بخشی از مقاله

چکیده

دین و سیاست و رابطه این دو همواره یکی از مهم ترین دغدغه های بشر از بدو تشکیل حکومت به دست او بوده و اکنون نیز هست. این مهم در ایران باستان نقش پر رنگ تری داشته است زیرا براساس اعتقاد پارسیان شاه قدرت و حکومت خود را از خدا می گیرد و نماینده او بر روی زمین است. داریوش یکم مهمترین و تاثیر گذارترین پادشاه هخامنشی بعد از کوروش است که خود را نماینده اهورامزدا می داند مطلبی که بارها در کتیبه هایش خصوصا مهم ترین کتیبه او یعنی کتیبه بیستون به آن پرداخته است. در این پژوهش در پی آن هستیم که رابطه دین و سیاست در زمان داریوش یکم چگونه بوده است؟

رابطه دین و سیاست در زمان داریوش را می توان براساس کتیبه های او که در آنها هم به آموزه های دینی می پردازد و هم به مفاهیم اخلاقی و سیاسی مانند دروغ، راستی و عدالت و هم در برخورد او با مصریان و یهودیان مطالعه کرد. حکومت داریوش یک حکومت دینی بود نه یک دین حکومتی؛ به این معنا که حکومت تعلقات دینی دارد اما بر اساس آن حکومت نمی کند و این مهم باعث مرزبندی آن با دین حکومتی می شود. در واقع مشی دینی داریوش احترام گذاشتن به اعتقاد ها و رسم های غیر ایرانیان بود زیرا تعمیم یک مذهب واحد برای همه امپراتوری خارج از قدرت داریوش بود و به جای آن مراسم مذهبی که در میان مردمان تحت حکومتش وجود داشت را تقویت می کرد.

گذشت مذهبی داریوش در حقیقت نشان دهنده کیاست او بود، تا به این وسیله هم بتواند از بروز شورش های استقلال طلبانه جلوگیری کند و هم برای حفاظت از قلمرو خود از این سرزمین ها استفاده سیاسی و نظامی می کرد، داریوش شاه تا جایی به ادیان دیگر احترام می گذاشت که دین آنان برهم زننده نظم و امنیت و اسباب شورش نبود. یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که سیاست های داریوش نشان دهنده این مطلب است که دین و سیاست در زمان او در راستای یکدیگر بودند اما در کار یکدیگر دخالت نم یکردند و مغان که رهبران مذهبی بودند نقش کاملاً تشریفاتی در امپراتوری داریوش داشتند و صرفاً در مراسم تعبیرخواب و دفن مردگان حضور داشتند.روش ما در این پژوهش مکتب آنال می باشد.

کلمات کلیدی: داریوش، دین، سیاست، هخامنشیان، آنال.

مقدمه

بیست و پنج قرن پیش در روزگاری که آشوری ها و سکایی ها و بابلی ها در انجام هرگونه جنایتی افراط می کردند و به آنها افتخار میکردند و به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای دوران حکومت خود در کتیبه هایشان آن را ثبت می کردند؛ حکومتی توسط کوروش بنیان گذاشته شد دستاوردهای آن پس از گذشت بیست و پتج قرن نه تنها همچنان باقی مانده بلکه سرمشق بسیاری از حکومت های امروزین گشته است. به یقین تاریخ میان رودان را می توان به دو دوره قبل از هخامنشیان و بعد از هخامنشیان تقسیم کرد. امپراتوری ای که کوروش آن را بنیان کرد و بعد از او نیز توسط جانشیان به حق او ادامه داده شد. کوروش بنیانگذار حکومت دینی بود. حکومتی که در آن دین وسیاست در ارتباط با یکدیگر بودند اما در کار یکدیگر دخالت نمی کردند. دین وسیاست دو رکن مهم و اساسی تشکیل یک حکومت از بدو پیدایش آن تا امروز بوده است.

"به هر حال خوب یا بد، حوادث قرن بیستم و نیز تحقیقات جدید در تاریخ و فرهنگ اقوام مختلف باعث بازشناسی امری شده است که اکثر تمدن ها و سیاستمداران همواره آن را می شناخته اند و آن این است که در کار و بار سیاست باید دین را نیز به حساب آورد. آنچه یا آنکه را که دین تاج سروری بر سرش بنهد سیاست می تواند از اریکه قدرت به زیرش کشد و آنچه یا آنکه را که این بتواند مشروعیتش بخشد آن می تواند از مشروعیت خلع کند. امری را که دین به تنازع بکشد سیاست نمی تواند به آسانی به آشتی وادارد؛ و آنچه را دین متحد کرده باشد سیاست به سادگی نمی تواند از هم بگسلد." - استکهاوس، - 558:1374 رابطه دین و سیاست آنگاه جالب می شود که آن را در قالب ایران باستان و درواثع حکومتی که پایه گذار سیاست های تسامح آمیز دینی بوده است یعنی هخامنشیان بررسی کنیم. بحث درباره رابطه دین و سیاست در دوران هخامنشیان بسیار گسترده و در عین حال جالب توجه است. اما ما در این مجال قصد آن داریم تا رابطه دین و سیاست را در زمان مهمترین پادشاه پس از کوروش یعنی داریوش یکم بپردازیم .

حکومت داریوش از چند جهت قابل توجه است: - 1 اگر داریوش به قدرت نمی رسید بی گمان امروز نیز نامی از امپراتوری هخامنشیان نبود و نیزدستاوردهای ارزشمند کوروش بعد از او متوقف می ماند - 2 داریوش مهمترین تاریخ نویس زمان خود بود و مهمترین کتیبه های زمان هخامنشیان متعلق به داریوش است - 3 وجود مفاهیم دینی در کتیبه های داریوش از قبیل: یکتاپرستی، تابعیت محض پادشاه از اهورامزدا که به نوعی با اصل بنیادین سیاست دینی داریوش یعنی حکومت دینی او در ارتباطند - 4 داریوش از یک سو با موهبت دانستن پادشاهی خود از سوی اهورامزدا و نیز قرار گرفتن در پرتو فره ایزدی مشروعیت پادشاهی خود را بدست آورده و از سوی دیگر با متابعت و تاکید بر ارزشهای دینی و اخلاقی از قبیل: توحید، راستگویی، آزادمنشی، عدل و انصاف و بر دوام و بقا هرچه بیشتر این مشروعیت افزوده است، و بکار بردن همین کلمات از جانب داریوش باعث شده تا او را زرتشتی بنامند .

تا به حال تحقیق مستقلی درباره رابطه دین و سیاست در زمان هخامنشیان و همچنین داریوش انجام نگرفته است. بیشتر تحقیقاتی که در این رابطه انجام شده مربوط به فرهنگ آن دوران ،اوضاع اقتصادی، کتیبه های او و یا سیاست های تسامح آمیز داریوش بوده است. پرداختن به رابطه دین و سیاست در زمان داریوش داریوش یکم از این جهت قابل توجه خواهد بود که دین و سیاست همواره یکی از مهمترین مسائل هر حکومت و جامعه بوده است. رابطه دین و سیاست در دوران داریوش یکم مبتنی بر حکومت دینی و اصل تسامح و مدارا با اقلیت ها بوده است که در این مجال به بررسی این مهم با توجه به مکتب آنال که یک روش تاریخی می باشد و مسائل را با توجه به یک برهه زمانی مشخص یعنی حکومت داریوش یکم مورد بررسی قرار می دهد می پردازیم.

روش شناسی

مکتب آنال:به مکتب گروهی از تاریخنگاران گفته میشود که روش آنها همان شیوه ی تاریخنویسیِ تاریخنویسان فرانسوی در سده بیستم است و بر تاریخ طولانیمدت اجتماعی تأکید دارد. نام این مکتب از نام یک مجله ی فرانسوی با نام « «Annales d'histoire économique et sociale گرفته شده است که توسط جمعی از تاریخنویسان مکتب آنال منتشر میشد - فضلی نژاد ، - 1387:58این مکتب تأثیر بسیاری بر کارهای تاریخنویسی در فرانسه و شماری از دیگر کشورها گذاشت، بهویژه در زمینههای استفاده از روشهای علوم اجتماعی بهوسیله پژوهشگران تاریخ، تأکید بیشتر بر جنبههای اجتماعی تا جنبههای سیاسی و دیپلماتیک در پژوهشهای تاریخی و رویکردی بر ضد تحلیل طبقاتی تاریخنگاری مارکسیستی.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید