بخشی از مقاله
چکیده
امروزه در علوم سیاسی و اداری مفاهیم تمرکز و عدم تمرکز قدرت و سیاست در موارد گوناگون به صورت مبهم و پیچیده به کار می رود. ریشه این ابهام در نظریات و عقاید سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه است. به طوری که هر نوع نظام سیاسی و اجتماعی حدودی از افراط یا تفریط در تمرکز قدرت و تصمیم گیری به چشم می خورد، تمرکز و عدم تمرکز به هر شکلی که باشد مظهر ساختار قدرت و سیاست در تصمیم گیری است. تمرکز و عدم تمرکز با تفویض اختیار و یا واگذاری بیشتر مسئولیت ها به مدیران و مسئولین سطوح مختلف سلسله مراتب سازمانی رابطه تنگاتنگ وجود دارد. مفاهیم قدرت و سیاست با مفهوم تصمیم گیری در سازمان ها گره خورده است به وسیله نحوه تصمیم گیری که در سازمان ها اتخاذ می شوند می توان نوع سیاست ها و قدرت هایی که به کار می برند در سازمان ها شناسایی کرد. عدم آگاهی در مورد قدرت و سیاست در سازمان ها محقق را بر آن داشته است که این موضوع را مورد بررسی قرار دهد و این موضوع را در حد توان خود برای خوانندگان تصریح کند. ما در این پژوهش رابطه قدرت و سیاست در سازمان ها و ارتباط آنها با تصمیم گیری و اختیار را مورد بررسی قرار می دهیم.
واژگان کلیدی: قدرت، سیاست، تصمیم گیری، اختیار
-1 مقدمه
قدرت برای افراد دارای مزایای زیادی است؛ لذا برای به دست آوردن آن در سازمانها دست به تلاش می زنند. نزاع بر سر قدرت، بحث رفتارهای سیاسی در سازمان را پدید میآورد. از یک نگاه همه افراد، در تمام سطوح سازمان، با توجه به شرایط خوداهداف و علایقی دارند که گهگاه برای دستیابی به آنها ناگزیر به استفاده از ترفندهای سیاسی میشوند. معمولاً این گونه رفتارها بعد منفی رفتارهای سیاسی را تشکیل می دهند؛ زیرا اکثر اوقات با خودخواهی همراهند. از سوی دیگر در فرآیندهای طبیعی سازمان، برای از بین بردن مشکلات و تعارضات سازمانی، نیاز به رفتارهای سیاسی از جانب مدیران ارشد کاملاً حس میشود.
این گونه رفتارها که معمولاً از طریق تشکیل ائتلاف و گفتگوهای سازنده انجام میگیرد، بعد مثبت رفتارهای سیاسی را تشکیل میدهد. رفتارهای سیاسی جزء وظایف افراد در سازمانها نیست، بلکه برای دستیابی به هدفی خاص از طریق منابع قدرت موجود صورت میگیرد؛ این رفتارها در تمام سطوح سازمان جاریاند.از دهه 1970 تاکنون موضوعاتی همچون تسریع تحولات و پیچیدگی امور در سطح جهانی و ناکارایی دولت بزرگ و متمرکز در ایفای نقش اقتصادی و ضرورت افزایش کیفیت و کارایی کشورها در صحنه رقابت جهانی باعث شده که در اکثر کشورهای در حال توسعه به تمرکززدایی و تفویض اختیار به بخش های ذیصلاح به عنوان امری ضروری در راستای توسعه پایدار نگریسته می شود. به طور کلی باعث ایجاد تغییر در ساختار قدرت و سیاست در سازمان ها شده است که در اینجا به سه عامل مهم اشاره می شود که عبارت اند از:
.تردید در کارایی اندیشه برنامه ریزی و کنترل مرکزی به مثابه ابزار مناسب در فرایند توسعه پایدار.
.توجه روزافزون متخصصان توسعه به راه های جدید مدیریت برنامه های توسعه کلان با اولویت دادن به استراتژی رشد موزون.
.الزامات روزافزون ناشی از پیچیده تر شدن جوامع و در نتیجه الزام به تغییر در روش های مدیریت و برنامه ریزی رشد و توسعه.
در سازمان قدرت یک نیروی نامحسوس و نامشهود است. نمی توان آن را دید ولی می توان اثرات آن را حس کرد. آثار نا مشهود قدرت یکی از عوامل ایجادکننده رفتارهای سیاسی معرفی شده است. توزیع قدرت در سازمانها سلسله مراتبی است. سطوح عالی از قدرت بیشتری برخوردارند و هر چقدر به سمت پایین تر حرکت کنیم، میزان قدرت کمتر می شود. تمرکز یا عدم تمرکز قدرت بستگی به متصدی پست دارد. چنانچه افراد سطوح عالی سازمان مقداری از قدرت را به زیردستان خود تفویض کنند، تمرکز قدرت کمتر خواهد شد و قدرت در سطح سازمان توزیع می شود. در حالتهایی که مدیران ارشد سازمان سبک استبدادی را در پیش گیرند، تمرکز قدرت وجود خواهد داشت و رده های عملیاتی از قدرت بی بهره می مانند - آرین قلی پور، . - 1384
-2 هدف تحقیق
هدف تحقیق حاضرآشنایی علاقه مندان با موضوع قدرت و سیاست و ارتباط آنها با تصمیم گیری و تفویض اختیار در سازمان ها می باشد. علاقه مندان به وسیله این تحقیق می تواننددر مورد موضوعاتی که در بالا ذکر کرده ایم آگاهی هایی لازم را کسب نمایند.
-3 سؤالات تحقیق
➢قدرت و سیاست دارای چه ویژگی هایی در سازمان ها می باشند؟
➢چه رابطه ای بین قدرت و سیاست در سازمان ها وجود دارد ؟
➢چه تمایزی بین قدرت و اختیار در سازمان ها وجود دارد؟
➢تفویض اختیار چه تأثیری بر ساختار قدرت و سیاست در سازمان ها دارد؟
-4 تعاریف قدرت، سیاست، اختیار و تفویض اختیار
.قدرت به ظرفیتی اشاره دارد که »الف« برای اعمال نفوذ بر رفتار »ب« دارد به گونهای که »ب« مطابق با خواستههای »الف« عمل کند - رابینز و جاج، . - 1389
.قدرت عبارت است از انجام کارهایی خاص یا توانایی پدید آوردن تغییر مطلوب - پارکینسون، . - 1370
.توانایی تاثیر گذاری بر رفتار دیگران - هرسی و بلانچارد، . - 1365
➢سیاست: سیاست یعنی کاربرد قدرت به منظور اعمال نفوذ بر فرآیند تصمیمگیری برای رسیدن به نتیجه - کریمی، 1387، سایت راهکار مدیریت - .
➢نیروی موجود یا بالقوه برای رسیدن به نتیجههای مورد نظر - دفت، 1394، . - 790
اختیار از جمله مفاهیمی است که در علوم مختلف معنا و ابعاد مختلفی پیدا می کند و در علوم اداری مدیریت نیز از پیچیده ترین موضوعاتی است که دیدگاههای مختلفی در باره آن بیان شده است. به عقیده سایمون: اختیار یعنی قدرت تصمیم گیری برای هدایت فعالیت ها و اعمال دیگران. هنری فایول میگوید: اختیار حق دستوردهی و اعمال قدرت در جهت اطاعت صحیح استتفویض اختیار: تفویض اختیار یعنی انتقال قسمتی از اختیارات و وظایف اجرای خاص مدیر و رهبر سازمان، صرف نظر از منشاء آن به زیردستان ورؤسای واحدها و دوایر تابعه به منظور تسریع در انجام امور و تحقق سریع و به موقع اهداف سازمان می باشد. هدف از تفویض اختیار این است که مرئوسین بتوانند در حدود وظایف مربوطه و محوله مستقلاً تصمیم بگیرند و در هر مورد موظف به کسب نظر و دستور از رئیس بلاواسطه خود نباشند تا هدف ها به سرعت و شاید هم زودتر از زمان مقرر تحقق یابند و درنتیجه رضایت عموم و کسانی که ذینفع هستند سریعتر جلب گردد.
-5 شکل های قدرت
مک کللند اظهار می دارد علت اینکه قدرت برای بیشتر افراد مفهوم ضمنی منفی در بر دارد به نحوه بکارگیری آن بر می گردد. به گفته وی، بعد منفی قدرت به وسیله نوعی نیاز غیراجتماعی به داشتن تسلط بر سایر افراد سلطه پذیر، مشخص می شود. بعد مثبت قدرت بر پیشگاهی، تأثیر پذیری و رهبری تأکید دارد. این بعد قدرت، هدفش توانمند ساختن دیگران جهت دستیابی به اهدافشان می باشد. و همین طور به شخص امکان می دهد قدرت رسیدن به هدفش را مورد آزمون قرار دهد. بعد منفی قدرت در پی تسلط و اعمال کنترل بر دیگران است. بعد مثبت قدرت در پی توانمند سازی صاحب قدرت و دیگر افراد است. در بیشتر سازمانها جنبه مثبت قدرت نسبت به جنبه منفی آن متداولتر است. پاچن در بررسیهای خود در مقوله تصمیم گیری سازمانی مشاهده کرد که از تاکتیکهای اجبارگونه و زورمدارانهعملاً خبری نبود و حل مسئله و توافق جمعی بیشتر به کار گرفته می شد.
-6 انواع قدرت
جان برنچ و برترام راون - 1995 - پنج نوع قدرت را مورد شناسایی قرار داده. در یک تقسیمبندی کلی، میتوان قدرت در سازمان را به دو نوع عمده تقسیم کرد: "قدرت مدیریتی - سازمانی - " که از مقام فرد در سازمان نشأت میگیرد و "قدرت شخصی" که برآمده از ویژگیها و خصوصیات شخصی فرد است
-6-1 قدرت مدیریتی
این نوع قدرت متعلق به پست و مقام سازمان است. وقتی که یک شغل و پست سازمانی ایجاد میشود، برای آن پست و متصدی آن، اختیارات و قدرت مشخصی در نظر گرفته میشود. قدرت مدیریتی شامل، قدرت قانونی، قدرت پاداش و قدرت اجبار میباشدقدرت قانونی: نوعی حق سازمانی است که به فرد اجازه می دهد تا دیگران را به اطاعت از خود وادارد. قدرت قانونی، قدرتی است که به پست و مقام سازمانی تعلق دارد و هر کس که در آن پست و مقام قرار میگیرد، از آن قدرت برخوردار می شود؛ بنابراین منشأ این قدرت، سازمان است. در سازمان، زیردستان همواره خود را تابع سرپرستان و مدیران سازمان میدانند و تحت تأثیر آنان هستند و میکوشند تا خواستههای آنان رابرآورده کنند؛ چرا که احساس میکنند آنان از قدرت مشروع و قانونی برخوردارند و این حقی است که از طرف سازمان به آنان اعطا شده است.
قدرت پاداش: قدرت پاداش، برحسب درجه کنترل یک شخص بر پاداش هایی که برای دیگران باارزش می باشند، سنجیده میشود. به عنوان مثال، معروفترین پاداشهای سازمانی حقوق، ارتقا و واگذاری مأموریت میباشند. اگر مدیری بتواند بر حقوق دریافتی کارکنانش کنترل داشته باشد، در مورد ارتقای آنها اظهار نظر کند و در واگذاری شغل، صاحب رأی و دارای نظر قابل توجهی باشد، از قدرت پاداش بالایی برخوردار است.
قدرت اجبار: معنی قدرت اجبار این است که مدیر میتواند با تذکر، توبیخ و تنبیه افراد، آنان را وادار به انجام دادن وظایفشان کند. چون این قدرت مبتنی بر ترس است، بنابراین، ممکن است باعث ایجاد اضطراب و حالت دفاعی در افراد شود مدیران باید استفاده از قدرت اجبار را به حداقل برسانند و قبل از بهکار بردن آن، به نکات زیر توجه داشته باشند:باید زیردستان را کاملا با مقررات سازمان و جریمه عدم رعایت آنها، آشنا کنند تا استفاده از قدرت تنبیه موجب عداوت و دشمنی کارکنان نشود. قبل از اعمال تنبیه باید به کارمند خود، هشدار دهند. شدت تنبیه باید متناسب با اهمیت تخلف باشد. مدیر باید اعتبار خود را نیز حفظ کند، مدیری که همواره تهدید میکند ولی آن را اجرا نمیکند، قدرت و احترام خود را از دست میدهد
-6-2 قدرت شخصی
قدرت شخصی، هیچ ارتباطی به پست و مقام سازمانی ندارد و از ویژگیها و خصوصیات شخصی افراد نشأت میگیرد و تنها به شخصیت فرد بستگی دارد. قدرت شخصی نیز به دو صورت قدرت تخصص و قدرت مرجعیت نمود پیدا میکند.قدرت تخصص: عبارت از توان کنترل رفتار دیگری است از طریق داشتن دانش، تجربه یا قضاوتی که وی ندارد، ولی به آن نیاز دارد. نظارت بر کار متخصصان و به عبارت دقیق تر اعمال کنترل بر اطلاعات میتواند منبع ایجاد قدرت باشد. به عنوان مثال، دامنه قدرت مدیر بازرگانی تا جایی گسترش مییابد که فروشندگان به اطلاعاتی که او در اختیار دارد نیازمند باشند. هر قدر اطلاعات با اهمیتتر و منابع جایگزین برای کسب اطلاعات محدودتر باشند، قدرت تخصص بیشتر خواهد بود.
قدرت مرجع: قدرت مرجع یک نوع قدرت گریزان است که پایگاه آن جذابیت بین فردی است. عامل نسبت به مقصود قدرت مرجع دارد زیرا مقصود خود را باعامل می شناسد یا می خواهد مانند او باشد. چنین قدرتی ممکن است بدون بافت سازمان اتفاق افتد، همانطور که افراد فردی را به عنوان ایده آل در نظر می گیرند و تا رسیدن به مرحله معینی مانند وی رفتار می کنند.
-7 اکتساب یا تحصیل قدرت