بخشی از مقاله

چکیده

هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه شیوه ی فرزند پروری با ادراک شایستگی و پرخاشگری در کودکان دبستانی شهر یاسوج بود.روش تحقیق در این مطالعه،تحلیلی-توصیفی و جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه ی دآنش آموزان ساکن در شهر یاسوج - 4136 - بود.حجم نمونه در این مطالعه 351 نفر از دانش آموزان پایه ی ششم بوده که از طریق جدول کرجسی ومورگان وبا روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده اند .داده ها با استفاده از پرسشنامه های شیوه ی فرزند پروری بامریند ، پرخاشگری پری و باس و پرسشنامه ادراک شایستگی هارتر جمع آوری گردید ومورد تجزیه تحلیل قرار گرفته اند.

نتایج این مطالعه نشان داد که بین شیوه های فرزند پروری وپرخاشگری رابطعه معناداری وجود دارد - - p<0/05، یعنی شیوه های فرزندپروری مستبدانه،سهل گیرانه، مقتدرانه با پرخاشگری کودکان رابطه مثبت دارد. همچنین در این مطالعه مشخص شد که شیوه ی فرزند پروری با ادراک شایستگی رابطه معنا داری وجود دارد - - p<0/05،یعنی شیوه ی فرزند پروری مطلوب والدین باعث احساس شایستگی در کودکان می شود. نتیجه گیری :با توجه به نتایج پژوهش می توان با آموزش والدین در خصوص شیوه های مطلوب فرزند پروری پرخاشگری کودکان آنها را کاهش واحساس ادراک شده رادر آنها افزایش داد.

.1 مقدمه

خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان دارد. خانواده اولین و مهم ترین بافت اجتماعی را برای رشد انسان و شکل گیری شخصیت فرزندان را فراهم میسازد.سازه سبک فرزندپروری به منظور تفاوت در تلاشهای والدین برای کنترل و اجتماعی کردن فرزندانشان به کار میرود. دو نکته در فهم این تعریف مهم است: اول اینکه سبک فرزندپروری برای توصیف فرزندپروری نرمال به کار می رود. به عبارت دیگر گونه شناسی سبک فرزندپروری، نباید فقط دربرگیرنده فرزندپروری انحرافی باشد.

دوم فرزندپروری نرمال، حول موضوع کنترل می چرخد، هر چند که ممکن است والدین در اینکه چگونه فرزندانشان را کنترل و یا اجتماعی کنند، متفاوت باشند، ولی به طور کلی فرض می شود که نقش اولیه همه والدین تاثیر گذاشتن، درس دادن و کنترل فرزندانشان می باشد - خوئی نژاد و همکاران، . - 1386 فرزندپروری فرآیندی پیچیده است و شامل رفتارهای ویژه ای است که اگرچه به طور منفرد عمل می کنند، درنهایت بر آینده فرزند تأثیر می گذارند.

به عبارت دیگر، فراهم آوردن مینه برای پرورش استعدادهای درونی هر فرد، و به ظهور و به فعل رساندن توانایی های بالقوه در درون او، یکی از وظایف دشوار والدین است. اگرچه ممکن است زمینه و شیوه هایی که والدین برای کنترل و اجتماعی کردن فرزندانشان استفاده می کنند متفاوت باشد، چنین به نظر می رسد که نقش اساسی تمام والدین حمایت و آموزش فرزندان است - احدی، . - 1388 یکی از آسیب های اجتماعی، پرخاشگری است که در جامعه رو به افزایش است. به همین جهت، پرخاشگری یک مسئله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به شمار می آید - وکیلی، . - 1386 از واژه »پر خاشگری« در پژو هش های گو ناگون، به معانی متفاوت استفاده شده است. پژو هشگران معانی متفاوت به آن نسبت داده اند.

بنابراین، برای جدا کردن این سه مفهوم، می توان خشم را به عنوان یک هیجان، خصومت را به عنوان یک نگرش، پر خاشگری را به عنوان رفتار در نظر گرفت. خشم به عنوان یک حالت هیجانی توصیف می شود که شالوده خصومت و پر خاشگری را تشکیل می دهد - نویدی، . - 1387 بنابراین، تعریفی از پرخاشگری وجود ندارد که همگان روی آن توافق نظر داشته باشند؛ زیرا تعاریف پرخاشگری مبتنی بر دیدگاههایی است که این مؤلفان دارند - بدار و همکاران، . - 1380 ولی در یکی از تعریف هایی که بین روان شناسان متداولتر است، گفته می شود که پرخاشگری عبارت از: هر گونه آسیب رساندن عمدی به دیگران، خود یا اشیاست - فرانزوی، . - 1381 نیاز به شایستگی عبارت است از نیاز به توانایی در انجام تکالیف چالش برانگیز و مؤثر بودن در تعامل با محیط همه دوست دارند و می کوشند شایسته باشند و با محیطشان به نحو مؤثری تعامل داشته باشند.

اگر فردی بخواهد به نحو مؤثری با محیط خود تعامل داشته باشد، باید مهارتهای مختلف را کسب کند. برای این منظور باید این مهارتها را تمرین کرده، ادامه داده و اصلاح کند. در واقع نیاز به شایستگی است که میل به جستجوی موقعیتهای چالش انگیز را در فرد ایجاد میکند. در آن موقعیتها فرد فرصت کسب مهارتها را به دست میآورد و با تمرین این مهارتها، بر محیط خود اثر گذاشته و احساس قابلیت میکند - دفترچی و شیخ الاسلامی، . - 1389 برای ارضای نیاز به شایستگی، فرد به بازخورد مثبت نیاز دارد.

این بازخورد میتواند به وسیله خود تکلیف - انجام موفقیت آمیز یک تکلیف - ، خود فرد - مقایسه عملکرد فعلی با قبل - و دیگران - تحسین - داده شود - ریو، ، . - 1382از سویی، اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده به ویژه والدین میباشد. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روش های تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آن ها با فرزندان ارتباط دارد - اسعدی و همکاران، . - 1385 به عبارتی رفتارهای مشاهده در فرزندان، مانند پرخاشگری، داشتن اعتماد بنفس یا عدم اعتماد بفس، داشتن عزیت نفس یا برعکس، داشتن احساس شایستگی و بالعکس و ... از سبک و    شیوه تربیت فرزندان در محیط خانواده تاثیرپذیر است.

2.    بیان مسئله

در چند دهه گذشته علاقه و توجه به تحول عاطفی-اجتماعی کودکان افزایش یافته است. پیش از این پژوهشگران بر این باور بودند که مشکلات کودکان ناشی از نارساییهای تحولی آنها است و این گروه از کودکان مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت. واقعیت این است که گرچه، فرایند تحول همراه با تغییرات سریع نمیتواند فاقد ناپایداری رفتاری باشد، اماکاملاً روشن است که بسیاری از کودکان در سالهای نخستین کودکی واجد مشکلات عاطفی و رفتاریای هستند که در تا بزرگسالی گریبانگر آنها خواهد بود و در این بین شیوه فرزندپروری بر فرایند تربیت تأثیر شگرفی میگذارد.مطالعه روابط والدین و کودک، یکی از بحثهای مهم روانشناسی را تشکیل میدهد.

روابط بین کودکان و سایر اعضاء خانواده را میتوان به عنوان نظام یا شبکهای از بخشهایی دانست که در ارتباط متقابل با یکدیگرند. والدین ممکن است هم فرزند خودشان را دوست بدارند و هم اینکه آنها را طرد کنند، و یا اینکه در عین دوست داشتن آنها، در انضباط نیز سختگیری نمایند. پاسخ کودک نیزصرفاً به یک جنبه از رفتار والدین یا شخصیت آنها ارتباط پیدا نمیکند، بلکه تحت تأثیر ترکیبی از عوامل مختلف است. از سویی دیگر والدین به مثابه عوامل تأثیرگذار بر زندگی فرزندان میباشند و در طول تاریخ مراقبت از کودک، آموزش، اعمال انضباط و مدیریت زندگی کودک را بر عهده داشتهاند، آنها جزء عوامل اولیه و بنیادین تغییر و اجتماعی نمودن کودک محسوب میشوند.

از این رو فرزندپروری حوزهنسبتاً جدیدی است که توجه پژوهشها را از دهه 1970 به بعد به سمت خود معطوف نموده است و از آن زمان رویکردهای بسیاری مطرح شدهاند - استنبور3، . - 2006 بنابراین فرزندپروری به طور فزاینده-ای در بافت-های فرهنگی، شهری، اقتصادی و مذهبی سازماندهی شد و با توجه به آسیب-پذیر بودن کودکاناحتمالاً دوران کودکی به عنوان یک دوره مشخص از زندگی برای پرورش فرزند دارای اهمیت خاصی است - هی وود4 و همکاران، . - 2001

یکی از عوامل موثر در بروز اختلال های رفتاری، عامل خانواده، بویژه الگوی رفتاری والدین است . از این رو، محققان نتیجه گرفته اند که بین بدرفتاری والدین واختلال رفتاری فرزندان ارتباط وجود دارد؛ ارتباطی که می تواند نقش سبک های فرزند پروری را در ایجاد مشکلات رفتاری نوجوانان، نظیر پرخاشگری بررسی کند - آهنگرانزابی و همکاران، . - 1390 تربیت نادرست والدین یکی از عوامل مؤثر در ایجاد پرخاشگری است. عدم ارائه محبت کافی، داشتن رابطه سرد، تبعیض میان کودکان، کتک زدن و بد رفتاری والدین با کودکان پرخاشگری را تشدید می کند - فرجاد، . - 1384 در عین حال که پرخاشگری یک رفتار مطلوب در مسیر رشد طبیعی کودک است، ولی اگر تحت کنترل صحیح نباشد، میتواند به صورت هیجان از هم پاشیده ای در آید.

پرخاشگری بیش از حد طبیعی، نمایانگر آن است که کودک در یادگیری رفتار مطلوب در مواجه با محرک هایی که خشم او را بر می انگیزد، شکست خورده است. صاحبنظران معتقدند که پرخاشگری ممکن است یا از ناکامیهای بنیادی ناشی گردد، یا به علت وجود مدل های پرخاشگرانه در کودکان بوجود آید. هر اندازه والدین در خانه پرخاشگرانه تر عمل کنند، فرزندان آنان بیشتر پرخاشگر خواهند شد. تحقیقات نشان میدهد پرخاشگری در خانوادههای سختگیر که تنبیه بدنی را در تربیت کودک ضروری می دانند، بیشتر دیده می شود.

اعتقاد بر این است که برخی از انواع پرخاشگری ها در خانههایی که اجازه ی هر نوع پرخاشگری داده می شود، و هرگز به طور سریع این رفتارها تنبیه نمیشوند، ریشه می دواند - نوابی نژاد،. - 1386 فلذا، مسئله شیوه فرزندپروری و تاثیر آن بر میزان خشونت و احساس شایستگی در فرزندان است. چه بسا سهل انگاری در شیوه فرزندپروری به نوعی فرزندان نابهنجاری تحویل جامعه دهد که به تبع آن باعث معضلاتی در جامعه شود. به عبارتی بین شیوه منفی فرزندپروری و عدم موفقیت و گسترش معضلات اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد.

.3اهمیت و ضرورت تحقیق

بهداشت روانی جامعه تحت تأثیر مستقیم بهداشت روانی تمامی اعضای آن است. اگر فردی گرفتار اعتیاد، مشکلات روانی، مشکلات فردی، شخصی، خانوادگی، تحصیلی و مواردی مانند آن ها شود، به طوری که سلامت روانی اش به مخاطره بیفتد، سطح بهداشت روانی کلّ جامعه کاهش می یابد. هرگونه اقدام درمانی برای این گونه افراد، هم به بهبود فرد کمک می کند، هم سلامت روانی جامعه را در بر می گیرد.

درواقع، راه حل مناسب این است که قبل از دچارشدن افراد به این گونه مشکلات و به تبع آن کاهش سطح بهداشت روانی فرد و جامعه، از آن ها پیش گیری شود. از آن جا که بسیاری از مشکلات و دشواری های زندگی امروزه اجتناب ناپذیر است و افراد جامعه همواره با آن ها دست به گریبانند، ایجاد و تقویت توانایی ها و مهارت هایی که در شرایط دشوار ضامن سازگاری روانی افراد باشد، ضروری است - شریفی و کردنوقابی، . - 1384 اگر جامعه ای از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد، نمی تواند ادعای سالم بودن داشته باشد.

بی شک تمامی آسیب های اجتماعی تحت تأثیر خانواده به وجود آمده اند. خانواده اساسی ترین نهاد جامعه پذیر کردن کودکان به ویژه در سال های حساس اولیه زندگی آن هاست. خانواده تحت شرایط صحیح، کودکان را آماده می کند تا توانایی های بالقوه شان را شناسایی کنند و به منزله افرادی بالغ، نقش های سودمندی را در جامعه به عهده گیرند. کودکان در فرایند جامعه پذیری در خانواده، امر و نهی والدین و تقلید و همانندسازی را، که از مهم ترین شیوه های انتقال ارزش ها، هنجارها ، و سنت های اجتماعی است ، یاد می گیرند. درحقیقت، کودکان در خانواده می آموزند که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است.

طبیعی است که خانواده نقش چشم گیری در شکل گیری شخصیت و رفتار کودک دارد - زارعی، . - 1388 از سویی هر خانواده شیوه های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار می گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شود، متأثر از عوامل گوناگونی ازجمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی است - هاردی و همکاران1، 1993؛ به نقل از صلیبی و همکاران، . - 1392شیوه های فرزندپروری از یک سو ارتباط اعضای خانواده را با یک دیگر مشخص می کند و از سویی دیگر شیوه سازگاری فرزندان را در جامعه تحت تأثیر قرار می دهد.

به عبارت دیگر، طرز برخورد افراد هر خانواده با یک دیگر، در پرورش فرزندان و نحوه رفتار آن ها تأثیر ضمن این که ویژگی های شخصیتی و نگرش های والدین به سزایی دارد - احدی، . - 1388 ضمن این که ویژگی های شخصیتی و نگرش های والدین نسبت به معیارهای موفقیت در زندگی خود و فرزندانشان، شیوه های فرزندپروری آنان و فرایند رشد تحصیلی و هیجانی اجتماعی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد.هدف تمام شیوه های پرورش کودک آماده کردن او برای ایفای نقشی است که گروه و حوزه فرهنگی جامعه بر عهده اش می گذارد.

کودکان چنان پرورش می یابند که بتوانند راه و رسم زندگی والدین خود را در پیش بگیرند. والدین و آموزگاران واسطه انتقال آرمانهای فرهنگی اجتماع به کودک اند. آرمان های فرهنگی هر اجتماع تعیین کننده نوع و چگونگی آموزش هایی است که کودک باید فرا گیرد. از آن جا که در هر اجتماع الگوها و آرمان های فرهنگی گوناگونی وجود دارد، والدین نیز بر اساس الگوها و آرمان های فرهنگی شان کودکان خود را به شیوه های گوناگونی پرورش می دهند - احدی و بنی جمالی، . - 1380 بنابراین، نگرش ها، اعتقادات و رفتارهای والدین، که در قالب الگوی خانوادگی یا شیوه های فرزندپروری نمود پیدا می کند، عامل بسیار مهمی در تکوین شخصیت و تثبیت خصوصیات اخلاقی فرزندان و هویتشان محسوب می شود - کارگر شولی و پا ک نژاد، . - 1382

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید