حالی عملی باقی گذارده و نتیجه میدهد و عکس این ترتیب هم درست و صادق است؛ یعنی هر عملی به اثر و یا حالی و صفایی در نفس منتهی شده و به معرفتی دیگر در آن منتهی میشود.
پس هریک از این امور سهگانه هم اولند و هم آخر، لذا بر نفس خود تقدم دارند ولی نه به صورت دور محال، زیرا آن چیزی که در اول است غیر از چیزی است که از جهت عدد در آخر است و کیفیت تقدم و تأخر و علت و معلول بودن در یکی از دو ترتیب، غیر آن چیزی است که در عکس آن است. زیرا تقدم معرفت و شناخت بر حال و واسطه بودن آن برعمل، تقدمبالذات و بالطبع - علت بودن - است، مانند تقدم فاعل بر فعل خود. و تقدم عمل بر حال و واسطه بودن آن بر معرفت و شناخت، تقدمبالزمان دارد نه تقدمبالذات، مانند تقدم قابل و استعدادش بر مقبول حادث پس از او . « ٌ - شیرازی، : 1367 ج2، . - 203
در توضیح این سه امر باید گفت: اعمال به ذات خود خیری نداشته، تنها مشقت و رنج را با خود همراه دارند. احوال نیز فینفسه، وجودی برایشان متصور نیست و چیزی که وجودی ندارد، فضیلتی هم ندارد؛ خیر و فضیلت برای وجود اتم و اشرف است که موجودات مقدس و صور مجرد از تغییر و زوال، مانند خداوند و فرشتگان او هستند. فایده اصلاح عمل، اصلاح قلب است و ثمرهی اصلاح قلب نیز آن است که جلال و عظمت خداوند در ذات، صفات و أفعالش بر او آشکار می شود - همو، 1366 الف:ج1، . - 250-249از قرآن کریم نیز چنین استنباط میشود که ایمان فقط زبانی نیست؛ بلکه باید از زبان بگذرد و بر دل جاری شود - مجادله: . - 2
و چنین ایمانی است که همراه با معرفت و تصدیق کشفی بوده، عرفانی و برهانی محسوب می شود؛ البته چنین ایمان آورندگانی همیشه انگشت شمار و نادر بودهاند و از آنان به عنوان »اهل الله« و »راسخون در علم« نام برده میشود، چرا که اینان از روی بصیرت و شناخت ایمان آوردهاند و دارای ایمان حقیقی هستند - همان، . - 255ملاصدرا نیز ایمان حقیقی را علم به خدا و صفات و افعال و ملک ملکوت او و نیز علم به قیامت، منازل و مقامات آن از قبیل، بعث، حشر، کتاب، میزان، حساب، بهشت و دوزخ میداند و معتقد است: کسی که دارای چنین علمی باشد، هر آینه به او خیر کثیر و فضل بزرگی عطا شده است. او در این خصوص میگوید:
اصل همه خوشبختیها و نیکیها عبارت است از کسب حکمت حقیقی. مقصود ما از حکمت حقیقی، علم به خداوند تبارک و تعالی، صفات و أفعال او و ملک و ملکوتش-عزّ شأنه - است و همچنین علم به روز رستاخیز و منازل و مقامات آخرت و این ایمان حقیقی است و خیر کثیر و فضل بزرگی محسوب میشود و کفر و گمراهی در مقابل چنین علمی قرار گرفته است، یعنی جهل و نادانی نسبت به این علوم و معارفٍ - همو، . - 2 :1360پس در نزد ملاصدرا، علم و اعتقاد به خدا، فرشتگان، کتب، رسولان و روز قیامت، ایمان حقیقی محسوب میشود؛ ایمانی که به وسیله آن، کرامت و تقرب نزد خدا به دست میآید.
.1 قد مر ان الاایمان و کل مقام من مقاماته کالصبر و الشکر و التوکل و غیرها، ینتظم من المعارف و الاحوال والاعمال، فکل معرفه تثمر حالا و کل حال تثمر عملا و بالعکس من هذا الترتیب بعینه، فان کل عمل یتأدی الی اثر او حال فی النفس، و کل حال و صفاء فی النفس، یتأدی الی معرفه اخری فیها، فکل من هذه الامور الثلاثه یکون اولا و اخراً فیتقدم علی نفسه، لکن لا علی سبیل الدور المستحیل، لان الذی فی الاول غیر الذی فی الاخر بالعدد، و کیفیه التقدم و التأخر والعلیه و المعلولیه فی احد الترتیبین غیر الذی فی عکسه. فان تقدم المعرفه -علی الحال و بتوسطها علی العمل، تقدم بالذات و الطبع کتقدم الفاعل علی فعله، و تقدم عمل علی الحال و بتوسطها علی المعرفه تقدم بالزمان لابالذات کتقدم القابل و استعداده علی المقبول الحادث بعده.
.2قاعده فی أن رأس السعادات و رئیس الحسنات هو اکتساب الحکمه الحقه، أعنی:العلم باللّه و صفاته و أفعاله و ملکه و ملکوته، و العلم بالیوم الآخر و منازله و مقاماته من البعث و الحشر و الکتاب و المیزان و الحساب و الجنه و النار و هی الإیمان الحقیقی و الخیر الکثیر و الفضل العظیم المشار إلیه فی قوله تعالی وَ» هُوَمَنْالَّذِییُؤْتَفَقبَعَثَالْحِکْمَهَدْأُوتِفِیالْأُمِّیِّینَخَیْراًکَثِیراًرَسُولًا«قلهتعالی:مِنْهُمْ» یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْوَاللَّهُ ،ذُوإلی الْفَضْلِقوله الْعَظِیمِ وقوله