بخشی از مقاله

چکیده:

این مقاله به ارایه تجربه اجرایی در زمینه حفاظت از محیط زیست زاگرس با درآمدزایی از صنایع دستی اصیل و بومی و زنده کردن پیوندهای فرهنگی زنان جوامع محلی با حفاظت از محیط زیست و شیوه هایی پایدار سازی آن پرداخته است. به صورتی که طی چهار سال گذشته این اقدام نه تنها به عنوان فعالیتی اقتصادی بلکه به عنوان فعالیتی محیط زیستی و متشکل باقی مانده و توسعه یافته است. این مقاله به عنوان ارایه یک تجربه موفق اجرایی قابل تعمیم در قالب برنامه اقدام دولتی به بیان راهکارهای پایدار سازی خود اقدام نموده است.

مقدمه:

در مناطق ارزشمند زیستی کشور که برخی در زمره مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محیط زیست می باشند، جوامع محلی و در پاره ای موارد جوامع بومی زندگی می کنند. افزایش جمعیت، تغییرات اقلیمی و اقدامات توسعه ای و بهره برداری های ناپایدار با تخریب منابع آب، خاک، پوشش گیاهی و تنوع زیستی، تعادل حیاتی زیستگاه ها و اکوسیستم ها را برهم زده است. اکنون دیگر کشاورزی همراه با کلیه مولفه های خود مانند زراعت، باغداری، دامداری، پرورش طیور و زنبور عسل به همراه صیادی و سایر مشاغل سنتی و مرسوم، توانایی تامین معیشت جوامع محلی را ندارد. همین امر موجب شده است که فشار مخربی بر عوامل پایه منابع طبیعی و محیط زیست اعمال می شود.

تغییر سبک زندگی جوامع روستایی به سمت الگوهای شهری و وارداتی نیز مزید بر علت است. جنگل ها با کاشت درختان و کشت زیر اشکوب به مرور تغییر کاربری یافته یا با آتش سوزی های عمدی مواجه می شوند. آنجایی که مستقیما انسان جنگل را نابود نمی کند عوامل غیر مستقیم توسعه ناپایدار خود را نشان داده و بیماری ها و امراض، جنگل را نابود می کند. مراتع با مشکلات مشابهی مواجه هستند. کشت دیم در اراضی پر شیب، چرای بیش از ظرفیت در مراتع، برداشت انبوه و تجاری گیاهان کوهی از عوامل تخریب مراتع هستند. اگر سهم بزرگی از تخریب اکوسیستم ها را ناشی از برنامه ها و عملکردهای ناپایدار مدیران بخشی نگر بدانیم اما همچنان سهم بهره برداران یا جوامع محلی نیز قابل چشم پوشی نیست.

آنچه در این میان بسیار مهم است کم رنگ شدن تدریجی احساس تعلق به سرزمین و فرهنگ بومی و اصیل وابسته به طبیعت است. اگر مسئولین و سیاست های آن ها متغیر و کوتاه مدت است، جوامع محلی ارکان ثابت و دراز مدت یک سرزمین هستند. اگرچه نقش سیاست گذاری ها و اقدامات مسئولین بسیار تعیین کننده است، اما اگر جوامع محلی ساکن در هر منطقه پیوند خود با آب و خاک و محیط زیست و فرهنگ خود را به خوبی شناخته و منافع واقعی زندگی و معیشت طولانی مدت خود را وابسته به آن بدانند، می توانند حافظین واقعی محیط زیست خود باشند.

به همین جهت سازگاری پایدار جوامع ساکن در سرزمین، با شرایط تغییر یافته سرزمین نقش مهمی در ایجاد تعادل میان بهره برداری و حفاظت ایفا می نماید. در شرایط کنونی جوامع محلی خود را بهره بردار و میهمان سرزمین می دانند، زیرا به چشم خود دیده اند که بسیاری از هم روستاییانشان کوچیده و به شهرهای دور و نزدیک رفته اند و چنین سرنوشتی را برای خود پیش بینی کنند. به همین جهت همانند یک میهمان گذرا با منابع طبیعی و محیط زیست سرزمین خود برخورد می کنند.

تا جایی که مقدور است بدون نگرانی نسبت به آینده، دم را غنیمت دانسته و از منابع آب و خاک و گیاه و جنگل و مرتع و تنوع حیات وحش سود می جویند تا شاید برای مشکلات اقتصادی کشاورزی و دامداری بی رونق خود درمانی گرچه موقت به دست اورند. جوامع روستایی مدت هاست که در شرایط انتقال فرهنگی و معیشتی قرار گرفته اند. الگوهایی از زندگی مرفه بدون زحمت که توسط جوامع شهری و رسانه های خارجی و داخلی ترویج می شود، بیگانگی با فرهنگ سنتی و اصیل وابسته به سرزمین و الگو برداری از فرهنگ غیر بومی در شکل ظاهری دختران و پسران جوان، لباس، ساخت و ساز منازل، روش مصرف و زندگی روزمره، الگوهای تحصیلی که کاربردی نبوده و راهکاری برای بهبود زندگی فراهم نمی کند و تنها چشم انداز آن مشاغل پشت میز نشینی است، و بسیاری از عوامل دیگر از خود بیگانگی فرهنگی در جوامع محلی و روستایی به وجود آورده است.

این عوامل هم در زنان و هم در مردان روستایی مشاهده می شود. از دیگر سو معیشت کشاورزی تکافوی تامین زندگی روستاییانی که سبک زندگی خود را تغییر داده اند را نمی کند و بسیاری از خانوارهای روستایی به ناچار متکی به منابع درآمدی دیگری غیر از کشاورزی نیز می باشند. مهاجرت های فصلی مردان و پسران، مشاغل دولتی و خدماتی و فعالیت های غیرمجاز مانند شکار یا استخرهای پرورش ماهی جنب رودخانه یا ذغال گیری یا فروش چوب، گوشه ای از این اقدامات هستند. کلیه این عوامل دست به دست هم داده و تخریب هرچه بیشتر و گسترده تر زاگرس را ایجاد کرده است.

در این مقاله بدون انکار نقش بسیار مهم مسئولین و تصمیم سازان در تخریب اکوسیستم ارزشمند زاگرس، تمرکز بر ارایه راهکارهای سازگاری با شرایط تغییر یافته و ایجاد مشاغل کمکی حافظ محیط زیست و بیان تجاربی از پایدارسازی مشاغل کمکی وابسته به زنان روستایی است. با توجه به نقشی که زنان در هویت بخشی به فرهنگ و اقتصاد خانواده ایفا می کنند در این مقاله تاکید بر زنان گذارده شده است. زنان روستایی می توانند به عامل فشاری برای مهاجرت از روستاها و یا نقطه مقابل وابستگی به هویت و فرهنگ و سرزمین بدل شوند.

تشریح مبانی تئوریک و ادبیات مقاله

بهره مندی از طبیعت به شیوه ای پایدار، بعد از سال ها بهره برداری ناپایدار کار دشواری است. اما وضعیت موجود کره زمین و مشکلات جهانی محیط زیست که روز به روز عرصه را بر انسان و سایر موجودات تنگ تر می کند، چاره ای جز بهره برداری پایدار و در حد توان محیط زیست باقی نمی گذارد. رد پای1 انسان بر محیط زیست باید کنترل شود و با محدودیت ها و توان زیست کره هماهنگی یابد. اگر در میان انسان ها در گذشته و حال تجربه های موفقی در استفاده --1 رد پای اکولوژیک - Foot Print - میزان مصرف در مقابل ظرفیت اکولوژیک واقعی را نشان می دهد.

براساس محاسبات انجام شده بر روی کره خاک معادل 1 /8هکتار برای هر انسان، منابع وجود دارد. در حالی که گزارشLiving Planet Report نشان می دهد در سال2004 متوسط مصرف جهانی برای هر انسان 2 /2هکتار بوده است، یعنی 20 درصد بالاتر از ظرفیت اکولوژیک. مطالعات رد پای اکولوژیک نشان می دهد اگر روند مصرفی کنونی در سطح جهان ادامه یابد، ما به 2و نیم کره زمین برای رفع نیازهایمان احتیاج داریم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید