بخشی از مقاله
خلاصه
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر مسئولیتپذیری اجتماعی بر ریسک سیستماتیک و ریسک فوقالعاده در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. برای محاسبه ریسک سیستماتیک و ریسک فوقالعاده از مدل بازار استفاده شده است. همچنین شاخص مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها از مدل تحلیل پوششی دادهها - ورودیمحور و خروجیمحور - محاسبه شده است؛ بدین ترتیب دو متغیر مسئولیتپذیری اجتماعی ورودیمحور و مسئولیتپذیری اجتماعی خروجیمحور برای هر شرکت-سال محاسبه شده است. برای آزمون فرضیههای پژوهش از اطلاعات 90 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1385-1394 استفاده شد. نتایج نشان دادند که در سطح اطمینان %99، مسئولیتپذیری اجتماعی ورودیمحور و مسئولیتپذیری اجتماعی خروجیمحور اثری منفی و معنادار بر ریسک سیستماتیک دارند. همچنین نتایج حاکی از تأثیر مثبت و معنادار مسئولیتپذیری اجتماعی ورودیمحور و مسئولیتپذیری اجتماعی خروجیمحور بر ریسک فوقالعاده، در سطح اطمینان %99، بوده است.
واژگان کلیدی: تحلیل پوششی دادهها، ریسک سیستماتیک، ریسک فوقالعاده، مسئولیتپذیری اجتماعی
-1 مقدمه
مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها1 موضوعی جدید در ادبیات و تحقیقات حسابداری به شمار رفته و از جنبههای مختلف توسط سرمایهگذاران، تحلیلگران، مدیران و محققین مورد توجه قرار گرفته است. امروزه سهامداران خواهان سرمایهگذاری در شرکتهایی هستند که به گونهای مناسب، مسئولیتهای اجتماعی را انجام میدهند. طرفداران افشای اطلاعات مسئولیتهای اجتماعی ادعا میکنند که شرکتها برای افزایش ثروت سهامداران این اطلاعات را افشا میکنند. مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها موضوع جدال قابل توجهی در طول این چند دهه بوده است. در یک طرف افرادی قرار دارند که استدلال میکنند هدف تجارت، کسب سود و افزایش ارزش سهام است و بهبود وضع رفاه و سلامت اجتماع به طور کلی وظیفه عوامل مذهبی، اجتماعی و حکومتی است. مقاله کلاسیک فریدمن - - 1970 با عنوان »مسئولیت اجتماعی تجارت فقط افزایش سود است«
به روشنی این دیدگاه را تشریح میکند و در پاسخ کسانی که مدعی بودند تجارت تا حد زیادی نسبت به امور رفاهی جامعه متعهد است، داده شد. البته طرفداران فریدمن به طور کلی منکر درگیر شدن شرکت در فعالیتهای اجتماعی نیستند؛ بلکه آنها میگویند که هدف و نتیجه اقدامات باید کسب سود برای سازمان باشد. برای مثال این کاملاً درست است که یک شرکت در بهبود وضعیت محلی مشارکت کند، اگر این امر باعث بازگشت سود و بازده شود. در طرف دیگر این جدال کسانی هستند که استدلال میکنند، که تجارت دارای یک دین اجتماعی، مدنی یا اخلاقی برای انجام فعالیتهای اجتماعی به منظور بهبود رفاه عمومی به وسیله منافعش است. طرفداران این دیدگاه منکر اهمیت سود برای تجار نیستند؛ برای آنها سود برای اموری چون، ایجاد اشتغال، دستمزدهای عادلانه، تولیدات مفید، مالیات و سایر همکاریهای اجتماعی بسیار مهم و اساسی است.
با این وجود معتقدند که شرکتها باید نقش اجتماعی وسیعی در ایجاد رفاه عمومی از طریق تأثیرگذاری روی برنامههای اجتماعی داشته باشند. علاوه بر این، در قبول این دیدگاه، فعالان اجتماعی استدلال میکنند که درگیر شدن تجارت در ارتقای سطح اجتماعی، یک تعهد اخلاقی و مدنی واضح است و لازم است بدون در نظر گرفتن عواقب مادی چنین فعالیتهایی برای شرکت، آنها را انجام داد.[1] تقاضای روزافزون ذینفعان از شرکتها برای پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، شرکتها را به درگیر شدن در مسئولیتهای اجتماعی تشویق کرده است. منظور از مسئولیتهای اجتماعی شرکت، پیوستگی و اتحاد میان فعالیتها و ارزشهای شرکت به گونهای است که منافع تمام ذینفعان، شامل سهامداران، مشتریان، کارکنان، سرمایهگذاران و عموم جامعه، در سیاست و عملکرد سازمان منعکس شود.[2]
-2 مبانی نظری و پیشینه پژوهش
-1-2 مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت
شرکتها، مسئولیتپذیری اجتماعی را نوعی راهبرد تجاری میبینند که باعث میشود شهرت و اعتبارشان افزایش یابد. پروفسور کارول زمینههای مختلفی را به منظور ارائه یک مدل با هم ترکیب کرد. کارول مسئولیتپذیری اجتماعی هر شرکت را در چهار بعد مسئولیت اقتصادی2، مسئولیت قانونی3، مسئولیت اخلاقی4 و مسئولیت داوطلبانه1 مطرح کرد. کارول کارول ردههای مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها را در قالب هرم زیر پیشنهاد کرد.[3]
-2-2 استراتژیهای انجام مسئولیت اجتماعی
استراتژیهایی که سازمانها و شرکتهای مختلف در زمینه ایفای رسالتهای اجتماعی خود اتخاذ میکنند، در سه دسته کلی قرار میگیرند. استراتژی واکنشی: مؤسساتی که این استراتژی را دنبال میکنند، هیچگاه به طور داوطلبانه در فعالیتهای اجتماعی وارد نمیشوند و دایره مسئولیتپذیری آنها محدود به مسئولیتهای اقتصادی و قانونی در محدوده فعالیتهای شرکت است و تنها در مقابل قوانین و مقررات، واکنش مثبت از خود نشان میدهند. این شرکتها معتقدند بنگاههای اقتصادی نباید چندان وارد فعالیتهای اجتماعی شوند؛ چرا که رسالت و مأموریت اصلی آنها اقتصادی است و در تعامل با اجتماع، وظیفه آنها تنها کارایی اقتصادی و فرمانبرداری از قانون و اجرای ضرورتهای آن است. دلایل توجیهی دیگر این شرکتها این است که، منابع صرف شده برای فعالیتهای اجتماعی، سود را پایین آورده و قیمت مصرفکننده را بالا میبرد و قدرت رقابتی را نیز کاهش میدهد. همچنین سازمانهای بازرگانی، تخصص و مهارت اجتماعی ندارند و بنابراین دخالت آنها در این امور صحیح نیست.
استراتژی تطبیقی: شرکتهایی که این استراتژی را اتخاذ میکنند، علاوه بر رعایت الزامات قانونی، سعی دارند خود را با افکار عمومی نیز تطبیق دهند. این شرکتها در فعالیتهای اجتماعی شرکت کرده و از این طریق در اجتماع برای خود، مقبولیت و محبوبیت ایجاد میکنند. چارچوب تصمیمات و افق زمانی، توجه به مسائل اجتماعی کوتاهمدت و گاهی میان-مدت بوده و تکیه این شرکتها بر تطبیق و سازگاری به موقع و مناسب در برابر فشارها، تنشها و بحرانهای اجتماعی است.
استراتژی اثرگذار: شرکتهایی که این استراتژی را دارند، بالاترین سطح مسئولیت اجتماعی را ایفا میکنند. این شرکتها به رعایت قوانین و مقررات و تطبیق با افکار عمومی اکتفا نمیکنند، بلکه به طور داوطلبانه، انتظارات عمومی و مسائل اجتماعی را پیشبینی میکنند و برای خود اهداف و رسالتهای اجتماعی نیز تعیین میکنند و از منابع و قدرت بازرگانی خود برای بهبود وضع جامعه بهرهبرداری میکنند. چارچوب تصمیمات و افق زمانی توجه مسائل اجتماعی دراین شرکتها،