بخشی از مقاله

تجلّی حکمت اشراق در معماری مکتب اصفهان

چکیده
حکمت اشراق، اثر شیخ شهاب الدین سهروردی، یکی از برجسته ترین گنجینه های عرفان فارسی است که می توان جهت شناخت مفهوم زیبایی و حکمت هنر به آن رجوع کرد. در این اثر مهم ترین مبانی فلسفه عرفانی تبیین شده است. تاثیر فلسفه اشراق بر تکامل فلسفه در ایران و بویژه تاثیر آن بر عرفان نظری و نیز صدرایی، شاید بیش از تمام نظام های دیگر فلسفی باشد. این فلسفه که شاخص ترین رکن آن، نورالانوار است شالوده و بنیاد مکتبی را شکل می دهد که مهمترین رسالتش این است که هستی غیر از نور چیزی نیست. در این پژوهش به تبیین جایگاه نور در معارف اسلامی و نقش نور در معماری اسلامی پرداخته شده است. مسئله مورد پژوهش در این تحقیق بازتاب اندیشه های اشراقی سهروردی بر معماری مکتب اصفهان است و هدف اصلی درک میزان پیوند و تعامل ادبیات حکمی و عرفانی با آفرینش های هنری در تمدن های سنتی ایران و شناخت مبانی هنرهای اسلامی است. گردآوری مطالب در این تحقیق به شیوه کتابخانه ای و بررسی اسناد و مدارک و نیز جمع آوری آراء صاحب نظران بوده است و ارائه تحقیق به روش توصیفی و تحلیل محتوایی صورت گرفته است.

واژه های کلیدی: زیبایی شناسی، فلسفه هنر اسلامی، حکمت اشراق، نور، معماری مکتب اصفهان.


1

مقدمه

بنا به نظر بعضی دانشمندان برجسته از جمله جلال الدین آشتیانی در عرصه فلسفه اسلامی، سهروردی فیلسوفی است که علی رغم نوآوری هایش و با وجود انحرافاتش از دیدگاه مشائی، در قلمرو فلسفی ابن سیناست . برداشتی ابن سینایی از سهروردی ، نگاهی گسترده تر به فلسفه او می اندازد؛ بنابراین سهروردی شخصیتی به شمار می رود که با استفاده از منابع مختلف، ابن سینا را از دیدگاهی نوافلاطونی تفسیر می کند. تعبیر حکیم نیز در مورد سهروردی مورد تایید شماری از دانشمندان برجسته مانند سید حسین نصر و هانری کربن است

. معنای شاخص این تعبیر ، جنبه چند بعدی فلسفه سهروردی است .[2] آنچه در فلسفه اشراق ، دارای اهمیت وافر است، مصنفات اشراقی سهروردی است که در تاریخ فلسفه اسلامی بی نظیر است. او در کتاب حکمت الاشراق خود ، تفسیری فلسفی از سفر روح به دست می دهد که آغازش تطهیر و تزکیه و پایانش اشراق است . بخش دوم این کتاب با وصفی از ماهیت بدیهی نور، با طبقه بندی موجودات مختلف به اعتبار شفافیت آنها و تقسیم نور به انواع متعدد و مختلف آغاز می شود . [21] شیخ نور را بی نیاز ترین شی از تعریف می داند :" اگر در جهان هستی چیزی باشد که نیازی به تعریف و شرح آن نباشد باید خود ، ظاهر بالذات باشد و در عالم وجود چیزی اظهر و روشن تر از نور نیست بنابراین چیزی از نور بی نیازتر از تعریف نیست ". شیوه اصفهانی آخرین شیوه معماری ایران است و در برگیرنده شیوه هایی است که در نوشته های غربی به شیوه صفوی ، افشاری ، قاجاری و زند-قاجار نامیده شده اند .[11] نگرش حکمی به معماری اسلامی در اصل، نگرشی درون زاست که تبلور آن را می توان در شیوه اصفهانی به خوبی مشاهده نمود. اگر معماری اسلامی را نگین انگشتری هنرهای اسلامی و معماری اسلامی ایران را مایه سرافرازی معماری اسلامی جهان بدانیم ، بی شک مکتب اصفهان سرآمد شیوه های معماری اسلامی و مایه مباهات نحله های مختلف آن است.

- 1 حکمت هنر اسلامی
حکمت در لغت به معنای نوعی محکم کاری است که در آن رخنه ای راهداردن و در معلومات عقلی که ابداً قابل بطلان و کذب نیست به کار می رود. به گفته مولف سه حکیم مسلمان (نصر)، هرمس را در سراسر قرون وسطی و در بعضی از مکاتب غربی ، موسس فلسفه و علوم شمرده اند. او معتقد است " حکمت پس از آن به دو شاخه تقسیم شد که یکی از آنها به ایران آمد و دیگری به مصر رفت و از آنجا به یونان رفت و سپس وارد تمدن اسلامی شد .[6]"

به عقیده بورکهارت، هنر اسلامی بطور کلی می کوشد تا محیطی به وجود آورد که در آن انسان بتواند وزن و وقار فطری و اولیه خود را بازیابد و بنابراین از هر گونه بت دوری می ورزد حتی به معنای نسبی و موقت آن . هیچ چیز نباید حجاب بین انسان و حضور نامرئی خداوند قرار گیرد .[21] هر گونه آفرینش هنری، باید برحسب قوانین محدوده وجودی خاص همان آفرینش بررسی شود و همان قوانین را قابل فهم و تعقل سازد ، مثلاً معماری باید تعادل ایستمند و حالت کمال اجسام ساکن را که در شکل منظم بلور مجال تجلی می یابد ، ظاهر سازد . محور مرکزی اسلام ، احدیت و وحدانیت است، ولی هیچ تصویری قادر به بیان آن نیست .[9]

- 1 - 1 در باب زیبایی شناسی اسلامی
زیبایی از مهمترین و دشوارترین مفاهیمی است که از دیرباز در حوزه فلسفه و عرفان مورد توجه و مطالعه واقع شده و شناخت چیستی و چگونگی دریافت و درک آن در شکل گیری فلسفه هنر و آفرینش هنری و تاثیر آنها در مکاتب مختلف هنری نقش مهمی داشته است. در آثار حکمای مسلمان به خصوص آنها که گرایش های عرفانی دارند کم و بیش مطالبی راجع به زیبایی می توان پیدا کرد، ولی در آثار عرفاست که جدی ترین و مستقیم ترین مباحث به چشم می خورد؛چون اساساً درک زیبایی در عالم اسلام تابع نوعی نگرش عرفانی بوده است .[10]

آیات قرآن، زیبایی را، هم در زمین و هم در آسمان ها مطرح نموده و دستور به نظاره در آن ها را صادر کرده است. بنابراین، پدیده زیبایی در جهان هستی از اهمیت کامل برخوردار است . مسلم است که اگر خداوند برای انسان غریزه زیبا جویی و زیبایابی را نداده بود، دستور به توجه به زیبایی نمی داد .[13] از نظر شیخ اشراق مانند بسیاری از بزرگان مکتب جمال خداوند جمال مطلق و زیباترین زیبایان است. چنانچه می گوید"در عالم چیزی و کامل تر از نورالانوار نبود " .[16]

" ما نزدیک ترین آسمان را به زیور انجم بیاراستیم " سوره صافات ، آیه . 6
" تا آنگاه که زمین از خرمی و سبزی به خود زینت بسته و آرایش کرده " سوره یونس ، آیه . 24

" آیا منکران حق آسمان را فراز خود نمی نگرند که ما چگوه بنای محکم اساس نهاده ایم و آنرا به زیور ستارگان رخشان آراسته ایم " سوره ق ، آیه . 6

در اصطلاح شناسی موجود در آثار عرفانی، چند واژه در مورد زیبایی شناسی هست... مهم ترین لفظی که معنای زیبایی را می رساند لفظ حُس"ن" است و سپس از الفاظ "جمال" و "بهاء" نیز می توان نام برد. در زبان فارسی واژه هایی چون "نیک" و "نیکویی" و

" نیکی" به کار رفته است. در مباحث زیبایی شناسی در عالم اسلام
کلیدی ترین مفهوم پس از حسن ، مفهوم تجلی است .[10] حسن
یا زیبایی مقام ظهور و تجلی حقیقت است ؛ یعنی وقتی حقیقت تجلی می کند، زیبایی تحقق پیدا می کند . از این جهت همه موجودات زیبا هستند و زیبایی شأن وجودی و تحقق خارجی دارد و ربطیبه قوه فاهمه و ذهن انسان ندارد. این است که اساساً مبنای حسن، تجلی است .[10]
برخی از نیروها و سنت های محلی را گاه به طور موقت و ناقص و گاه برای ابد، دگرگون کرده است .[19] سهروردی نیز مانند سایر حکماء مکتب اسلامی ، در باب هنر به طور مستقیم چیزی بیان نکرده است و در تمامی آثار وی بندرت مطلبی در باب هنر به چشم می خورد و کلمه هنر و مترادفات آن در آثار وی به نحو آشکار مطرح نمی شود.

- 2 - 1 در باب هنر اسلامی
اغلب همه پژوهش ها در فلسفه هنر و زیباشناسی با تعریف هنر آغاز می شود. در تعریف هنر و بیان چیستی آن، نظرات بسیاری ارائه شده است؛ از پندارهای متعارف تا اندیشه های متعالی . اما به ندرت تعریفی جامع و مانع از چیستی هنر و ویژگی های مشترک آن به دست داده اند .[18] در متون تاریخی اسلامی، به متنی مستقل و قابل اعتنا و اتکا، که به مباحث نظری درباره چیستی و ماهیت هنر پرداخته باشد، برنمی خوریم؛ جز در مواردی که آنها نیز، ماهیت فلسفی دارند نه هنری .[5] به گفته دکتر پازوکی تنها راه شناخت ماهیت هنر اسلامی ، رویکرد عرفانی بدان است؛ چرا که هنر در عالم اسلام در بستر تصوف و عرفان رشد کرده است.

از لحاظ هنرمند مسلمان، هنر انتزاعی، بیانگر قانونی است؛ و به مستقیم ترین وجه، وحدت در کثرت را نمودار می سازد. همچنین می توان گفت که هنر عبارت است از ساخت و پرداخت اشیاء بر وفق طبیعتشان ، که خود حاوی زیبایی بالقوه است، زیرا زیبایی از خداوند نشات می گیرد و هنرمند فقط باید بدین بسنده کند که زیبایی را بر آفتاب اندازد و عیان سازد. هنر بر وفق کلی ترین بینش اسلامی از هنر ، فقط روشی برای شرافت روحانی دادن به ماده است .[9]

سرشت ریاضی هنر و معماری اسلامی از تاثیرات تاریخی خارجی، چه مربوط به یونان و چه هرجای دیگر ناشی نمی شود، بلکه منبعث از قرآن است که ساختار ریاضی خیره کننده ای دارد و از ارتباط شگفت انگیزی میان امور عقلی و معنوی و ریاضیات پرده بر می دارد .[25] " وحدت هنر، ریاضیات، هندسه و فلسفه در تمدن اسلامی آن چنان گسترده و وسیع بود که امروزه نمی توان در شرح حال چگونگی شکل گیری آن، به تفکیک هنرها از هم نشست. این در هم تنیدگی و وحدت که ماهیت توامان عرفانی و فنی داشت، آغاز مبارکی بر شکل گیری هنر اسلامی شد و آثار و نتایج خود را در معماری، خوشنویسی، تذهیب، تزئین و موسیقی توامان بر جای گذاشت .[5]گرابار بر این باور است که اگر هنری به اسم هنر اسلامی وجود داشته باشد، عبارت خواهد بود از هنری که بر سنن قومی یا جغرافیایی استیلا یافته و آنها را دگرگون کرده و یا هنری که نوعی هم زیستی خاص میان شیوه های رفتار و بیان هنری پان اسلامیک و محلی را پدید آورده است. در هر صورت اصطلاح اسلامی، به اصطلاحات گوتیک و باروک شبیه خواهد بود و بیانگر مقطع فرهنگی کم و بیش موفقی در تاریخ بلند سنن بومی است. هنر اسلامی به روکشی ویژه یا منشوری نور شکن و تغییر شکل دهنده می ماند که

- 3 - 1 معماری معناگرا
آن گاه که کتاب تهافت التهافت ابن رشد، دنیای جدیدی را در دفاع از فلسفه صرفاً استدلالی ارسطویی بر روی ذهن و زبان غربیان می گشود ، در دنیای اسلام حملات کسانی چون غزالی با تهافت الفلاسفه و نیز فخرالدین رازی، کارساز افتاده و پی جویی مباحث استدلالی صرف رو به نقصان می نهاد و همزمان فضا را برای ظهور اندیشه های صوفی گرانه و عرفانی بزرگانی چون شیخ اشراق، ابن عربی و مولانا آماده می ساخت .[6] مهمترین ویژگی این دوره خاص که آغاز فلسفه اشراقی و عرفانی در تمدن اسلامی است، حضور قوی ترین اندیشه های فلسفی، عرفانی و کلامی در حوزه های نظری این
تمدن است .[5]

در پرداختن به معماری، نگاه نه به کالبد معماری بلکه نمودی از معانی پر رمز و راز برای رساندن و فهمیدن پیام های معنوی و معنایی اثر در حوزه معناگرایی قرار می گیرد . تحقیق در این حوزه، از دنیای عرفان و فلسفه، دین شناسی و تاریخ بهره می گیرد. معماری معناگرا در این نوشته به سه گروه تقسیم شده است . منظور از این تقسیم بندی فهم بهتر موضوعات و دنیای محققین معنا گراست. گروه نخست به معماری معناگرا و جهان اندیشه دینی اختصاص داده شده است. بورکهارت و نصر را می توان از بزرگان این گروه دانست. منابع اصلی این محققین کتاب وحی ، گفتارهای پیشوایان دینی، علما و فلاسفه اسلامی می باشند.گروه نسبتاً زیادی از محققین پس از انقلاب اسلامی ایران ادامه دهندگان این راه می باشند. افرادی چون دکتر حجت، دکتر رهنورد را می توان در این گروه قرار داد. معماری معناگرا و عرفان و دنیای اشراق دو بخش دیگر این نوشته را به خود اختصاص می دهد. منابع اصلی این دو عرفان و اشراق سهروردی می باشد .[21] پایه گذار این جریان نیرومند فکری که از آن به عنوان حکمت اشراقی یاد می شود، شیخ شهاب الدین سهروردی است . او معتقد بود فرهنگ معنوی و معقول ایران باستان، نباید به دست فراموشی سپرده شود و برای حکمت نظری و آنچه به فلسفه نور مربوط می شد، اهمیت زیادی قائل شد .[21]

منابع پرداختن به ریشه ها، نوشته ها و آثار موجود می باشند. بنابراین پرداختن به ریشه های هنر اسلامی به معنای بهره گیری از آیات وحی الهی در مقام اول و پس از آن احادیث و رایات و کتب تاریخی و در نهایت آثاری مانند خانه کعبه و مساجد اولیه اسلام می باشند . منبع اصلی محققین هنر معناگرای اسلامی قرآن کریم می باشد. از این کتاب است که اصل بسیار مهم و غیر قابل تغییر اسلام یعنی وحدانیت الهی استخراج می شود. بنابراین پرداختن به ریشه ها به اصول می باشد. فهم یک اصل بنام وحدت به فهم معنای آن چیزی است که به تمامی هنر و تمدن یک گروه انسانی بنام مسلمانان جهت می بخشد .[21]

- 2 سهروردی و حکمت اشراق
شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی، فیلسوف ایرانی سده ششم و مبلغ آنچه وی آن را حکمه العتیق می نامد، تلاش کرد مکاتب مختلف حکمت را وحدتی ببخشد تا آن حقیقت عام و جهانی را که در قلب همه ادیان الهی جای دارد ، نشان دهد . بر خلاف صوفیان و عرفای متقدم دنیای اسلام، سهروردی معتقد بود که بحث و استدلال فلسفی برای طالبان سلوک در طریق اشراق، آموزشی لازم است. اهمیت سهروردی وقتی روشن تر می شود که ببینیم او عارفی است که هم از استدلال فلسفی، هم از زهد و ریاضت، به عنوان بخشی اساسی از مسلک اشراق، دفاع می کند. وی همچنین به منظور آشتی دادن میان فلسفه عقل گرایانه، حکمت ذوقی و حکمت عملی ، عناصر مختلفی از سنن فکری مصریان، یونانیان و ایرانیان را در هم آمیخت .[2] سهروردی در زمانی زندگی می کرد که اشاعره نفوذ و قدرت کلام معتزلی را به حد معتنابهی کاهش داده بودند. نتیجه عقلانیت معتزله، کلام اشعری بود که راه را برای تفسیری صوری و عام تر از اسلام آماده ساخت. در حالی که بحث و جدل در میان طرفداران علوم عقلی ادامه داشت، مکاتب فلسفی و کلامی نیز آماج چالش های مکاتب تجرب تر صوفیان واقع شد.[2]

حکمت اشراق چهارمین کتاب در اصول عقاید سهروردی و شاهکار اوست. این اثر که عناصر مختلف سنت اشراقی را ترکیب می کند، در عرض چند ماه تالیف شد." این حقایق و اسرار را روح القدس در روزیعجیب دفعتاً بر نفس من القا کرد... و کتاب آن فقط در چند ماه صورت گرفت". سهروردی بارها در سرتاسر رسالاتش، با بررسی تفصیلی آداب خاص صوفیانه، اجزای سازنده مسلک زاهدانه و نتایج معنوی آن برای سالک، نقش و جایگاه بعد عملی مکتب اشراق را صراحتاً عنوان می کند.[2] سهروردی در مقام متفکری که می بایستی عقل گرایی و تصوف را در چارچوب یک نظام واحد فلسفی آشتی بدهد، شکاف عمیق میان دو برداشت یا دو رویکرد را نسبت به پیام اسلام، پر کرد. نوع حکمتی که سهروردی رشد و قوام بخشید و به " حکمت اشراق " شهرت دارد، عقلانیت را در بر می گیرد، اما با مبتنی کردن آن بر پایه رویت مستقیم حقیقت از عقلانیت هم فراتر می رود .[2] با وجود شرح های متعدد بر حکمت الاشراق، مقدمه خود سهروردی بر کتابش روشن گرترین همه می باشد. در آنجا می گوید " این کتاب از برای کسانی است که هم خواستار حکمت ذوقی اند و هم جویای حکمت بحثی و کسانی را که تنها جویای حکمت بحثی اند، و نه متاله بوند و نه خواستار تاله ، در این کتاب سهمی نباشد و در این کتاب و رموز آن بحث نکنیم و سخن نگوییم مگر با آنان که یا مجتهد متاله باشند و یا طالب و جویای حکمت الهی بوند"
.[16]
سید حسین نصر، اسلام شناس معاصر، به شیوه ای بسیار نزدیک به هانری کربن، به حکمت اشراق نظر داشته و آن را واجد سه ویژگی مهم دانسته است: اولاً حکمت اشراق تلاش می کند تا بین تفکر استدلالی و شهود ذوقی ارتباط برقرار نماید. ثانیاً حکمت اشراق آگاهانه در صدد احیای حکمت خسروانی ایرانیان باستان است و در عین حال بین این حکمت و حکمت یونانیان پیوند برقرار می سازد. به نظر نصر در افق فکری سهروردی، افلاطون، زرتشت و پادشاهان فرزانه ایران باستان همه شارحان یک حقیقت و مفسران یک پیام معنوی بودند که سهروردی خود را احیا کننده آن می دانست و به همین جهت است که در حکمت اشراقی، فرشتگان مزدایی و مثل افلاطونی دو بیان از یک حقیقت دانسته شده اند.ثالثاً از خصائص مهم حکمت اشراق که نصر بر آن تاکید دارد، امتزاج و ترکیب حکمت ایران باستان با عرفان و حکمت اسلامی است .[18]

شیخ اشراق همچون دیگر عرفای فیلسوفی که مکاشفات خود را به تعبیر و تبیین فلسفی می کشانند، منشاء دریافت های خود را واردات قلبی از سوی حضرت غیب می داند. منابع حکمت و اندیشه شیخ اشراق، متنوع و متعدد و در راس آنها آیات قرآنی و سنت رسول االله است. برخی از محققان معاصر، سهروردی را فیلسوفی می دانند که بیش از هر فیلسوف دیگر به قرآن و آیات شریفش توجه کرده و با طلب نور از وحی محمدی به کشف حقایق در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید