بخشی از مقاله
چکیده:
هدف این نوشتار بازتاب و تجلی داستان پیامبران و روایات مذهبی است که به اشکال متفاوتی در اشعار حافظ متجلی گردیده است. یکی از دلایل پرداختن به این موضوع این است که تقریبا حافظ به تمام داستانها و روایات مذهبی قبل از خود و قصص قرآن کریم اشراف کامل داشته و با نگاهی متفاوت نسبت به شاعران پیش از خود در مضمون آفرینی از آنها بهره برده است. با توجه به بررسی های به عمل آمده در دیوان حافظ 37 بیت به داستان حضرت آدم، 8 بیت به داستان حضرت نوح، 1 بیت به داستان حضرت هود، 3بیت به داستان شداد و بهشت او، 2 بیت به داستان حضرت ابراهیم،12بیت به داستان حضرت یوسف و 15 بیت به داستان حضرت موسی پرداخته شده است. نکته اینجاست که حافظ در شعر خود مضمون تازه خیلی کم دارد اما مضامین دیگران را بسیار هنرمندانه و متفاوت به کار گرفته است که از جمله آنها روایات قرآنی است.
مقدمه:
مفهوم اصطلاحی روایت های دینی، تقریبا بعد از پیامبر و رحلت آن حضرت پیدا شده است، یعنی، بعد از وفات پیامبر، اصحاب پیامبر، مجبور به جمع قرآن و سخنان پیامبر شدند، و چنین کاری به سادگی امکان نداشت. مگر اینکه اقوال صحابه را که از پیغمبر شنیده بودند، گردآورند. پس روایت به طور عام، سخنانی است که راویان به طور مستقیم از پیامبر یا صحابه شنیده اند و به دیگران ابلاغ کرده اند - لغت نامه، ذیل روایه - اما مطلب این است که بدانیم هدف از رویات مذهبی چیست؟ بدون شک هدف از رویات مذهبی در اکثر موارد، بیان عبرت و موعظه است. چنانکه مقصود از ایراد قصه ها در قرآن کریم، ذکر داستان امتهای پیشین و عبرت گرفتن مردمان از آنها و سرگذشتشان می باشد.
همه داستانهایی که در قرآن مجید آمده است، در کتابهای پیامبران گذشته، اصل و منشائی دارد. همه محتویات قصه ها عبرت آمیز است و یکایک داستانها با دعوت به توحید آغاز می شود و مقاومت ومجاهدت مردان خدا را نشان می دهد که در برابر قومی لجوج و گمراه قرار گرفته اند. در پایان هر قصه، مردم نادرست و خیانتکار، هلاک می شوند و راست کرداران و اهل یقین رهایی می یابند. پیامبران هر کاری که انجام می دهند در راه خشنودی ایزد یکتاست و مرگ و زندگی آنان در راه ادای وظیفه تبلیغی است که از طرف پروردگار جهانیان به دوش آنها گذاشته شده است. همه پیامبران خیرخواهان دلسوزند که با مردمی آشفته حال و غالبا شکیبایی هر چه تمامتر، انواع بلایا را به جان می خرند تا رهنمون انسانها به سوی حق شوند.
مطلب دیگر که در مورد رویات مذهبی به ویژه داستان پیامبران حائز اهمیت است، این است که گاهی مواقع شعرا و مورخین به اشارات قرآن کریم در حدی که بیان شده است، اکتفا نکرده، قصه ها را تفسیر کرده اند. یا اینکه سعی کرده اند این قصه ها را از منابع دیگر نیز نقل کنند. همین امر گاه موجب بروز اختلافاتی در بین روایات قرآن کریم و دیگر منابع و همچنین گفته های شعرا و نویسندگان شده است. باید یادآور شد که اکثر قصه های قرآن، مربوط به دوران پیش از پیامبر اسلام و در واقع مربوط به پیامبران گذشته است.
» غرض از ایراد قصص، حکایت وقایع تاریخی نیست زیرا تاریخ در مقام بیان جزئیات وقایع و تعیین سال و ماه حدوث واقعه هاست. در صورتی که قرآن مجید، صریحا توجه به این گونه تعینات را بی اهمیت شناخته است. - «اردلان جوان،. - 143 :1374 حافظ، از بعضی از پیامبران و قومشان با اشاره ای کوتاه می گذرد و برعکس در مورد گروهی دیگر به همه جوانب زندگی آنها سرمی کشد. ما نیز روش کار حافظ را در پیش خواهیم گرفت و آنجا که حافظ بیشتر عنایت داشته است، کلام را مفصل می آوریم و آنجا که به اشاره گذشته است ما نیز به معرفی اجمال بسنده می کنیم.
-1 آدم و تجلی داستان های او در شعر حافظ:
قبل از اینکه بخواهیم از دیدگاه محققان و سخنانی که پیرامون حضرت آدم گفته اند، سخن به میان آوریم، چند جمله ای در باب عظمت حضرت آدم بیان می کنیم. امروز در هر گوشه دنیا هر کسی حق دارد و حتی مجبور است به پرسش هایی که از دوران خود او برخاسته می شود، جوابهایی پیدا کند . پرسشهایی از قبیل اینکه، انسان چگونه به وجود آمده است؟ نخستین انسان کیست؟ انسان از چه چیز آفریده شده است؟ چرا به این دنیا آمده است؟ آیا میل بازگشت دارد؟ به نظر می رسد سؤالاتی از این قبیل و جوابهایی که کتابهای دینی، تفاسیر، تواریخ و ارباب این فنون می دهند، مجموعا داستان حضرت آدم را شکل می دهد.
حال اگر این پرسشها و جوابهای موجود با نیروی تخیل و اندیشه شعرا به ویژه، شاعری همچون حافظ، گره بخورد، باید انتظار ناب ترین مضامین را در پهنه ادبیات فارسی داشته باشیم. کما اینکه این مهم در شعر حافظ مصداق پیدا کرده است و به نظر می رسد حافظ از میان پیامبران، حضرت آدم و داستان هایش را مناسب ترین زمینه، برای ابراز اندیشه های فلسفی، عرفانی و رمز و راز شادی و غم، عشق و حرمان، وصل وهجران، طاعت و عصیان یافته است.
" خواجه شیرازی در اشعار خویش داستان آدم را با همه فراز و فرودها یش، بازسازی کرده و همچون شاهدی آگاه و بینا از آغاز آفرینش آدم با او همراه است" " تفاوت آشکار جلوه های داستان آدم در دیوان خواجه، در مقایسه با آثار شاعران و نویسندگان دیگر در این است که حافظ به هر یک از رخدادها و حوادث و مضامین موجود در داستان آدم به مدد روح قدسی و باریک اندیشی ویژه خویش جان و جامه ای پوشاند که شنونده و خواننده شعر او با وجود آگاهی بر کار دیگران، هر یک از این موارد را تازه و نو می یابد" - مولایی،:1368 ص. - 4-5
-1-1آفرینش آدم و بارامانت:
همانطور که در سطور گذشته گفته شد، حافظ به مدد روح بلند و سحر کاملش، مرزهای زمان را در می نوردد. به آغاز آفرینش آدم بر می گردد و شاهد خلقت آدم می شود و سیل شیفتگان شعرش را به تماشای خلقت حضرت آدم فرا می خواندو بخصوص در یکی دو بیت، داستان این آفرینش را که زینت بخش فصول فراوان از کتاب های تاریخ و تفسیر است، به زیبایی بیان می دارد:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
- دیوان/ص - 7
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین،باده مستانه زدند
- دیوان/ص - 77
آسان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند
- دیوان/ص - 78 به هنگام آفریدن آدم، بین خداوند و فرشتگان، گفت و گویی رخ داده است . فرشتگان در خطاب به خدا گفتند : آیا کسی را که اهل فساد و خونریزی است می آفرینی؟ خداوند پاسخ داد که من به حقیقتی آگاهم که شما آگاه نیستید. " - آیه /29سوره بقره - حافظ تفاوت انسان و فرشته را در این می داند که انسان حامل بار امانت یعنی عشق است. از نظر حافظ، آنجه موجب آفرینش آدم می شود،قابلیت و استعداد او در پذیرش عشق است.
در ازل، پرتوی حسنت، ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت،دید ملک،عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
- دیوان/ص - 69
فرشته، عشق نداند که چیست قصه مخوان بخواه جام شرابی به خاک آدم ریز
- دیوان/ص - 137
بر در میخانه عشق ای ملک، تسبیح گوی کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
- دیوان/ص - 119
-1-2سجده فرشتگان بر آدم
پس از آفرینش آدم، خداوند به ملائک دستور می دهد که در برابر آدم، سجده کنند، این سجده یا برای تهنیت آدم است یا برای امتحان فرمانبرداری آنان است. شاید هم بدان سبب است که آدم، امانت بزرگ الهی را پذیرفت؛چیزی که دیگران از پذیرفتن آن سر باز زدند.
ملک در سجده آدم،زمین بوس تو نیت کرد که در حسن تو، لطفی دید بیش از حد انسانی
- دیوان/ص - 273
-1-3آدم و شیطان:
بعد از سجده فرشتگان بر آدم؛ شیطان از این امر سر باز می زدند و دائما در وسوسه آدم است. حافظ نیز این عمل شیطان را با آدم و آدمیان، مد نظر دارد. از دشواری آزمایش، غافل نمی ماند و معتقد است که باید خدا یار شود و اگر نه آدم در دام شیطان خواهد افتاد.
دام سختست مگر یار شود لطف خدا ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
- دیوان/ص - 193
-1-4دانه ممنوعه و عصیان آدم:
شرح دانه ممنوعه و عصیان آدم اینگونه در شعر حافظ جلوه پیدا کرده است:
خال مشکین که بدان عارض گندم گونست سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
- دیوان/ص - 10 از سوی، دیگر حافظ رانده شدن آدم از بهشت را نتیجه تقدیر می داند. از نظر او، ارتکاب خطای همه فرزندان آدم با خطا و عصیان آدم صفی، نه تنها بی رابطه نیست بلکه توجیه پذیر نیز هست.
ما به صد خرمن پندار، زره چون نرویم چون ره آدم خاکی به یکی دانه زدند
- دیوان/ص - 194
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند آدم بهشت روضه دارالسلام را
- دیوان/ص - 8
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد ما را چگونه زیبد دعوی بی گناهی
- دیوان/ص - 236