بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه حاضر با هدف رابطه هوش هیجانی ، خودپنداره ، تمایزیافتگی و رضایت زناشویی زوجین متقاضی طلاق صورت گرفته است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه متقاضیان طلاق توافقی مراجعه کننده به دادگاه خانواده شهر کرج در سال 1396 که به مرکز مشاوره دادگستری ارجاع شده بودند، بر اساس فرمول پلنت 146 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.

روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی بوده است بدین منظور از پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ بر اساس مدل گلمن - 1995 - 4، خودپنداره کارل راجرز - 1957 - 5، تمایزیافتگی اسکورن و دندی - 1998 - 6 و رضایت زناشویی انریچ - 1983 - 7 به عنوان ابزارهای پژوهش استفاده شد همچنین نتایج حاصل از آزمونها در دوبخش داده های توصیفی به منظور تعیین میانگین و انحراف معیار و بخش داده های استنباطی بر اساس تعیین ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندمتغیره مورد ارزیابی قرار گرفتند.

نتایج نشان داد میان هرسه متغیر هوش هیجانی ،خودپنداره و تمایزیافتگی با رضایت زناشویی با توجه به ضریب همبستگی بدست آمده رابطه معنادار مثبت در سطح P  0/01 وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل های رگرسیونی نیز نشان داد که هر سه متغییر می توانند رضایت زناشویی را پیش بینی کنند که در این میان متغیر خودپنداره با توجه ضریب R2 تعدیل شده بیشترین سهم را در پیشبینی متغیر ملاک دارد، ضمن آنکه از بین ابعاد هوش هیجانی، - خودتنظیمی - ، از بین ابعاد خودپنداره، - تصویر خود - و از بین ابعاد تمایزیافتگی، - جایگاه من - بیشترین سهم را در پیشبینی واریانسهای رضایت زناشویی با توجه به ضریب R2 تعدیل شده دارا می باشند.

مقدمه

طلاق8 از نظر لغوی به معنی رها شدن می باشد و در اصطلاح عبارت است از پایان دادن زناشویی به وسیله زن و شوهر. طلاق را اغلب راهحل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر ، فروریختن ساختار زندگی خانوادگی ، قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کرده اند . در حقیقت همانگونه که پیوند بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار می شود چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگون شخصیتی ، محیطی و اجتماعی و … بایکدیگر زندگی کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطی از هم جدا می شوند. از این نظر خانواده همچون عمارتی است که زن و شوهر ستون های آن را تشکیل می دهند و فروریختن هرستون استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی می کند . طلاق با این دید ، یکی از غامض ترین پدیده های اجتماعی ، ارکان خانواده را در هم ریخته و بیشتر اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان برجای میگذارد.

طلاق گسستن و فروپاشیدن و نابودی کانون گرم و آرام بخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضاء خانواده میگذارد - بیجاده،. - 1395 رضایت زناشویی9، یک تجربه ی شخصی در ازدواج است که تنها توسط خود فرد در پاسخ به میزان لذت رابطه زناشویی قابل ارزیابی است و عوامل بسیاری هستند که در زندگی مشترک روی رضایت زناشویی تاثیر میگذارند و این احساس نقش مهمی در میزان کارکردهای بهنجار خانواده ایفا میکند - جیانگ و همکاران،. - 2015 هاکینز رضایت زناشویی را چنین تعریف می کند: احساس خشنودی، رضایت و لذت توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواج خود را در نظر می گیرند. رضایت یک متغیر نگرشی است.

بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف مذکور رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند - بلوچ و همکاران،. - 1395 اسچوماچر - 2010 - 10، مهمترین عامل رضایت زناشویی را انطباق بین زوجها توصیف می کند و معتقد است این عامل سطح رضایتزناشویی را افزایش می دهد. کرادوک - 2009 - 11، بر روی مقولههای مؤثر در رضایت زناشویی تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده است که زوجهایی که انعطاف پذیری، سازگاری و همبستگی بیشتری داشتهاند از رضایتزناشویی بیشتری برخوردار بودهاند و همچنین همبستگی مثبت را بین رضایت زناشویی با مؤلفههای همسویی در اوقات فراغت، همگرایی در مسائل مربوط به فرزندان، ازدواج و دوستان به دست آوردهاند.

شرونیک و پلاکوا - 2014 - ، در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که شباهت زوجها از نظر ویژگیهای شخصیتی، باورها و اعتقادات بر رضایت زناشویی و سبک زندگی آنها تأثیر مثبت دارد. یکی از عواملی که بر موفقیت یا شکست در ازدواج و زندگی زناشویی تاثیر بسزایی دارد هوش هیجانی است. واژه هوش هیجانی12و بهره هیجانی به عنوان پرکاربردترین لغات ومفاهیم جدید درسال 1995 از سوی جامعه دیالکت امریکا انتخاب شدند. ازآن پس تاکنون نیز تحقیقات درمورد هوش هیجانی رو به افزایش است .درسال 1980 میلادی رون بار- آن13، برای اولین بار مخفف بهره هیجانی را برای این دسته تواناییها به کار برد و اولین آزمون در این مورد را ساخت.

مفهوم هوش هیجانی در اواسط سالهای 1990 توسطدانیل» گُلمن« جان گرفت و در سالهای 1970 و 1980 با کارهایی که »هوارد گاردنر«14 در دانشگاه »هاروارد« و پژوهشهایپیتر» سالووی و جان مایِر«15 ازنیو» هِمشایر«16انجام شد، توسعه یافت - محمد امینی و همکاران،. - 1388مفهوم هوش هیجانی به داشتن خودآگاهی در تشخیص و مدیریت احساسات خود بازمی گردد و توانایی ارزیابی و تلاش برای رسیدن به اهدافی که در درازمدت برای خود انتخاب کرده است. کسی که دارای هوش هیجانی بالاست، قادر خواهد بود که احساسات و هیجانهای دیگران را نیز تشخیص دهد و به خوبی از آنها استفاده کند تا روابط اثربخشی را رقم بزند - پیرخائفی و همکاران،. - 1391 هوشهیجانی به چگونگی کنترل و هدایت تکانی دستگاه لیمبیک17، خصوصا بادامه18 اشاره دارد که مطلوب و متناسب با موقعیت زمانی و مکانی فرد و هنجارهای جامعه باشند.

دانیل گلمن هوشهیجانی را نوع دیگری از هوش میداند که مشتمل بر شناخت احساسات خود و استعاره از آن برای ایجاد تصمیمهای مناسب و زندگی است. هوشهیجانی عبارتست از اینکه فرد چه میزان از هیجانات، عواطف و احساسات خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل مینمایند. هوش هیجانی شامل مؤلفه های خودآگاهی19، تعدیل هیجانها با برانگیختن خود و همدلی می باشد. هوش هیجانی توانایی درک هیجانها وعواطف به منظور دستیابی به هیجانهایی است تا کمک به تفکر بهتر منجر به شناخت هیجانها و عواطف گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید