بخشی از مقاله

چکیده

در مقاله حاضر، رابطه حجاب با حق و تکلیف با روش تحلیل عقلی و با استناد به آموزههاي قرآنی و روایی و منابع معتبر فقهی و حقوقی تبیین شده است. حجاب به عنوان تکلیف شرعی، منشأ حقوقی دارد و بازگتش به حق است. هر حقی بر دو پایه:

.1 امتیازي به صاحب حق؛

.2 تکلیفی بر طرف مقابل، استوار است. حجاب، تکلیفی است که هم در برابر حق طاعت و بندگی خداوند قرار دارد و هم در برابر حق نفس انسانی و حقوق مردم. بندگان عفیف و محجوب خداوند با پیمودن طریق بندگی و اداي حقوق، در دنیا و آخرت تحت ولایت و ربوبیت الهی قرار میگیرند و فیوضات و برکات او را از قبیل هدایت، توفیق و تسدید و تأیید، نصیب خود میکنند و در بهشت رضوان او جاى میگیرندسعادت. و رستگاريِ که در زندگی دنیوي نصیب پارسایان میشود، جلوهاي است کمرنگ و ناچیز از رستگاري آنها در زندگی ابدي و جاودانه و اخروي.

مقدمه

حجاب و پوشش زنان در برابر مردان نامحرم به عنوان حکم شرعی از ضروریات دین اسلام است که وجوب، کیفیت و حدود آن در فقه اسلامی، به صورت واضح و متمایز بیان شدهاست. زندگیِ زنان مسلمان در جوامع غیر اسلامی، محدویت نادرست اعمال شده در برخی کشورها از پوشش اسلامی و نواندیشانی که درجهان اسلام و عرب، اندیشه و افکارخود را از دنیاي غرب و»فمینیسم« بر گرفتهاند1، این ذهنیت را پدید آورده است که حجاب تکلیف شخصی محض و یا حقی است که زن مسلمان میتواند از آن درگذرد.

اکنون این پرسش رخ مینمایاند که در فقه و حقوق اسلامی رابطه حجاب با تکلیف و حق چیست؟ آیا حجاب تکلیف و حق شخصی محض است و ربطی به جامعه و حکومت اسلامی ندارد؟. براي روشنتر گشتن زوایاى مسئله، هرچند برخی از محققان به تجزیه و تحلیل فکرى پرداختهاند2 و باید این تلاشهاى صادقانه را ارج نهاد ولی تبیین رابطه حجاب با تکلیف و حق و عفاف در فقه و حقوق اسلامی، میتواند در کیفت دفاع از حجاب اسلامی و حقوق زنان مسلمان مؤثر افتد و راهکاري باشد براي قداست بخشیدن و ارج نهادن به همه حقوق و تکالیف اسلامی در دوران معاصر تا هر چه بهتر و بیشتر زمینه رعایت آن و تحقق اهداف منظور از آن فراهم آید.

مفهومشناسی

پیش از آنکه به موضوع اصلی بحث بپردازیم، لازم است معانی لغوى و اصطلاحی قصد شده از واژههاي »اسلام«، »فقه«، »حق«، »حجاب« و »تکلیف« روشن گردد تا بررسی مسئله بر اساس تصور درست انجام شود.

.1 اسلام

واژه »اسلام« از ماده »سلم« است. »سلم« به معناى صحت، عافیت و صلح است» . 3اسلام« در لغت به معناي وارد شدن در صلح4 و تسلیم فرمان خداوند5 و در اصطلاح، شریعت پیامبر خاتم - - ، میباشد.6 مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم میگردد:

الف. اصول عقاید؛ یعنی چیزهایی که هر مسلمان باید بدانها معتقد شود. کارى که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و از اعمال جوانحی و قلبی است؛

ب.    اخلاقیات؛ یعنی خصلتهایی که هر مسلمان باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد؛

ج.    احکام؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهاى خارجی و عینی انسان، اعم از معاش و معاد و امورفردى و اجتماعی وى مربوط است.

2.    فقه

فقه در لغت به معناى دانستن و فهمیدن8، زیرکی و تیزفهمی9 و پی بردن از معلومات حاضر به معلومات غایب است.10 کلمه »فقه« در قرآن و روایات، به معناىتدبرو فهم عمیق همه معارف دین بهکار رفته است .11 فقه در اصطلاح، عبارت از علم به احکامفرعیِشرعی از روى دلایل تفصیلی آن میباشد .12 دو کلمه » اجتهاد«« و »استنباط« نیز به معناي اصطلاحی فقه اشاره دارند. »اجتهاد« از ریشهج»هد«یاج»هد«درلغت به معناي تحمل مشقت و نهایت تلاش13 و در اططلاح، نهایت کوشش براي دستیابی حجت برحکم شرعی است» .14استنباط« از ریشه » نبط« در لغت به معناي بیرون کشیدن آب از اعماق زمین15و در اصطلاح، بیرون کشیدن احکام شرعیِ فرعی از فحواي نصوص میباشد.

.3 حق

حق در لغت به معناى وجوب و ثبوت17، مطابقت و موافقت با واقع است18 و در خالق چیزى، اعتقاد، فعل و سخنی که بر اساس حکمت و به اندازه باشد بهکار میرود.19کلمه حق و مشتقات آن در قرآن کریم اغلب، در برابر باطل بهکار رفته و مصادیقی؛ چون خدا20، توحید21، قرآن22، اسلام23، عدل24 و صدق 25 برایش ذکر شده است. در معناى اصطلاحی حق، دیدگاههاي مختلفی در فقه و حقوق مطرح است:

.1 حق، مرتبهاى ضعیفتر از سلطنت موجود در ملکیت است که شارع مقدس آن را براى انسان به عنوان انسان یا براى فردى معین بر چیزى قرار داده است.26

.2 حق، اعتبارى خاص است که داراى آثارى ویژه میباشد و نزد عقلا سلطنت بر اسقاط و نقل را در پی دارد.27

.3 حق، مشترك لفظی است که در هر موردى اعتبارى خاص و داراى اثرى خاص است.28

.4 حق، قدرتی است که از طرف قانون به شخصی داده شده است.29

.5 براي تعریف اصطلاحی حق، حدگذاري و تحدید ماهوي ممکن نیست… حق اصطلاحی از مفاهیم اعتباري است، اگر حق، داراي ماهیت بود و حد و رسم داشت قابل ترسیم و تحدید بود.30

.6 حق در ظرف اجتماع دینی چیزى است که خداوند آن را به عنوان »حق« قرار داده؛ مانند حقوق مالی و حقوقی که پدر و مادر بر فرزندان دارند.31 با توجه به آموزههاي روایی، حق، عبارت است از آنچه که خداوند توسط پیامبران، مردم را بدان فراخوانده است؛ اعم از اصول، همچون توحید، نبوت، امامت و معاد، و فروع، از قبیل نماز، روزه، امر به معروف و نهی از منکر. مقابل آن باطل قرار دارد که همه آنچه را که ابلیس و حزب او خلق را بدان دعوت میکنند دربر میگیرد.

.5 حجاب

»حجاب«، در لغت به معناي مانع، حاجز و چیزي است که میان دو شی حایل گردد43 و از تلاقی و رسیدن آنها به همدیگر باز دارد44 و نیز به معناي جسم45، ستر46، پرده و پوششی47 است که میان بیننده و آنچه میبیند، حائل شده و مانع دیدن و دیده شدن میگردد» .48حجاب« در آیه 53 سوره احزاب که به »آیه حجاب« معروف است به معناي »پرده« میباشد.49کلمه حجاب و مشتقات آن در روایات نیز به معناي پرده و حایل بهکار رفته است.50 »خمار51« و »جلباب52« نیز در قرآن بهکار رفته است. »خمار« در اصل به معناي پوشاندن چیزي 53 و در اصطلاح، پوششی است که علاوه بر سر، سینه و گریبان را هم میپوشاند» .54جلباب« از ریشه » جلب« در لغت به معناي آوردن و پوشانیدن چیزي است55 و در اصطلاح، پوششی است که از بالاى سر تا پایین پا را میپوشاند.

حجاب درکاربرد فقهی، بیشتر در قالب واژه »ستر« بیان شده و مقصود از آن، ساتر57 و ستر58 و پوشش خاص زنان است که همه بدن را به جز صورت و دو دست از نامحرمان بپوشاند.59 از این نظر کاربردواژه حجاب نسبتاً جدید است که خاستگاه آن، شماري از نصوص روایی و آیات قرآنی است که واژه حجاب در معناي پرده و چیزي که مانع از دیده شدن میشود بهکار رفته است و یا مضمون و محتواي آنها، حجاب به معناي پیش گفته را میرساند.

رابطه حجاب با تکلیف و حق

حجاب در شرع مقدس اسلام، تکلیف شرعی و حکم الهی است؛ بهگونهاي که اصل این حکم از ضروریات دین بوده و تنها اختلاف در جزئیات مسئله است..61 در کتب و منابع فقهی بیش از سی دلیل عقلی و نقلی بر وجوب حجاب اقامه شده است.62 امام خمینی - - میفرماید:اصل» حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن، حکمِ منکر ضروري را دارد و منکر ضروري، محکوم به کفر است... .63 زن باید بدن و موي خود را از مرد نامحرم بپوشاند؛ بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موي خود را از پسري هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را میفهمد و به حدي رسیده که موردنظر شهوانی است، بپوشاند..64« بسیارى از مراجع، درباره کف پا، رو و پاشنه پا و ... فرمودهاند: نمایان بودن این مواضع در حضور نامحرم شرعاً جایز نیست.65 و نیز بنابر احتیاط واجب باید بخشی از وجه و کفین خود را بپوشانند تا مطمئن شوند تمام جاهایی را که باید پوشانده شود، پوشاندهاند. همچنین بنا بر احتیاط واجب، زن در حال نماز باید »زیر گلو و چانه« خود را بپوشاند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید