بخشی از مقاله
چکیده
نه تنها ممکن است اجتناب تجربه ای مانند سرکوب فکر، اثرات منفی داشته باشند بلکه ممکن است هسته ی مرکزی اغلب آسیب شناسی های روانی باشند. با توجه به اهمیت سرکوب فکر در بسیاری از اختلالها به ویژه افسردگی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین افسردگی و سرکوب فکر در نمونه غیربالینی است. به این منظور 87 آزمودنی به پرسشنامه های سرکوب فکر و افسردگی پاسخ دادند. نتایج در SPSS-23 تحلیل شد.
نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین سرکوب فکر و افسردگی وجود دارد. سرکوب فکر توانست 32 درصد از واریانس افسردگی را تبیین کند. افراد افسرده به منظور کسب کنترل روانی بر افکاری که بهزیستی روانشناختی آنها را تهدید میکند گرایش به درگیر شدن در راهکارهایی مانند سرکوب فکر دارند. گرچه در کوتاه مدت ممکن است سرکوب فکر پیامدهای مثبتی داشته باشد اما در بلندمدت ممکن است منجر به رفتارهای تنظیمی هیجانی مختلتری شود.
مقدمه
گراس - 2014 - 1 سه ویژگی محوری برای تنظیم هیجانی بر می شمرد. نخستین ویژگی محوری تنظیم هیجان، فعال سازی یک هدف در راستای تغییر فرایند مولد هیجان است. دومین ویژگی، درگیری در فرایندهایی است که در تغییر مسیرهیجان، تعیین کننده هستند. در واقع، بسیاری از فرایندهای متفاوت را می توان از طریق تنظیم هیجانات، فراخواند. سومین ویژگی بنیادی تنظیم هیجانی، تاثیر آن بر پویایی های هیجان، نهفتگی، زمان اوج، میزان، مدت و آغاز پاسخ در قلمرو تجربه ای، رفتاری یا فیزیولوژیکی است.
تنظیم هیجانی به طور روزافزونی با مدلهای آسیب شناسی روانی یکپارچه می شود - برنباوم و همکاران،. - 2003 تاجائیکه اختلالات پریشانی - واتسون2، - 2005، افسردگی و اضطراب به طور گسترده ای ماحصل دشواری در تنظیم هیجانات قلمداد می شوند - کمپبل-استیلز و بارلو3،. - 2007 به عقیده ی شماری از نظریه پردازان افرادی که به طور موثری قادر به مدیریت پاسخهای هیجانی شان نسبت به رویدادهای روزمره نیستند دوره های طولانی تر و شدیدتر پریشانی را تجربه می کنند تا جائیکه این امر ممکن است تا سر حد افسردگی یا اضطراب قابل تشخیص پیش برود.
- 2007 الگوهای نظری، تنظیم هیجانی موفق را با پیامدهای مثبت برای سلامتی و عملکرد شغلی و تحصیلی و روابط بهبود یافته مرتبط می دانند - براکت و سالوی5، - 2004 و از سوی دیگر ، دشواری در تنظیم هیجانی را با اختلالات روانی مرتبط دانسته اند - برنباوم و همکاران . - 2003 الگوهای نظری گوناگون، راهبردهای تنظیم هیجانی متفاوتی را سازگارانه یا ناسازگارانه درنظر گرفته اند. از جمله راهبردهای شناختی تنظیم هیجانی، سرکوب فکر است - الدائو و نولن هوکسما. - 2010, 6 به عقیده ی هیز7 و همکاران - - 1996 نه تنها ممکن است رفتارهای اجتنابی تجربه ای مانند سرکوب فکر8، اثرات منفی داشته باشند بلکه ممکن است هسته ی مرکزی اغلب آسیب شناسی های روانی باشند.
مدتهاست که سرکوب و اجتناب از یک سو به عنوان پاسخ های ناسازگارانه در رویارویی با استرس زاها و از سوی دیگر به عنوان عامل خطر برای پریشانی - یعنی اضطراب و افسردگی - و رفتارهای ناسازگارانه - به ویژه سومصرف مواد; کارور، شیر و وینتراب9 ، - 1989 قلمداد می شوند. سرکوب مزمن ممکن است مانع خوگیری به محرکهای هیجانی شود و درنتیجه منجر به بیش حساسیتی به افسردگی و نشانگان و افکار مرتبط با اضطراب و افسردگی شود.
برخی پژوهشها حاکی از این هستند که سرکوب فکر پیش بین قوی اختلال شخصیت مرزی است - گیگر11 و همکاران . - 2013 ونزلف - 1993 - نشان داد که افراد افسرده گرایش به سرکوب افکار ناخواسته دارند. درک چگونگی تسلط افکار ناخواسته منفی بر زندگی روانی افراد افسرده و دلیل دشوار بودن کننترل آن افکار از این رو حائز اهمیت است که این شناختها افکاری هستند که نقش کلیدی در ایجاد و تداوم افسردگی ایفا میکنند .