بخشی از مقاله

چکیده

رؤیا یکی از مفاهیم مهم و کلیدی در ادبیات عرفانی است. رؤیاوارهها در مرز میان رؤیا و بیداری اتفاق میافتند که سرانجام منجر به کشف و شهودهای عارفانه میشوند. جریان شکلگیری رؤیاواره در اشعار حافظ، پیوندی مستقیم با مبادی دینی و بنمایههای کهنالگویی و اسطوره بازگشت دارد. حافظ در رؤیاوارههای خود، با استمداد از ناخودآگاه فردی و جمعی و با بازگشت به »عهد ازل« و »عالم الست« قدم در عرصه آفرینش آدم میگذارد. به منظور حصول به این امر، دنیای زمانمند و مکانمند در نوردیده میشود و شاعر بیرون از قید زمان و مکان به نظاره آفرینش مینشیند.

حافظ برای بیان تأثیرگذارتر این مولفهها، از نماد و رمز و عناصر زیباییشناسی دیگر استفاده کرده است؛ برای نمونه کلمات »دوش« و »سحر« در شعر حافظ، بیان دیگری از روزگار الست و فضایی است که رؤیاواره در آن اتفاق میافتد و در بیشتر مواردی که حافظ کلمهدوش و سَحَر را آورده، پیام یا بشارتی به زبان ادبی از جانب معشوق ازلی به همراه میآورد. در این پژوهش تلاش گردیده با روشی تحلیلی- استنادی و با مراجعه به کتب تحلیلی دست اول در این حوزه به واکاوی، برجسته کردن و بررسی ابعاد و افقهای مختلف موجود در رؤیا و اسطوره بازگشت مبادرت نماییم، اگرچه ابعادی از پژوهش انجام شده در آثار دیگر مورد مداقه قرار گرفته؛ اما بررسی این مقوله با رویکرد اسطوره-شناسی و روانشناسی مغفول مانده است که در این تحقیق در حد حوصله، به آن پرداخته شده است.

مقدمه

درباره تعریف »رؤیا« فیلسوفان، عارفان و روانشناسان دیدگاههای مختلفی ارائه دادهاند. »ابوعلی سینا، رؤیا را ناشی از قوه مخیله و آن را دارای گسترهای عظیم و نامحدود میداند که میتواند اشیاء را بزرگتر یا کوچکتر از آن چه هست تصویر نماید یا آنچه را که اصلاً نیست و وجود ندارد بسازد و علت آن عدم احتیاج به آلات بدنی و قوه محرکه است«ابن عربی در کتابِ فصوص اهمیت رؤیای عارف را اینچنین بیان میکند: »تفاوت رؤیای عارف با غیر عارف در آن است که خیال و رؤیای غیرعارف صورت گذرایی بیش نیست و در خارج از وهم نمیتواند وجود پیدا کند، امّا عارف میتواند آنچه را که در عالم خیال آفریده است، حفظ کند و نگذارد که زوال یابد«  او از خواب، تعبیر به همت میکند و معتقد است که آنچه در عالم رؤیا بر عارف عارض میشود و در خیال او صورت میبندد، در جهان خارج نیز تحقق میپذیرد؛ و همچنین رؤیای صادق را راهی برای ارتباط با عالم غیب میداند که »از طریق این استعداد و قدرت بالقوه برای تصرف در روال معتاد جهان میتوان بهره گرفت«

برای رؤیا اقسامی در نظر گرفته شده است؛ نخست، رؤیای صادق و دیگر رؤیای کاذب که بنا بر مقتضای بحث به رؤیای صادق میپردازیم. در اینگونه رؤیامستقیماً یا پس از تأویل و تعبیر و پرده-برداری از ساحتهای چندلایه رموز میتوان مطلبی را کشف نمود. در روایات، این رؤیاها به عنوان نتیجه ملاقات روح با ملائک معرفی شده است. مهمترین نوع رؤیا در عرفان، رؤیت شهودی است که هدف غایی عارف به شمار میآید، در این ساحت، فرد به مشاهده تجلیات ناب حقتعالی در عالم خواب نائل میشود که عرفا برای بیان این تجلیات گاه در زبان ادبی و با استفاده از صنایع لفظی و معنوی به شرح گوشههایی از این تجارب روحی و عرفانی عمیق میپردازند.

شاید بتوان رؤیاواره و واقعه را در برخی از مواضع همراستای یکدیگر دانست و شباهتهایی میان آن-ها قائل شد؛ چنانکه در تعریف واقعه آوردهاند: »آنچه نازل شود بر دل عارف از معانی عوالم غیب در خواب یا بیداری را واقعه گویند« - کاشانی،. - 370 :1376 همچنین در تفاوت خواب و واقعه گفته شده: »صوفیه، الباًغ بین خواب و واقعه تفاوت میگذارند و واقعه را حالی میدانند بین خواب و بیداری که حواس به کلی معطل نیست و اما این تفاوت در مورد واردات خود آن ها صادق است و برای عامه که غالباً در حد اضغاث و احلام توقف دارند، دست نمیدهد« - زرینکوب، 1383، ج. - 158 :1 نجم-الدین رازی، صاحب مرصادالعباد، فرق میان خواب و واقعه را اینگونه بیان میکند: »واقعه میان خواب و بیداری بیند، یا در بیداری تمام بیند.

همچنین از خیال بیرون آمده و غیبی صرف شده باشد؛«امّا خواب را آن میداند که »حواس به کل از کار بیفتاده و خیال بر کار آمده، در غلبات خواب چیزی در نظر آید« - رازی، . - 289 :1366 با توجه به تعاریف ارائه شده میتوان گفت: در رؤیاواره و واقعه حالتی ناهشیار و در عین حال متفاوت با خواب جریان دارد که یک سر آن در پیوند با عالم و فضایی غیر از دنیای ماده است. در این بین، برخی از بزرگان این طریق تفاوتی میان خواب و واقعه قائل نیستند و خواب راست را نوعی از واقعه میدانند.

نسفی در این خصوص میگوید: »واقعه اگر در بیداری رخ نماید الهام، اگر در خواب تحقق پیدا کند، خواب راست گفته میشود« - نسفی، . - 81 :1379 بنا بر این تعریف باید گفت که واقعه چه در بیداری و چه در خواب، گویی با فضایی قدسی و اسطورهای مرتبط است و در همین راستا رؤیاواره نیز به دلیل شکلگیری و ظهور و بروز آن در فضایی اسطورهای یا به بیان دیگر، در وضعیتی که فرازمان و فرامکان است و در پیوند با عالمی برتر است، میتواند با واقعه مناسبات ساختاری داشته باشد.  علاوه بر مفاهیم و تعاریف تبیین شده، به منظور آشکار شدن زوایا و ابعاد رؤیاواره، مناسب مینماید که گریزی نیز به حالت مکاشفه و حالت خلسه داشته باشیم، اگرچه گاه با برخی از تعاریف همپوشانی دارند؛ اما جهت راهنمایی به مقصد مقاله میتواند موثر واقع شود.

سجادی در شرح این اصطلاحات آورده: »نفس در اثر اتصال به نفوس فلکی، نقوشی در وی مرتسم میگردد و به حوادث آینده علم پیدا می-کند و این معنی هم در عالم خواب دست میدهد و هم در بیداری. آنچه در خواب باشد رؤیای صادقه، آنچه در بیداری باشد مکاشفه، و آنچه مابین نوم و یقظه دست دهد خلسه گویند و نیز این نقوش اگر در عالم خواب منقش گردد، اگر معلول امور مزاجی و مادی باشد نه به واسطهی اقتباس از مبادی عالیه، آن را اضغاث احلام نامند. و آن چه از مبادی عالیه باشد کشف و شهود گویند. و روایت است که »اول ما بدء به رسول االله من الوحی الرؤیاء الصادقه« و این رؤیا جزئی از نبوت است که در مورد حضرت ابراهیم فرمود: »قد صدقت الرؤیاء - «سجادی،. - 433 : 1370 یکی از اهداف بنیادین رؤیاواره دیدار با جلوهای از معشوق ازلی است که در ساحتهای مختلف و در تصاویر و ساختارهای گوناگون و در لایههایی از رمز و نماد منعکس میگردد. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید