بخشی از مقاله

چکیده

این پژوهش با هدف بررسی رابطه سطوح نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی در دانشآموزان کم توان ذهنی خفیف در سال 1394 صورت گرفت. روش پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش گرداوری دادهها توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشآموزان کمتوان ذهنی خفیف 12 تا 15 ساله مدارس استثنایی شهر تهران بود که در سال تحصیلی -1393 94 اشتغال به تحصیل داشتند و از این میان با استفاده از روش تصادفی خوشه ای مرحلهای 80 دانشآموز - 40 دختر و 40 پسر - به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. در این پژوهش به منظور گردآوری دادهها از آزمون استاندارد نظریه ذهن استیرنمن - - 1999 و همینطور پرسشنامه استاندارد کارکردهای اجرایی ویسکانسین بهره گرفته شد. پایایی و روایی هر دو ابزار توسط محققین پیشین مورد تایید قرار گرفته است.

تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده از اجرای پرسشنامهها از طریق نرمافزار SPSS در دو بخش توصیفی و استنباطی - رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس چند متغیره - انجام پذیرفت. یافتهها نشان داد، بین سطوح نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی در دانشآموزان کم توان ذهنی خفیف رابطه وجود دارد، اما تنها درک شوخی پیشبینی کننده معنیدار کارکرد اجرایی بود. همچنین یافتهها نشان داد، بین سطوح نظریه ذهن دانشآموزان کم توان ذهنی خفیف دختر و پسر تفاوت معنیداری وجود دارد؛ اما بین کارکرهای اجرایی دانشآموزان کم توان ذهنی خفیف دختر و پسر تفاوت معنیداری مشاهده نشد.

کلمات کلیدی: نظریه ذهن، کارکردهای اجرایی، درک شوخی، کم توان ذهن

مقدمه

در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود دارند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نیستند، کم توان ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست. از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرد، موضوع کسانی که به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح نبوده است - میلانیفر، . - 1384 کمک به کودکانی که از یادگیری کندتری برخوردارند از 200 سال قبل توسط جان ایتارد1 پزشک فرانسوی آغاز شد، تلاشهای او اگر چه در ابتدا با شکست مواجه شد ولی سرآغار نهضت کمک به کودکان و بزرگسالان کم توان ذهنی شناخته شده است - سیفنراقی و نادری، . - 1387عقب ماندگی ذهنی یکی از عمدهترین مسائل جوامع بشری است.

این معزل همراه با پیدایش انسانها بوده و قدمتی همپای بشر دارد. کودکان عقب مانده ذهنی نیازهای تکاملی و مراقبتی منحصر به فرد دارند و مشکلات عدیدهای برای خانواده و جامعه ایجاد میکنند - یزدانی و همکاران، . - 1379 کم توانی ذهنی نوعی ناتوانی رشدی است که در هنگام تولد یا دوره کودکی، بروز میکند. کمتوانی ذهنی به صورت سطحی از عملکرد ذهنی پایینتر از میانگین تعریف شده که محدودیتهای معناداری را در مهارتهای زندگی روزانه ایجاد میکند. کم توانی ذهنی از طریق محدودیتهای معنیدار کارکردهای ذهنی و سازگاری رفتاری همانند مهارتهای فکری، اجتماعی و سازگاری عملی، شناخته میشود - انجمن کمتوانان ذهنی آمریکا، 2000؛ به نقل از معروفی و همکاران، . - 1394 در این خصوص انصارینژاد و همکاران - - 1390، در پژوهشخود نشان دادند که آموزش نظریه ذهن اثر معناداری بر ارتقاء سطوح نظریه ذهن دارد.

فلاول و همکاران - 1993 - 2، با حمایت از دیدگاه رشدی در مورد نظریه ذهن، معتقدند نظریه ذهن دارای سه سطح است که عبارتند از سطح اول نظریه ذهن که همان شکلگیری نظریه ذهن مقدماتی است، سطح دوم آن، یک نظریه ذهن واقعی، ولی اولیه شکل گرفته است و سطح سوم که جنبههای پیشرفتهتر نظریه ذهن، نظیر درک شوخی و قصاوتهای پیچیده را شامل میشود. داشتن نظریه ذهن ما را قادر به شناخت هیجانات، درک باورها و امیال و پیشبینی و تبیین رفتارهای دیگران میسازد - بودن و همکاران3، . - 2010 در همین راستا دهقان و همکاران - 1393 - ، طی پژوهشی با عنوان »تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی بر ارتقاء سطوح نظریه ذهن کودکان « دریافتند که بین گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون از لحاظ میزان نظریه ذهن تفاوت معناداری در سطح 0,01 وجود داشت. همچنین آموزش مهارتهای ارتباطی موجب ارتقاء سطوح نظریه ذهن کودکان شد.

در چند دهه اخیر، شناخت اجتماعی کودکان بیش از پیش، توجه پژوهشگران را به خود معطوف کرده است. شناخت اجتماعی یک توانایی کلیدی است که ما برای موفقیت در تعاملات در زندگی روزمره نیازمند آن میباشیم - نیوئن و همکاران4، . - 2008 این توانایی خود از چند سازه تشکیل شده است: - الف: ادراک شخص، ب: مهارتهای پذیرش نقش، ج: نظریه ذهن - ، که یکی از مهمترین آنها، نظریه ذهن است. نظریه ذهن اصطلاحی است که به توانایی پیشبینی و شرح دادن رفتار با رجوع به حالات ذهنی اشاره دارد - دوهرتی5، - 2009 و به بدنه منسجم دانش در مورد ذهن انسان که ما به طور عادی آن را کسب میکنیم و برای پیشبینی و شرح دادن رفتار خودمان و دیگران از آن استفاده میکنیم، گفته میشود - ابدوتو و همکاران6، . - 2004

در همین راستا لکی و همکاران 2014 - 7 - ، طی پژوهشی با عنوان »ترویج تئوری ذهن در طول دوران کودکی: یک برنامه آموزشی« دریافتند که گفتگوها در پرورش ذهن در نظری ذهن در حال رشد است؛ اما این تاثیر در رشد کودکان سنین مدرسه باید نشان داده شود. همچنین ریان و همکاران - 2013 - 1، طی پژوهشی با عنوان »بررسی ارتباط اجتماعی، درک هیجان و رفتارهای ظاهری بزرگسالان جوان باقیمانده از آسیب به سر در کودکی« دریافتند که اختلال اجتماعی-شناختی به طور غیرمستقیم ممکن است خطر رفتارهای ظاهری در میان بازماندگان بزرگسال جوان ضربه به سر در دوران کودکی را افزایش دهد و همچنین نیاز برای اقدامات موردنظر مهارتهای اجتماعی به زودی پس از آسیب را تاکید کرده است.

از طرفی در دهه اخیر توجه فزایندهای به حوزه کارکردهای اجرایی در کودکان شده است. از دیدگاه عصبشناختی این اصطلاح مرتبط با شبکه گستردهای از کارکردهای قشر پیشانی و شامل تعداد زیادی از فرایندهای شناختی و فراشناختی، همچون خودتنظیمی رفتار و رشد مهارتهای شناختی و اجتماعی است که در طول دوره تحول کودک شکل میگیرند - زلازو و همکاران2، . - 2002 پژوهشها نشان دادهاند که گسترش و رشد کارکردهای اجرایی همانند سایر توانمندیها در طول دوره کودکی تحول مییابند - دیاموند3، . - 2000 کارکردهای اجرایی اصطلاحی است کلی که کل فرایندهای شناختی پیچیده را که در تمام تکالیف هدفمدار دشوار و یا جدید ضروری هستند، در خود جای میدهد - هیوز و گراهام4، 2000؛ به نقل از علیزاده و زاهدیپور، . - 1384 این کارکردها مهارتهایی هستند که به شخص کمک میکنند تا به جنبههای مهم تکلیف توجه و برای به پایان رساندن آن برنامهریزی کند.

بسیاری از پژوهشگران به این نکته اشاره دارند که بد رشدیافتگی کارکردهای اجرایی با اختلالهای تحولی دوران کودکی، ارتباط بسیار نزدیکی دارند - اندرسون و همکاران5، . - 2002 در این راستا کاکوجویباری و همکاران - - 1392، طی پژوهشی با عنوان »تحول شناخت اجتماعی براساس نظریه ذهن در کودکان« دریافتند که بین سه سطح نظریه ذهن در سه گروه مربوطه تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این صورت که آزمودنیهای سنین بالاتر نسبت به آزمودنیهای سنین پایینتر در همه سطوح نظریه ذهن، نمرات بالاتری را اخذ نمودند. بنابراین نظریه ذهن نقشی اساسی در رشد کارکردهای اجرایی دارد.

کارکرد اجرایی، یک کارکرد عالی و فراشناختی است که مجموعهای از تواناییهای عالی، بازداری، خودآغازگری، برنامهریزی راهبردی، انعطاف شناختی و کنترل تکانه را در بر میگیرد. در واقع کارکردهایی همچون سازماندهی، تصمیمگیری، حافظهی فعال، حفظ و تبدیل کنترل حرکتی، احساس و ادراک زمان، پیشبینی آینده، بازسازی، زبان درونی و حل مساله را میتوان از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی عصبشناختی دانست که در زندگی و انجام تکالیف یادگیری و کنشهای هوشی به انسان کمک میکنند - قمری-گیوی و همکاران، . - 1388 همچنین این کارکردها مهارتهایی هستند که به شخص کمک میکنند تا به جنبههای مهم تکلیف توجهو برای به پایان رساندن آن برنامهریزی کند.

همچنین پژوهشها نشان دادهاند که آموزش و رشد کارکردهای اجرایی، نقش اساسی در گسترش توانمندیهای اجتماعی و تواناییهای تحصیلی و آموزشگاهی دارند - بیلری و همکاران6، 2005؛ به نقل از قمریگیوی و همکاران، . - 1391 در همین راستا، مکآلیستر و پترسون - 2006 - 7، طی پژوهشی با عنوان »بررسی رابطه بین نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی« دریافتند که بین نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی رابطه مثبت و معنایداری وجود دارد. در عین حال کودکان دچار ناتوانی در یادگیری نیز از اختلال در کارکردهای اجرایی رنج میبرند. مطالعات مختلف در حیطهی ارتباط کارکردهای اجرایی با مهارتهای کودکان نشان میدهند که کارکردهای اجرایی پیشبینیکنندهی خوبی برای عملکرد است - قمریگیوی و همکاران،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید