بخشی از مقاله

چکیده

براي شناخت زیبایی یک اثر ادبی، باید با تصویرهایی که خالق اثر ایجاد کرده، آشنا گشت. عطار از شاعران عارف مسلک و برجسته ادب فارسی است که در خلق آثار عرفانی و ادبی به این امر توجه خاصی داشته است. او در مثنويهاي چهارگانه یعنی الهی نامه، اسرارنامه، منطق الطیر و مصیبت نامه بارها دیدگاههاي خویش را در باب شعر و ادبیات بیان نموده است. به جرأت میتوان گفت که الهینامه عطار سرشار از تصاویر خیالی است که گاه این تصاویر تکراري و گاه نیز تازه و نو است. نگارنده در این مقاله به منظور تبیین میزان ابداع و ابتکار عطار در تصویر آفرینی، پس از بررسی مثنوي الهینامه، تصاویر ادبی آن را به دو بخش تصویرهاي تکراري و تصویرهاي تازه و ابتکاري تقسیم کرده و در هر بخش نشان داده است که در جهان بینی ادبی و عرفانی عطار چه عواملی سبب شده تا عطار در این اثر تصویرهاي تازهاي بیافریند یا تصویرهاي دیگران را به طرز نو در شعرش بیاورد.

مقدمه

در مورد اندیشهها و عقاید عطار در این مجال مختصر چیزي نمیتوان نوشت؛ کسان بسیاري کوشیدهاند تا اعتقادات و اندیشه ها و نوآوريهاي او را مدون سازند و به اصطلاح به آنها نظم و ترتیب منطقی ببخشند، ولی هرگز توفیق نیافتهاند. شاید دلیل آن این باشد که در سراسر قلمرو ادبیات عارفانه جهان کسی را نمیتوان یافت که از حیث عمق، جامعیت، و وسعت نظر و نیز تسامح انسانی نظیر او باشد. عطار متفکري است که با قدرت اندیشه خود به کنه همه مظاهر مادي و معنوي راه مییابد. نقاب ظاهر را کنار میزند تا به حقیقت پنهان در وراي آنها برسد. کثرتها را به یک سو میزند تا راه رسیدن به وحدت را نشان بدهد.

تأمل» در سیر و تطور نظریات ادبی نشان میدهد در ادوار مختلف میان منتقدان و نظریهپردازان مسائل ادبی از یک سو، و شعرا و نویسندگان آثار ادبی از سوي دیگر، فاصلهاي وجود داشته است؛ مثلا آفرینندگان آثار، ناقدان را افرادي ناتوان میدانند که از خلق اثر ادبی عاجزند و منتقدان، خالقان آثار ادبی را از درك نظریههاي مربوط به ادبیات ناتوان فرض میکردند.« - زرینکوب، - 18 :1361 شاید به دلیل همین مجادلات و کشمکشها، »کمتر اثري پیدا شود که در آن نظریات و دیدگاههاي صاحبان یا به تعبیري خالقان آثار ادبی بررسی، نقد و ارزیابی شده باشد یا به نوعی به مقایسه دیدگاههاي آنان با نظریهپردازان حوزه ادبیات پرداخته شده باشد؛« - شمیسا، - 80 :1378 در حالیکه با بررسی آثار برجستهي ادبی میتوان به نظریاتی در حوزهي آثار ادبی دست یافت که ضمن تطابق با آراي نظریهپردازان ادبی، نکات نو و تازهاي ارائه میدهند که در دیدگاههاي نظري عرصهي ادبیات بسیار جدید و تازه میباشند.

عطار در آثار خود دیدگاهی درباره شعر و سخن -که بدون شک و تردید منظور از سخن همان شعر است- از نظر وزن، قافیه، ردیف، لفظ، معنی و... ارائه کرده است. بخشی از نظرات و دیدگاههاي وي مانند آنچه در بارهي وزن، قافیه و ردیف یا کذب در شعر ایراد نموده، با آنچه در این باره در کتابهاي نقد الشعر آمده چندان تفاوت نمیکند و تنها از این نظر اهمیت دارد که از زبان یک شاعر و خالق اثر ادبی بیان شده است و این خود به منزلهي تأیید یا پذیرش چنین موضوعاتی از سوي عطار است؛ اما در بخشی نیز عطار علاوه بر تأیید نظرات دیگران در سرودن و خلق اثر ادبی داراي نظراتی نو و حتی بسیار امروزي است؛ مثلاً در حوزهي الهام، معنی و مخاطب با تحلیل دیدگاههاي عطار وبررسیبا آثار او خصوصاً در عرصهي غزل به نوآوريهاي شگرف او پی میبریم.

اگر اشعاري را که شاعر در آنها دربارهي خود سخن میگوید و حال خود را در قالب کلمات میآورد را در نظر آوریم، میفهمیم که طبع او غمناك و دردناك و بدبین است. او شکایت میکند و از خود انتقاد میکند و همچنین ّعیمد است که زندگی خود را بیهوده به سر برده است و از دو دلی در ایمان و عمل شکوه میکند. بر همهياینها، شکوه از تنهایی و انتقاد از عمل شاعرانهي خود که هر چند به آن اعتماد ندارد ولی به آن افتخار میکند را باید اضافه کرد. او پس از حکایتی در اسرارنامه چنین گفته است: بارها خود را از اهل درون گفتهام ولی هنوز از ابلهی بیرونِ در ماندهام. با هر پري که میشد پرید، پریدیم. گاهی با رندان در میخانه بودیم و گاهی روي بر بتخانه سودیم. گاهی زنّار ترسایان بر میان بستیم و گاهی در دیر مغان نشستیم. گاهی مست و گاهی هشیار بودیم... گاهی سر بر زانوي فکرت نهادیم و گاهی در هاي و هوي افتادیم:

گهی بوده گهی نابوده بودیم       گهی کشتیم و گه هیچی درودیم

بسی در پویهي این راز گشتیم        کنون بر ناامیدي بازگشتیم... - عطار، اسرارنامه، - 172 : 1386

و ادامه میدهد که بسیار سیلی از ماه و سال خوردیم و چه بسا قدحهاي زهر سر کشیدیم. بسیار گفتیم اما آرامش نیافتیم و بسیار رفتیم اما راه را پایانی نبود: کنون رفت آنک حرف از خویش خواندیم که ناپروايِ کارِ خویش ماندیم - همان، - 173 عطار در تمام عمر، خود را از دربار امرا دور نگاه داشت و همیشه به آن افتخار میکرد که از پس گردنی دربانان در امان است. او در منطقالطیر میگوید: آن کیست که مانند من فرد و تنها است و خشک لب غرق در دریاست؟ مرا همراز و همدمی نیست. همت من چنان بلند است که قصد ممدوحی نکردهام... نه هواي لقمهي سلطان دارم و نه گردن من در معرض سیلی و ضربهي دربانان است:

نه به تنهایی صبوري یک دمم نه به دل از خلق دوري یک دمم - عطار، منطقالطیر، :1388 - 442 همچنان که عطار میگوید همین حالت اندوه و حیرت و تنهایی همراه با کشش رام نشدنی براي سخن گفتن علّت شاعري او بوده است. او در اشعار خود از اشکال معمولی پیروي نمیکند و شعر گفتن او براي جلب عنایت بزرگان زمان نبوده است آنچنان که خود به صراحت گفته است:

هر توانگر کاین چنین گنجیش هست کی شود در منّت هر سفله پست؟

شکر ایزد را که در کاري نیم           بستهي هر ناسزاوارينیم

من ز کس بر دل کجا بندي نهم        نامِ هر دون را خداوندي نهم

نه طعامِ هیچ ظالم خوردهام        نه کتابی را تخلّص کردهام

همت عالیم ممدوحم بس است      قوت جسم و قوت روحم بس است - همان، - 440

او گاهی علت شعر سرودن خود را نداشتن همدم و همنفس میداند و میگوید:

چون ندیدم در جهان محرم کسی        هم به شعر خود فرو گفتم بسی - عطار، منطقالطیر، :1388

عطار معتقد است که اگر تمام جهان دارالسلام باشد، جان خودش براي تماشا کافی است. او هر همدم و دوستی را حجاب راه خود میداند و همدم و همراه خود را در همه جا کتاب میداند و غم خود را در کتاب باز میگوید. او چون به کسی وفا ندارد بنابراین وفا جستن از دیگران را نیز روا نمیدارد و میگوید:

چو من محرم نیم خود را زمانی        که باشد محرمِ من در جهانی؟

ز همراهانِ دین مردي ندیدم           ز اخوانِ صفا گردي ندیدم - عطار، الهینامه، - 399 : 1387

او از هنر شاعران قصیدهسرا و درباري دوري میکند. در نظر او قصاید ستایشی دیگر حرمتی ندارند و گوید:می شعر در عهد ما بدنام است، زیرا پختگان این فنّ رفتهاند و خامان ماندهاند. بنابراین اکنون سخن ارزشی ندارد و مدح منسوخ گشته و وقت حکمت رسیده است. دلش از منسوخ و ممدوح گرفته است و معتقد است: تا ابد ممدوحِ من حکمت بس است در سرِ جان من این همت بس است - عطار، مصیبتنامه، - 151 : 1386 او از اصالت بیچون و چراي شعر خود آگاه بود به همین سبب در خاتمهي مصیبتنامه میسراید:

در مصیبت ساختم هنگامه من       نام این کردم »مصیبتنامه« من

گر دلی میبایدت بسیار دان           پس مصیبتنامهي عطار خوان - همان، - 448

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید