بخشی از مقاله

چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطهی بین ابعاد هوش هیجانی با مولفههای شخصیتی کارآفرینانه؛ در دانشجویان شرکت کننده در دوره های آموزش کارآفرینی وزارت کار و امور اجتماعی، برگزار شده در دانشگاه تهران است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان شرکت کننده در دوره های آموزش کارآفرینی وزارت کار و امور اجتماعی، برگزار شده در دانشگاه تهران که از سرشماری، برای انتخاب نمونه استفاده شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است، که اطلاعات از طریق پرسشنامههای استاندارد؛ ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه و هوش هیجانی جمع آوری شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی؛ میانگین، انحراف استاندارد و آمار استنباطی؛ آزمون همستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام با نرم افزار Spss استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که بین مولفههای؛ » خود مدیریتی « و » مدیریت روابط « و »آگاهی اجتماعی« و » خود آگاهی « هوش هیجانی با ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه، همبستگی بالایی وجود دارد و به میزان 0/522 درصد مولفه های شخصیتی کارآفرینی را پیش بینی میکند.

کلید واژهها: کارآفرینی، هوش هیجانی، ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه، آموزش کارآفرینی

مقدمه
سازگاری موفقیت آمیز در عصر اطلاعات و انفجار علم و فناوری مستلزم آن است که شخص برای جستجوی اطلاعات، تجزیه و تحلیل و به کار بستن آنها برای حل کردن مسایل و تصمیم گیری مناسب از توانایی و مهارتهای کافی برخوردار باشد. نسل آینده در دنیایی زندگی خواهد کرد که شیوه تفکر دقیق و پیچیده تری نیاز خواهد داشت تا با برخورداری از سیالی اندیشه و مهارتهای اساسی، خود را با شرایط همواره متحول زمان، سازگار کند. هوش به عنوان یکی از وجوه قابل توجه در سازش یافتگی انسان با محیط و از عوامل مهم در تفاوت افراد بشر با یکدیگر به شمار می آید. برخی هوش را به عنوان ماهیتی واحد معروفی می کنند و برخی دیگر آن را واجد مولفه ها و مقوله های بیشماری می دانند. آنگاه که مفهوم هوش از از مطالعات آزمایشگاهی و آزمونهای معما شکل و کاغذ قلمی به سطح جامعه و روابط بین فرد با دیگر افراد، اشیاء و یا مسایل انتقال یافت، مفاهیمی چون هوش اجتماعی، هوش بین فردی، هوش هیجانی، اذهان پژوهشگران را به خود مشغول کرد.

هوش هیجانی

همه ما به تجربه دریافته ایم که هنگام تصمیم گرفتن و عمل کردن ، احساستمان به همان اندازه و گاه بیشتر از تفکراتمان ، اهمیت می یابند. کاوشهای علمی جدید در قلمرو هیجان ها به قصد درک پیچیده ترین لحظات هیجانی بشر، آغار و تا آنجا ادامه یافت که محققان دریافتند ، تأکید ما بر ارزش و اهمیت توانایی های عقلانی و شناختی در خصوص موفقیت در زندگی ، اغراق آمیز بوده است. با طرح مفهوم هوش هیجانی از سال 1970 تحقیقات وسیعی در این زمینه آغاز شد. این اصلاح برای نخستین بار در سلسله مقالههای علمی جان مایر و سالوی ٌ - - 1990-1933 مطرح شد. بعد گاتمنٍ - 1995 - با انتشار کتاب " هوش هیجانی : چرا هوش هیجانی مهمتر از هوش عمومی است؟ " ، جنجال وسیعی بر پا کرد.

محققان از طریق ارزیابی مفاهیمی چون هوش اجتماعی - ثوراندایک، - 1920، مهارت های اجتماعی ، روابط بین فردی ، بلوغ روانی و آگاهی از هیجاناات - افر ، ،1973؛ فریدمن و افرا ، 1972؛ به نقل از آنَ ، - 1999 به بررسی ابعاد هوش هیجانی پرداختند و این باور دامن زدند که آنچه باعث موفقیت افراد می شود ، هوش هیجانی آنهاست. - گلمن ، سالووی ، کاروسو و مایر 2000 و بار - آن [12] . - 1999 هوش هیجانی با شناخت فرد از خویشتن و دیگران ، ارتباط بین غردی ، سازگاری و انطباق با محیط در جهت ارضای نیاز خود و انتظارت اجتماعی وابسته است. به عبارت دیگر ، هوش هیجانی فرد با مسایل فردی و اجتماعی روزمره سروکار دارد. هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت فرد در زندگی است زیرا نشان دهنده عملکرد فرد در موقعیت های اضطراری است - بار - آن، [12]. - 2000

کارآفرینی
کارآفرینی یکی از مفاهیم حوزه علوم انسانی است، که چون مانند علوم تجربی، قطعی و واحد نیست، ارایهی یک تعریف مشخص برای واژه های آن، که مورد تایید همگان باشد، کاری بسی دشوار و حتی غیر ممکن است؛ بنا بر این، بی راه نیست اگر بگوییم که برای کارآفرینی، به تعداد صاحبنظران این حوزه تعریف وجود دارد. تعاریف متفاوتی برای کارآفرینی از سوی صاحب نظران ارایه شده است که هر کدام جنبه خاصی از کارافرینی را برجسته کردهاند و به آن پرداختهاند، بنابراین ارایه تعریفی روشن و مشخص از کارآفرینی، نخست نیازمند شناخت و درک مفهوم کارآفرینی است.[1]صاحب نظران در حال حاضر از کارآفرینی تعریفهای زیر را ارایه میکنند:

کارآفرینی به معنای به کارگیری مفاهیم و فنون مدیریتی، ابزارها و فرایند طراحی، استاندارد سازی محصول و بنا نهادن کار بر پایه آموزش و سپس تحلیل آن است.[2] کارآفرینی فرایندی است که طی آن محصول یا خدمتی جدید با نو آوری و خلاقیت به بازار ارایه شده و این کسب و کار مدام در حال رشد و ترقی باشد.[1]وجود تفاوت در تعریف کارآفرینی، از یکسو نشان دهنده گستردگی و اهمیت آن است، که می تواند از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گیرد، و از سویی دیگر، بیانگر پویایی موضوع است، که میتواند زمینه ارایه مدلها و نظیریههای متفاوت را فراهم می آورد.[15] سالهای متمادی اندیشمندان با این پیش فرض که کارآفرینان کنونی دارای ویژگیهای خاصی هستند و با کشف این ویژگیها میتوان آنها را در افراد غیر کارآفرین نیز ایجاد و تقویت کرد، در پی یافتن راهی برای زیاد کردن کارآفرینان جامعه بودند و نتایج پژوهش آنها، منجر به کشف ویژگیهای شخصیتی مشترک کارآفرینان در نقاط مختلف دنیا و در نهایت، شکلگیری ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان شد. در مطالعات انجام شده، ریسک پذیری، استقلال طلبی، کانون کنترل درونی و توفیقطلبی از جمله این ویژگیها شناخته شد که پس از طراحی دورههای آموزشی و مشاورهای خاص، تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا این ویژگیها، با هدف افزایش کارآفرینان، در افراد غیر کارآفرین نیز ایجاد و تقویت گردد.

ارزشِآموزشِ کارآفرینی

یکی از مباحثی که در زمینه کارآفرینی مطرح می شود این است که آیا کارآفرینی امری ارثی است و یا اکتسابی و قابل آموزش؟ اکثر محققان معتقدند که کارآفرینی امری قابل آموزش بوده[23] به عبارتی آموزش ابزاری مهمی برای انتقال فرهنگ کارآفرینی است[25] و امروزه در کشورهای مختلف، سازمانهای زیادی به آموزش کارآفرینی می پردازند.رشد کارآفرینی و تأثیر آموزش های کارآفرینی در اواخر دهه هشتاد میلادی و به دنبال آن توسعه ی آموزش های تخصصی کارآفرینی در دهه ی نود نشان میدهد که آموزش های کارآفرینی نه تنها باعث رشد کمی کارآفرینان شد بلکه موجب تحول در نسل های کارآفرینی و ارتقاء سطح مهارت های کارآفرینی به ویژه در طراحی راهبردهای کسب وکار و مدیریت بنگاه داری با توجه به تغییرات سریع در حوزه ی اختیاری میشد. تجربه های آموزش کارآفرینی در بعضی از کشورها بدون درنظر گرفتن فرهنگ و مذهب خاص نشان می دهد با آموزش کارآفرینی می توان کارآفرین تربیت کرد و با پژوهش می توان کارآفرینی کرد.

مهم ترین موضوع مرتبط با آموزش کارآفرینی این است که آیا کارآفرینی آموختنی است یا نه؟ در پاسخ به این سوال تحقیقات انجام شده در این زمینه ارائه می گردد.وسپر - - 1996 با انجام مطالعه ی پیمایشی در میان استادان دانشگاهی آمریکادریافت که 93 درصد پاسخگویان معتقدند که کارآفرینی قابل آموزش دادن است.[27] هیل - - 1996 در پژوهش میدانی خود در 15 دانشگاه که مشغول آموزش کارآفرینی بودند، به این نتیجه رسید که این دوره هایآموزشی باعث افزایش آگاهی و درک فرآیند آغاز به کار و مدیریت کسب وکارهای جدید شده است.[27] فلمینگ - - 1996 در پژوهشی که به بررسی اثربخشی دوره های آموزشکارآفرینی پرداخت، دریافت که این آموزشها منجر به افزایش آگاهی و همچنین تسهیل فرایند کارآفرینانه در فراگیران شده است.[27]

آموزش کارآفرینی

آموزش کارافرینی فرایند یا مجموعه ای از فعالیت هایی است که قصد توانمند سازی افراد، توسعه و رشد دانش، مهارتها، ارزشها، و فهم انها برای کارافرینی را دارد. این فرایند نه تنها با فعالیتهای محدود مرتبط نیست بلکه طی ان باید مشکلات زیادی را شناسایی، تعریف ، تبیین، و حل کرد. به عبارتی آموزش کارافرینی مقدمه ای برای کارافرینی فراهم میکند و هدف آن پرورش و تربیت کارافرینان آینده، توسعه مهارتها و روحیه کارافرینی و دانش یا مهارتهای خطر کردن در افراد می باشد.[25] آموزش کارافرینی به دنبال آماده سازی افراد است برای مسولیت پذیری و کارافرین کردن افرادی که می خواهند کارافرین شوند، یا متفکران کارافرینی باشند. این آموزش فقط در مورد آموزش به یک فرد برای ایجاد یک کار بازرگانی نیست بلکه در مورد تشویق فرد برای تفکر خلاق و رشد یک حس خود ارزشی قوی و پاسخگوی است.

از طریق آموزش کارافرینی افراد یاد میگیرند که چگونه یک کار بازرگانی را ایجاد کنند. آنها یاد میگیرند که چگونه فرصتها را شناسایی کنند و آنها را از طریق ارائه ایده های جدید و تعیین منابع لازم دنبال کنند. از طریق آموزش کارافرینی افراد توانایی ایجاد و اداره یک خطر جدید و توانایی تفکر خلاق و انتقادی را در خود رشد می دهند.[26] روند آموزش کارآفرینی از تجربیات گوناگونی تشکیل یافته است که دورنمایی به افراد می دهد تا از فرصتهای مختلفی که وجود دارد، استفاده کنند. با توجه به دلایلی که در زمینه اهمیت کارآفرینی وجود دارد، ضروری است که برنامهریزان و کارگزاران دولتی به حمایت همه جانبه از فرایند کارآفرینی و برنامهریزی جامع، زمینه رشد و ترویج فرهنگ کارآفرینی را فراهم کنند. پژوهشها نشان میدهد که کارآفرینی، امری آموزشپذیر، تقویتپذیر، و پرورشپذیر است و اولین کشورهایی که در زمینه آموزش کآرافرینی فعالیتهایی انجام دادند، کشورهای آلمان، انگیس، آمریکا و ژاپن بودند. [4]

دورههای آموزشی کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته، نه تنها جای خود را در بستر دروس دانشگاهی و در رشتههای مختلف باز کرده، بلکه در دورههای مختلف تحصیلی، از ابتدایی تا دبیرستان، نیز مورد توجه قرار گرفتهاند.گرچه امروز گوناگونی این دورهها، شرکتهای موجود را نیز زیر پوشش قرار میدهد و دورههای بسیاری برای رشد، ماندگاری، و کارآفرین کردن سازمانهای بزرگ طراحی شده است، هدف اولیه توسعه کارآفرینی، همان تربیت کردن افراد متکی به خود و آگاه به فرصتها و به طور کلی افرادی است که گرایش بیشتری به راه اندازی کسب و کارهای مستقل دارند.[16] در تبیین مفهوم کارآفرینی، ویژگی ها، کارکردها، و فعالیتهای گوناگون به فرد کارآفرین نسبت داده می شود؛ بنا بر این، ارائهی چهارچوب و طبقهبندی تعاریف میتواند تا اندازهای از ابهامهای موجود بکاهد، کارآفرینی مفهومی است که از میان تئوریهای اقتصادی بیرون آمده است و از قرن نوزدهم تا دهه 1960 ، تنها اندیشمندان اقتصادی به آن پرداختند؛ هرچند که بعد از آن، با گرایش تحلیل های اقتصادی به استفاده از شیوههای آماری و ریاضی، این مفهوم عملا از تئوریهای اقتصادی کنار گذاشته شد.

با خارج شدن کارآفرینی از نظریههای اقتصادی و پررنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روانشناسان با هدف ارائهی نظریه-هایی شکل گرفته بر پایه ویژگی های شخصیتی و همچنین با تفاوت قائل شدن میان کارآفرینان با مدیران و غیرکارآفرینان، به بررسی ویژگیهای روانشناختی کارآفرینی پرداختند. نظریهی کارآفرینی، امروز به جای این که فقط پدیده کارآفرینی را مستندسازی کند، دارای تواناییهای تشریح و توصیف رفتار کارآفرینان، پیشبینی شرایطی که منجر به کارآفرینی میشود، و ارائهی رهنمودهای ارزشی برای اقدام درست در یک شرایط معین است[5] در این جا از میان رویکردهای ویژگی های شخصیتی، یعنی رویکرد ویژگیهای رفتاری و رویکرد عوامل محیطی، رویکرد ویژگیهای رفتاری را که هدف بررسی این پژوهش است می پردازیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید