بخشی از مقاله

چکیده:

ملک الشّعرا بهار، شاعر برازنده ایرانی دوره مشروطه،متوفّی - به سال 1330 ه.ش - و حافظ ابراهیم، سراینده بزرگ مصری عصر نهضت متوفّی - به سال 1932م - ، از جمله آخرین نمایندگان برجسته شعر کلاسیکی پارسی و تازیاند که با عنایتی درخور، سرنوشت ملّت و میهنشان را نغمه جاوید سرودههای دلنشین خود ساختند. به طور طبیعی این دو سخنپرداز شایسته از اظهار نظر درباره موضوع "زن" که سکهرایج عصرشان بوده غافل نمانده و از طبیعت و خُلق و خوی زن و نقش علم و هنر در کمال بخشیدن به روح و رفتار این جنس لطیف بشری سخن رانده اند.

نوشتار حاضر با روشی تطبیقی نشان میدهد که هر دو سراینده، با تأثّر از جریانهای روشنفکری معاصر و نیز با منظور داشتن آداب و آیین ملّی و مذهبی کشورشان، سخن را در باب حقوق و حریم زن، به زیور طبع آراستهاند. به طور گزیده، بهار، جویای کمال زن در جایگاه یک انسان و حافظ ابراهیم، خواستار تربیت زن به عنوان یک عنصر اجتماعی است. جستار، گویای آن است که نگاه موضوعی و برونگرای دو شاعر به زن، شعر را از زادگاه اصیل خود یعنی عواطف خروشان شاعرانه، دور ساخته و آن را به اندیشهای دور از غریزه و احساس تبدیل کرده است. تمایز بین رویکردهای دو سراینده در تبیین این موضوع پرچالش، از سویی مربوط به بینش ژرف،جدّیت طبع و دایره وسیع فرهنگی بهار است و از دیگر سوی، به طبع محتاط و منفعل حافظ ابراهیم، بستگی دارد.

1مقدّمه-:

افزون بر صد سال پیش، جریانهایی روشنفکری در کشورهای رو به توسعه اسلامی به ویژه مصر و ایران، شکل گرفت که پشتیبانی از حقوق زنان به عنوان نیمی از نیروهای خفته انسانی را ضمن شعارهای اصلاح طلبانه خود مطرح میکردند. این خیزش فکری-اجتماعی که در مصر، مسیر خود را با شعارهای کم چالشی چون: توصیه به آموزش زنان و تربیت دختران، آغاز کرده بود، به تدریج پا را فراتر مینهاد و طنین صدایش را هر چه رساتر در گوش نیمه شنوای جامعه میافکند، به طوری که در دهه پایانی قرن نوزدهم، موضوع زن و دفاع از حقوق اجتماعی وی، زینت بخش و رونق آفرین محفل صاحبان ذوق و نظر و باریک اندیشان عرصه اخلاق و اجتماع بود. کتاب »تحریر المرأه« نوشته قاسم امین، نقطه عطفی در نگاه نهضت اصلاح طلبی به شمار میآید. این کتاب اثرگذار به زودی به زبان فارسی نیز ترجمه شد و در نوع نگاه روشنفکران ایرانی تأثیر نهاد.

این جنبشهای پرشور اجتماعی از نظر خاستگاه فکری عمدتاَ دارای دو گرایش بودند: یکی گفتمان روشنفکری دینی که با نگاهی نوین به آموزههای دین مبین اسلام استناد میکرد و دیگری که در گفتمان خود متأثّر از غرب بود و دفاع از حقوق زن را به عنوان یک شهروند، جدای از مباحث دینی و اعتقادی وظیفه خود میدانست آنان با تعابیر و شیوههایی متنوع با استفاده از رسانه ها و تریبونهای مختلف، شعار آزادی زنان را سر میدادند و تلاش میکردند که این عضو مؤثّر اجتماعی را از قید و بندهای فرساینده و ناعادلانهای که در طول تاریخی درازپای بر دست و پایشان سنگینی کرده است، خلاصی بخشند و راهشان را هر چه هموارتر به عرصه ی جامعه بگشایندمجلّات. و نشریات پر تعدادی به ویژه در مصر و لبنان و ایران به قلم مردان و زنان نویسنده، فرصت ظهور یافتند و از جوانب مختلف، مسائل مربوط به زنان را مورد بحث و کاوش قرار دادند.

در چنین روزگاری سرودههایی نغز و دلنشین بر پردهی خیال دو شاعر میهنیِ پارسی و تازی یعنی بهار و حافظ نمایان میشد و جای خود را در دلها و دیدگان مردم میگشود. این دو سخنپرداز که مسائل و دغدغههای هم عصران خویش را با زبان شیوای شعر بیان میکردند و همدم و همنوای مردم روزگارشان بودند، به طور طبیعی به قضیه مهمّ و محوری زن نیز عنایت نموده و خیال خویش را در این عرصه آشنا به کار انداخته و ذوق آزمودهاند.

-1-1 بیان مسئله:

تحقیق حاضر با رویهای تطبیقی در صدد است که نوع نگاه این دو شاعر به مسئله زن را در آینه هنر منظومشان، تبیین نماید و همانندیها و ناهمانندیهای موجود در نگرش شاعرانه آنان به این موضوع را شناسایی و معرفی کند.

-2-1 ضرورت و اهمیت تحقیق:

به طور بدیهی بررسی موضوع پرمناقشهی زن از منظر خیال بلند و طبع باطراوت دو سراینده چیرهدستِ مردمی،بازگو کننده سیما æ سرنوشت زن در خیزاب ذهن یک نسل به پا خاسته، منسوب به دو کشور بزرگ اسلامی است. تردیدی نیست که بررسی قیاسی æ تطبیقی چنین موضوع بنیادین و با اهمیتی که در یک محیط فراگیر فرهنگی در خلال سرودههایی باشکوه به دو زبان فارسی و عربی بر زبان سرایندگانی برازنده جاری گشته، اقدامی درخور بوده و حقایقی ناگفته را آشکار خواهد کرد.

-3-1 پیشینه تحقیق:

گر چه محققین زیادی تاکنون به نقد و بررسی شعر این دو سراینده به طور جداگانه پرداختهاند و موضوعات شعری موجود در دیوانهای بزرگ آنان را واکاوی نمودهاند، ولی تاکنون کسی به صورت خاصّ، این دو را مقابل هم قرار نداده و به موضوع حاضر نپرداخته است. برخی از تحقیقات انجام شده عبارتند از:

کتاب:

-عبداالله، السعید محمود، - لاتا، - حافظ ابراهیم دراسه تحلیلیّه لسیرته و شعره، اسکندریه: دارالفارابی للنشر و التوزیع. امین

- مقدّسی، ابوالحسن، - 1386 - ، ادبیات تطبیقی با تکیه بر مقارنه ملک الشعراء بهار و امیر الشعراء شوقی، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اوّل.

-یاسین، بوعلی، 1998 - م، - حقوق المرأه فی الکتابه العربیّه منذ عصر النهضه، دمشق: دارالطلیعه الجدیده، ط.1 مقاله:

-آقازاده، مینا، 1391 - ش - ، سیمای زن در شعر مشروطه - باتکیه بر اشعار ملک الشعراء بهار و نسیم شمال - . ارائه شده در: همایش بین المللی انجمن زبان و ادب فارسی، واقع در دانشگاه علامه طباطبایی. گرچه در آثار یاد شده، گاه اشاراتی به تصویر زن در شعر این سرایندگان، صورت گرفته، ولی به طور خاصّ، بررسی گرایشها و دلالتهای مختلف موضوع، مدّ نظر نبوده و تحلیلهای جامع و درخوری صورت نگرفته است. نوشتار حاضر در صدد برآمده تا با نگاهی همه جانبه و در قالب کوششی مستقلّ، تصویری روشن از رویکرد دو شاعر به موضوع زن، ارائه دهد و انگیزهها و عوامل دخیل در رویکردهای ایشان را تبیین نماید.

-1 بحث:

-1-2 شباهتها و تفاوتهای شعری و شخصیتی حافظ و بهار: -1-1-2 شباهتها:

-حافظ و بهار، برخاسته از دو تمدّن بزرگ باستانی با سابقه تاریخی، دینی، فرهنگی و ادبی درخشان و سرشارند که در تمام زمینهها اشتراکاتی بسیار دارند.

-هر دو با اختلاف نزدیک به بیست سال، در عصر بیداری ملّتهای ایران و مصر و در بطن جنبشهای عظیم مشروطه و نهضت، قدم به عرصه سخن نهادند و به عنوان شاعرانی رسالتمدار و میهنپرست، حنجره فریاد تودههای ستمدیده و آزادی خواه میهن خود شدند . شعر این دو، موضوعی و واقعگراست و چون آینهای است که به گونهای سحرانگیز، تصویر راستین رویدادهای روزگارشان را نشان میدهد.

-    هر دو از جمله آخرین نمایندگان نامدار شعر کلاسیک تازی و پارسی هستند که به شایستگی دردها و دغدغههای روز جامعه خود را در قالب سبکی متین و سنتی به رشتهی نظم کشیدند.

-    هر دو در زندگی فردی و اجتماعی، دستخوش رنجها و ناملایماتی بودند که کامشان را تلخ و طبعشان را رنجور ساخته بود. درد بینوایی و رنج یتیمی و ناکامی در یافتن شغلی مناسب و سرانجام شکست و سرخوردگی از حرفه نظامی، چنان روح حافظ را آزرده بود که وی در ترسیم اغراضی چون: بدبینی و تهدید و توبیخ، نسبت به تصویر خوشبینی و ترغیب و تشویق، تواناتر عمل میکرد و طبعش با اندوه، سازگاری بیشتری داشت - الفاخوری، لاتا: ص. - 148 خصیصه ممتاز شعر بهار نیز به ویژه بعد از مشروطیت، بدبینی مفرط، ناامیدی از زندگی، نگرانی از آینده و عدم اعتماد به تمام اشخاص بود و ریشهی این ناامیدی، به شکست انقلاب مشروطه و به هم خوردن نتایج آن برمیگردد.

-2-1-2تفاوتها:

-    حافظ و بهار هر دو از کودکی زبان به گفتن شعر باز کردند و طبع آزمودند، با این تفاوت که شعر حافظ بیشتر، مربوط به دوران جوانی و قسمت اوّل عمر اوست. وی در یک سوم پایانی عمرش سکوت کرد و لب از سرودن شعر فرو بست و چندان انگیزه و حرارتی جهت مطالعه و افزودن معلومات، برایش نماند، ولی بهار تا پایان عمر پر بهرهاش، لحظهای از مطالعه و تحقیق و سرودن شعر، غافل و برکنار نماند و عصارههای عاطفه و وجدان و خردش را بر دفتر ارزشمند شعر خویش نگارگری کرد؛ وانگهی »بهار هر چه بیشتر پا به سن میگذارد، حساسیت اجتماعیاش بیشتر میشود. منتقدانهتر میاندیشد و با اندیشههای نو، شهر کهن میسازد« بنابراین به جا و منطقی است که شعر بهار، پخته تر و پرمحتواتر از حریف تازی او باشد.

-    حافظ، بیش از این که تابع جریانهای تند و زودگذر اجتماعی و سیاسی باشد، به اصول و احوال عمومی مردم توجه داشت و بیش از این که اهل جانبداری و جبههگیری باشد، اهل سازش و تسامح بود بر همین پایه، در مناسبتهای مناقشهبرانگیز، به نقل قولهای سایرین میپرداخت و خود را از اظهار دیدگاه شخصی، آسوده و برکنار میساخت. وی که از هیولای فقر و بیپناهی وحشت داشت و داغ یتیمی و دربه دری بر سرنوشتش نقش بسته بود، به شدّت نگران از دست دادن منصب و مستمری خود در دارالکتب بود و جهت حفظ آن موقعیّت، جانب احتیاط را نگاه می-داشت، به راحتی از موضعگیریهای خود کناره میگرفت و تّیح گاه، خودکامگان و استعمارگران را مدح میگفت و به میهن پرستی خویش پشت پا میزد ؛ در حالی که بهار در سوگیریهای اجتماعی و سیاسی، مواضعی شفّافتر میگرفت، در موضوعات مختلف سیاسی، فکری و اجتماعی، صاحب نظر بود و بنابراین به حزب سیاسیمشخصی نیز تعلّق داشت. همین رویکرد، گاه وی را تا منصب وزارت بر میکشید و زمانی در کنج زندان و خفقان تبعیدگاه فرو میکاست.

- حافظ، اگر چه درونی آشفته و اندوهگین داشت، ولی در محافل مردمی و میان دوستان، شاعری شوخ طبع، سادهدل و صریح اللهجه مینمود. وی حوزه فرهنگی محدودی داشت معلوماتش سطحی و متّکی بر حافظه توانایش بود و به گفته احمد امین، گویی حافظ، زنبوری بود که پیوسته از گلی بر گل دیگر مینشست و از هر کدام رشحهای بر میگرفت ؛ در حالی که بهار، شاعری فرهیخته، ادیبی نکته سنج، پژوهشگری توانا و با نشاط و روزنامهنگاری زبردست بود؛ طبعی جدّیتر از حافظ داشت و بر خلاف وی، لحظهای از مطالعه و تحقیق و تفحّص، غافل نمیماند. بازتاب نگرش عمیق و وسعت معلومات او در حوزههای مختلف ادبی،تاریخی و سیاسی را میتوان در سرودههایش ملاحظه نمود. اظهارات او در مورد زن نیز، نشان دهنده نگاه ژرف و نکته یاب شاعر و آگاهی فراگیرش نسبت به سرشت و سرنوشت این عنصر است.

- با آن که حافظ، احساسی رقیق و دلی نازکداشت، امّا شعر عاطفی و عاشقانه او شکمار است و تنوّع اندکی دارد، زیرا وی ذاتاً شاعری خستهدل و رنجور بود و گرایشی فطری به زن معشوق نداشت. گوییا و در میدان زندگی همواره در جستجوی زاویهای خالی بود تا بر بخت بیسامان خویش، ناله سر دهد. روح ویران و دل غربت زدهاش هرگز مجالی برای عشق ورزیدن و نجوا کردن با معشوقهای را نیافت و جمال و جاذبه خداداد زن، نتوانست در زهدان عواطفش بنشیند، چرا که در شورهزار فقر و تبعیض و نامرادی، شکوفه های عشق و احساس، مجال رویش ندارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید