بخشی از مقاله
خلاصه
موضوع این تحقیق، بررسی رابطه بین برخی مکانیزم های حاکمیت شرکتی با هموارسازی سود می باشد.در این تحقیق برای سنجش هموار سازی سود از مدل ارائه شده لئوز و همکاران - 2003 - استفاده شده است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی بوده و از بعد روش شناسی از نوع تحقیقات همبستگی می باشد. جامعه آماری تحقیق شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشند که با روش نمونهگیری حذف سیستماتیک، 81 شرکت در نمونه آماری این تحقیق قرار گرفته اند. دوره زمانی تحقیق سال های 1386 تا 1390 می باشد. برای آزمون فرضیه های صورت بندی شده از رگرسیون چند متغیره بهره گیری شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که از چهار مکانیزم حاکمیت شرکتی مورد بررسی در این پژوهش، امتیاز شفافیت اطلاعات مالی رابطه مثبت و معنی داری با هموار سازی سود دارد. ولی بین استقلال هیئت مدیره و نسبت بدهی و نیز بین ساختار مالکیت با هموار سازی سود رابطه ای مشاهده نشد.
کلمات کلیدی: حاکمیت شرکتی،هموارسازی سود،بورس اوراق بهادار تهران.
.1 مقدمه
سود یکی از با اهمیت ترین اقلام صورتهای مالی است که در شرکتها به عنوان یکی از معیارهای تصمیمگیری برای ارزیابی عملکرد و تعیین ارزش بنگاه اقتصادی محسوب میشود. هدف از گزارش سود، تامین و ارایه اطلاعات مفید برای اندازهگیری کارایی مدیریت، پیش بینی آینده واحد انتفاعی و توزیع آتی سودسهام، مبنایی برای تشخیص مالیات، بررسی قیمت محصولات و... برای ذینفعان میباشد. حداکثر ساختن ثروت سهامداران، حداکثر ساختن سود، رعایت اصول اخلاقی و مسئولیت های اجتماعی می تواند از اهداف بسیار مهم شرکتها باشد. یکی از عواملی که تاثیر قابل ملاحظه ای در تحقق اهداف مزبور دارد اجرای مناسب اصول حاکمیت شرکتیٌ میباشد - رزاقیٍ، . - 2008
بحران مالی اخیر در آسیا و سراسر جهان یکی از موضوعات مهمی است که در این سال ها توجه اکثر محققان را به خود مشغول ساخته است. تأثیر این بحران و نتایج آن نشان می دهد که اصلی ترین دلیل این بحران از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران نبود باورهای عمیق نسبت به مکانیزم های حاکمیت شرکتی می باشدرسواییهای حسابداری و فروپاشی شرکتهای بزرگی از قبیل انرون، ورلدکام، زیراکس و ... در سایه ضعف و بی کیفیتی حاکمیت شرکتی، نگرانی های جدی را در مورد مدیریت سود، عملکرد شرکتها و استفاده از سود گزارش شده و مسائل اخلاقی کسانی که این گزارشها را تهیه و حسابرسی می کنند، بوجود آورد - مصطفایی، . - 1390
حاکمیت شرکتی از دید جهانی روشی برای حمایت از حقوق سرمایه گذاران است وبر جذب سرمایههای خارجی و درجهی ریسک کشور تأثیر خواهد گذاشت. با اجرای قانون اصل 44 و واگذاری شرکتهای دولتی و ایجاد شرکتهای سهامیعام جدید، بازار سرمایه گسترش خواهد یافت و خانوارهای بیشتری پس اندازهای خود را وارد بورس خواهند کرد. این روش سرمایه گذاری اگرچه انطباق بهتری با احکام اسلامی دارد و موجب نظارت عمومبرفعالیتهای اقتصادی و بهبود شفافیت اقتصاد خواهد شد ولی موفقیت آن در گرو استقرار حاکمیت مناسب در شرکت ها است. لذا هر چه در جهت بررسی فواید حاکمیت شرکتی کوشش شود، با توجه به اهمیتی که در افزایش کارایی بازار سرمایه دارد، باز هم اندک می باشد.
از این رو، با توجه به مطالب پیش گفته مشخص میگردد که سیستم حاکمیت شرکتی تاثیر مستقیمی بر گزارشات سود و رفتار سرمایه گذاران دارد و انجام چنین پژوهش هایی هم در تعیین سرنوشت شرکت ها موثر است و هم به نفع اقتصاد کشور خواهد بود.گامپرز و همکارانٌ - 2003 - ، براون و کایلر ٍ - 2005 - ، بلک و همکارانَ - 2006 - ، دورنیو و کیمُ - - 2005 و وین دروبتزِ - 2004 - در نتایجی مشابه دریافتند که حاکمیت مناسب و مطلوب شرکت باعث سودآوری بیشتر شرکتها میشود که این موضوع باعث افزایش قیمت سهام و سود سهام پرداختی به سهامداران میشود. آنها نشان دادند که شرکتهایی با حاکمیت مطلوب به مراتب نسبت به سایر شرکتها از ارزش ایجاد شده بالاتر و بیشتری برخوردار هستند - حساس یگانه،. - 1386
.2پیشینه تحقیق
گرچه تفاوت های عمده ای بین چار چوب های نظری مختلف وجود دارد، اما دارای وجوه مشترک مشخصی هستند لکن هر یک موضوع را از دیدگاهی متفاوت در نظر می گیرد، در حالی که در اغلب تحقیقات انجام شده در حوزه حسابداری، مدیریت مالی و سایر رشته های مدیریتی بیشتر به ارتباط بین حسابداری، حسابرسی و کنترل های تجاری پرداخته شده، در طی سالهای اخیر بیشتر تحقیقات انجام شده بر مفهوم حاکمیت شرکتی و تامین منافع سهامداران و نیز افزایش سود تاکید داشته است - حساس یگانه،. - 1387 شرکتها با استفاده از ابزار هموار سازی سود سعی میکنند سود گزارش شده را به سمت سود مورد انتظار هموار نمایند. از سود مورد انتظار به عنوان یک نقطه مرجع استفاده میشود که از آن طریق انحرافات سود واقعی سنجیده شود. سود مورد انتظار در مطالعات هموار سازی سود هدف مفروض مدیریت است - کوچکی، . - 1373
برنستینّ - 1989 - معتقد است : فرآیند هموارسازی اصولا یک عمل سفسطه آمیز و رندانه است که در محدوده اصول واستانداردهای حسابداری صورت می گیرد.هکتورْ - 1994 - میگوید :هموارسازی سود عملی است که اسباب سوء استفاده در گزارشگری مالی را فرآهم می کند واستفاده کنندگان صورتهای مالی می بایستی به این امر واقف باشند. با مروری بر نظرات ارائه شده توسط پژوهشگران دو دیدگاه متفاوت در قضاوت آنان نسبت به پدیده هموارسازی سود آشکار میگردد. یک دیدگاه مثبت که هموارسازی را تسهیلی در اهداف گزارشگری مالی میداند و دیگری دیدگاهی منفی که هموارسازی را نوعی تحریف در اهداف گزارشگری مالی معرفی میکند.ورثیَ معتقد است منتقدین هموار سازی سود این عمل را از آن روی نادرست میدانند که باعث افشای نامناسب اطلاعات مالی شده و سرمایه گذاران را از امکان ارزیابی مناسب ریسک و بازده محروم مینماید، زیرا اطلاعات ارائه شده در مورد سودآوری شرکتها درست و کافی نیست.
بیدلمن معتقد بود: مدیران برای انعکاس مداوم جریان سودی که انحراف کمتری با سود بازار داشته باشد سود را دستکاری وهموار میسازند. لامبرت ودای چنین اظهار میدارند: در آرایش اقتصادی بازار سرمایه، مدیرانی که ریسک گریز هستند از وام دادن و وام گرفتن - در بازار سرمایه - خودداری مینمایند. از این رو با این عمل، مدیران به تدریج انگیزه هموارسازی سود را پیدا می کنند. هپ ورث اظهار داشت: این ایده وجود دارد که سود آوری مداوم شرکتی، به بستانکاران ومالکان آن شرکت اطمینان بیشتری نسبت به عملکرد مدیریت میدهد. گوردون دلیل هموارسازی سود توسط مدیریت را چنین اظهارمی دارد: هموارسازی سود دست کم باعث میشود سهامداران و مدیریت سودهای گذشته را برای پیش بینی سودهای آینده، ملاک قرار دهند. رانن وسادان دلیل هموارسازیسود را چنین ابراز میدارند: منطقی است که مدیریت برای حداکثر نمودن سازگاری خود سود را هموار نماید. بیدلمن - - 1977
بر این اعتقاد بوده است که مدیریت فرض می کند که سهامداران جریان سود پایدار در طول زمان را به جریان نوسان دار سود ترجیح می دهند ، زیرا سودهای هموار موید جریان با ثباتی است، در حالی که سودهای هموار نشده - نوساندار - از سوی سرمایه گذاران به عنوان نشانه ای از ریسک بالای عملیات شرکت بوده و موجب تأثیر منفی بر ارزش سهام شرکت می شود . استدلال بیدلمن برای انگیزه هموارسازی سود قبل او نیز توسط گوردونٌ - 1964 - تصریح شده بود. وی بر این اعتقاد بود که مدیران از این رو به هموارسازی سود می پردازند که باور دارند معیارهای سنجش عملکرد آنان رابطه معکوسی با نوسان پذیری سود دارد . این باور از پیش فرض مدیرانی نشأت گرفته که معتقدند ، سرمایه گذاران سود هموار شده را نوید بخش سطح بالاتر و پایدارتری از سود سهام می پندارند.از طرفی دیگر این نوع استدلالهای سنتی از سوی طرفداران فرضیه بازار کارای سرمایه مورد انتقاد قرار گرفته شده است.
به عنوان مثال ایمهافٍ - 1981 - مدعی شد که هموارسازی سود از طریق دست کاری حسابداری، بازار را گمراه نخواهد کرد زیرا بازار این توانایی را دارد که دست کاریهای سود را تشخیص دهد. بنابراین هموارسازی سود هیچ ارمغانی برای سهامداران در پی نخواهد داشت . وی بیشتر بر این باور بود که مدیریت برای منافع شخصی خود دست به هموارسازی سود میزند . از دیدگاه برون سازمانی محققینی مثل رونن وسادان - 1981 - وبارنی - 1975 - به برخی شواهد تجربی دست یافتند که نشان می داد، پیش بینی جریانات نقدی آتی با توجه به سودهای هموار شده متوالی نسبت به سودهای واقعی متوالی که در برگیرنده اقلام غیر مترقبه هستند برتری دارد. آنان براین باور تا آنجا پیش رفتند که پیشنهاد کنند SEC وFASB باید در مورد طبقه بندی اقلام بینابینی سود وزیان، به مدیریت آزادی عمل بیشتری بدهند تا آنان از این طریق بتوانند اطلاعات سودمندی را جهت پیش بینی جریانات نقدی آتی به استفاده کنندگان صورتهای مالی ارائه دهند - رونن،. - 1981 آدابشن - 2005 -
در تحقیقی تحت عنوان »تأثیر افزایش عمده بدهیها بر رفتار فرصت طلبانه مدیران و هموارسازی سود« دو گروه فرضیه را به شرح زیر آزمایش نمود نتایج کلی حاصل از تحقیق مزبور به شرح زیر میباشد: - 1 افزایش بدهیها - اهرم - باعثکاهشرفتار فرصت طلبانه در شرکتها با جریانهای نقدی آزاد و رشد پایین میشود. -2 افزایش بدهیها - اهرم - باعث کاهش مدیریتسود در شرکتهای با جریانهای نقدی آزاد و رشد پایین میشود. مارکارینَ - - 2008 تحقیقی در زمینه»رابطه بین هموارسازی سود و نوسانات بازده سهام« انجام داد و به این نتیجه رسید که ریسک نوسانات به طور معکوس و قوی با هموارسازی سود رابطه دارد.
همچنین این رابطه منفی در شرکتهای با ریسک عملیاتی بالا، شرکتهای کوچک و شرکتهای ورشکسته قویتر میباشد. ریچیُ - 2009 - تحقیقی در زمینه »هموارسازی سود و هزینه بدهی« انجام داد وی با استفاده از از آماره TZ شرکتهای هموارساز و غیرهموارساز را تفکیک و به این نتیجه رسید که شرکتهای با رتبه هموارسازی بالا، هزینه بدهی کمتر و رتبه سرمایه بالاتری دارند. پورحیدری و افلاطونی - 1385 - در مقاله خود انگیزههای هموارسازی سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد بررسی قرار دادند. یکی از فرضیات این تحقیق مربوط به بررسی رابطه بین نسبت بدهیها به کل دارائیها و هموارسازی سود بود و نتایج حاصل از آزمون این فرضیه حاکی از آن بود که رابطه معنیدار بین نسبت بدهیها به کل دارائیها و هموارسازی سود وجود ندارد.
حساس یگانه و یزدانیان - 1385 - در پژوهشی به بررسی تاثیر اصول حاکمیت شرکتی بر کاهش مدیریت سود در ایران پرداخته اند، که در این راستا چهار مورد از سازو کارهای حاکمیت شرکتی مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: -1 وجود سرمایه گذار نهادی -2 وجود مدیران غیر موظف -3 تفکیک وظایف مدیر عامل از رئیس و نائب رئیس هیئت مدیره و -4 وجود حسابرسان داخلی. یافته های این تحقیق بیانگر نبود رابطه معنادار بین موارد 2، 3و 4 با مدیریت سود است. ولی بین وجود سهامدار نهادی و مدیریت سود در شرکت هایی که درصد مالکیت سهامدار نهادی در آن ها بیش از %45 می باشد رابطه معنا داری مشاهده شد.
آقایی و چالاکی - 1388 - به بررسی رابطه بین ویژگی های حاکمیت شرکتی و مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. یافته های تحقیق نشان می دهد که رابطه معنی دار منفی بین مالکیت نهادی و مدیریت سود و همچنین بین استقلال هیئت مدیره و مدیریت سود وجود دارد. علاوه بر این، رابطه معنی داری بین سایر ویژگیهای حاکمیت شرکتی - تمرکز مالکیت، نفوذ مدیرعامل، دوگانگی وظیفه مدیرعامل، اندازه هیاتمدیره، اتکای بر بدهی و مدت زمان تصدی مدیرعامل در هیات مدیره - و مدیریت سود وجود ندارد.رهنمای رودپشتی و نبوی - - 2011 در تحقیقی با عنوان