بخشی از مقاله

چکیده

امروزه رقابت در عرصه تولید و تجارت جهانی به واسطه کمرنگ شدن مرزهای اقتصادی ابعاد دیگری یافته و کوشش در جهت ارتقاء و بهبود بهرهوری بر اساس عقلانیت اقتصادی، همواره میبایست مورد توجه قرار گیرد. لیکن بهبود بهرهوری مستلزم عملیاتی کردن توان بالقوه است. از این رو این حرکت نیاز به یک ابزار محرک دارد و مناسبترین محرک ابزاری به نام رقابت در صحنه داخلی و بازارهای خارجی است. ارتقای بهرهوری سبب پیشرفت و توسعه یافتگی میشود و اکثر کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه به منظور اشاعه نگرش به مقوله بهرهوری و تعمیم بکارگیری فنون و روشهای ارتقای آن، سرمایهگذاریهای زیادی انجام دادهاند.

این مطالعه توصیفی گذشته نگر در دو مقطع زمانی مختلف به منظور اندازه گیری بهره وری در دانشکده های دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات در حوزه پژوهشی انجام شد. جامعه پژوهش شامل 18 دانشکده این دانشگاه بود. رتبهبندی با استفاده از روش TOPSIS و به کمک روش تحلیل فراگیر داده ها بود و از متغیرهایی از قبیل تعداد دانشجویان، استخدام اعضای هیأت علمی و تأسیس مراکز کادر علمی، تعداد فارغ التحصیلان، تعداد دروس ارایه شده در بخش آموزش و همچنین تعداد پروپوزالهای تصویبشده و تعداد جلسات دفاع انجام شده دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی، کتب موجود، طرحهای مصوب و ثبت اختراع، تعداد مجلات چاپشده، تعداد مقالات و کتب و طرح های پژوهشی در بخش پژوهش و ... استفاده شد و در مجموع نتایج نشان داد که پژوهش دانشکدهها در مقطع زمانی اول یعنی نیمسال دوم سال تحصیلی 92-93 از وضعیت بهتری نسبت به مقطع زمانی دوم یعنی نیمسال اول سال تحصیلی 93-94 برخوردار بودند.

کلیدواژگان:تصمیمگیری با معیارهای چندگانه، رتبهبندی، دانشگاه ، تاپسیس.

1 -مقدمه

بعد از جنگ جهانی دوم سیاستمداران و مدیران جوامع پیشرفته به فکر بالا بردن کارایی واحدهای اقتصادی، نظامی و اداری کشور و استفاده بهینه از همه امکانات در جهت مذکور بودند.[1] در واقع سازمانها پیش از هر تصمیمگیری مهم، جهت دستیابی به اهداف خود، اعم از رضایت مشتری و حداکثرسازی سود، باید بر اساس معیارهای مناسب اقدام به ارزیابی عملکرد واحدهای خود کنند.امروزه بحث عملکرد واحدهای سازمانی و به تبع آن تأثیری که آن واحد بر عملکرد کل مؤسسه دارد بسیار چالشبرانگیز و حائز اهمیت است و سازمانها باید بر اساس معیارهای مناسب اقدام به ارزیابی عملکرد واحدهای خود کنند یعنی پیش از آنکه فرآیند بهبود را آغاز کنند، باید تصویری واضح از ساختار خود داشته باشند، زیرا دریافت نتایج دقیق و واقعی از نحوهی عملکرد، میتواند بستری مناسب برای تصمیمگیری فراهم نماید.

از جمله روشهای ارزیابی کارایی یک سازمان استفاده از روشهای تصمیمگیری با معیارهای چندگانه - MCDM - و تحلیل پوششی دادهها - DEA - است. تلفیق این دو تکنیک به عنوان یک روش غیر پارامتری این امکان را برای مدیریت سازمان به وجود میآورد تا با نگرشی صحیح بر عملکرد مجموعه، در جهت رسیدن به آرمانها، فرآیندهای سیستم مجموعه را تنظیم نمایدو همچین واحدهایی که به عنوان واحد کارا تلقی میشوند، میتوانند به عنوان الگویی برای تمامی واحدها باشند تا با در نظر گرفتن ورودی-ها و خروجیها، کارایی واحدهای تصمیمگیری را بتوان محاسبه نمود.[2]لازم به ذکر است در بسیاری از سازمانها، نهادها، شرکتها، کارخانهها و... واحدهای تصمیمگیرنده همواره ساختار ساده ندارند و برخی دارای سیستم دو مرحلهای، چندمؤلفهای و در نتیجه ساختار شبکهای هستند که این ساختار دارای پیچیدگیهای بیشتری می-باشد.

در واحدهای تصمیمگیرندهی اینگونه ساختارها یک سری از ورودیها، منجر به تولید خروجیهایی میشود که خروجیهای نهایی سیستم نیستند، بلکه این خروجیها، دادههایی میانی نامیده میشوند و به عنوان ورودیهای مرحله دوم به کار میروند و منجر به تولید خروجیهای نهایی میگردند که چنین واحدهایی را واحدهای تصمیم-گیرنده دومرحلهای مینامند. از جمله کاربردهای ساختار دومرحلهای را میتوان در سیستمهای بانکی و سیستمهای دانشگاهی مثال زد. بدینصورت که در یک سیستم بانکی با استفاده از ورودیهای اولیه از قبیل کارمندان، مشتری و... و ورودیهای میانی مانند سپرده مشتریان، خروجی نهایی مانند سود حاصل از سرمایهگذاری بدست خواهد آمد و در سیستمهای دانشگاهی با فراهم آوردن امکاناتی از قبیل تأمین مکانهای پژوهشی، تجهیزات آزمایشگاهی، تأمین فضای آموزشی و استخدام کارمندان و اساتید و ورود دانشجویان - به عنوان ورودیهای اولیه - و امر تدریس اساتید، تحصیل دانشجویان و خدمت-رسانی کارمندان - ورودیهای میانی - ما شاهد امر فارغالتحصیلی دانشجویان، تولید علم و تولید ثروت - خروجی نهایی - خواهیم بود.

برای ارزیابی عملکرد یک سیستم با در نظر گرفتن متغییرهای میانی، میتوان از یک مدل دومرحلهای استفاده کرد. حال سؤالی که در اینجا به وجود میآید این است که اگر سیستم مورد مطالعه دارای چند زیر سیستم باشد، آیا فرآیند ارزیابی عملکرد باز هم طی دو مرحله و به همین منوال است؟ مسلماً پاسخ منفی است. بسیار روشن است زیرسیستمها نیز به نوبهی خود بر عملکرد سیستم مورد نظر تأثیر گذاشته و در مجموع، عملکرد کل مؤسسه را تحت تاثیر قرار میدهد. ما از این مسئله استفاده میکنیم و یک مدل دومرحلهای را در خصوص یک زنجیرهی جدید از زیرسیستمها و روابط موجود میان آنها توسعه میدهیم . [2]

تصمیمگیری با معیارهای چندگانه - MCDM - چگونگی ادغام گزینهها و راهحلهای متفاوت را به ما میدهد تا به یک تکنیک مناسب جهت پردازشگری دست پیدا کنیم. از جمله این تکنیکها میتوان بهAHP، TOPSIS، VIKOR، GOAL PROGRAMING و... اشاره کرد. روشهای تصمیمگیری یا تصمیمسازی عبارتند از روش آزمون و خطا و روش مدلسازی که از روش آزمون و خطا در مواقعی استفاده میشود که هزینه خطا و همچنین تعداد عوامل کم باشد مانند خرید یک قوطی روغن سرخ-کردنی از بین پنج برند موجود در بازار که اگر ما خریدهای نامناسبی داشته باشیم هزینههای مازاد اضافی چندانی به اقتصاد خانواده تحمیل نمیشود و روش دیگر، استفاده از روش مدلسازی میباشد که استفاده از مدلسازی باعث ایجاد صرفهجویی در زمان و هزینه بوده و میتوان رفتار یک سیستم را با مدلسازی آن پیشبینی کرد.

مدلها دارای انواع مختلفی شامل مدلهای فیزیک مانند نقشه یک ساختمان، مدل شماتیکی مانند چراغ بنزین یک ماشین، مدل مفهومی مانند سطح بازرسی کیفیت و مدلهای ریاضی است که هدف در این مقاله محاسبه پیشرفت و پسرفت واحدها نسبت به زمان مشخصی از گذشته و همچنین در جهت تکمیل این مقاله میتوان با روش تحلیل پوششی دادهها به شناسایی منابع ناکارا و در صورت امکان حذف یا جابجایی این منابع پرداخت.همانطور که اشاره شد یکی از اهداف اساسی در تحلیل پوششی دادهها مشخص کردن نقاط ضعف واحد است و از جمله نقاط ضعف بسیار مهم در سازمانها در جامعه ایران، وجود تراکم انسانی و تجهیزاتی در یک واحد تصمیمگیرنده است. بسیاری از منابع وقتی به مقدار فراوان و مازاد وجود دارند، بر کارایی اثر منفی میگذارند.

وقتی یک شرکت منابع زیادی را به کار میبرد، هزینه و درآمدش را بر اساس میزان استفاده از آنها تنظیم میکند. گاهی تجمع منابع، باعث  اتلاف هزینه و مانعی برای هزینه کردن در بخشهای دیگر میشود که در چنین مواقعی میگوییم تراکم ایجاد شده است. وقتی تراکم وجودداشته باشد، کارایی و بهره اقتصادی شرکت کاهش مییابد. بنابراین شناسایی تراکم میتواند به مدیریت کمک کند تا در جهت کاهش ورودی اقدام کرده، به طوری که هم هزینه را کاهش دهد و هم افزایش تولید را سبب شود. از این رو تشخیص وجود تراکم و میزان آن  در یک واحد تصمیمگیرنده جهت اقدام به کاهش همه یا بعضی ازورودیها از اهمیت بسزایی برخوردار است که این کار با تکنیک تحلیل  پوششی دادهها ممکن میباشد .[3]                    

از جمله تحقیقات صورتگرفته اختصاصاً در زمینه آموزشی و پژوهشی می توان به لاول و همکاران اشاه کرد که با تجزیه فرآیندها یا سیستمها، شناسایی منابع ناکارا را راحتتر و در جهت حذف این    
ناکارآمدیها برآمدهاند و از مفهوم تحلیل دومرحلهای برای ارزیابی عملکرد بخش آموزش و پرورش استفاده کردهاند .[2] آنتونیو و سانتوز با استفاده از مدل تحلیل پوششی دادهها، کارایی نسبی دانشگاههای  دولتی پرتغال را ارزیابی کرد. او برای مدل خود دو متغییر ورودی و دو   متغییر خروجی انتخاب کرد. یافتههای تحقیق، دانشگاههایی را که  دارای صلاحیت ارتقاء بودند را نشان داد .[4] کائو و هانگ، کارایی  نسبی شش دپارتمان علمی شامل 41 گروه آموزشی وابسته به دانشگاه  ملی چنگ چونگ تایوان را با مدل تحلیل پوششی دادهها ارزیابی نمودند که از بین مدلهای تحلیل پوششی دادهها، مدل BCC  انتخاب شد .[5]

کاترین رایس و عثمان جمادی، عملکرد 209 مؤسسهی آموزشگاه عالی را در هشت کشور اروپایی بررسی کردند. آنان از سه مدل ارزیابی استفاده کردند. مدل اول، مدل صلاحیت- هاست. این مدل بر ارائهی خدمات آموزشی و ویژگیها و مشخصات دانشجویان و سطح علمی آنان متمرکز است. برای ارزیابی کیفیت خدمات ارائه شده در دوره تحصیل توسط دانشگاهها به دانشجویان وجذب آنان در بازار کار، مدل تطبیقی ارائه شده است. سرانجام آخرین   مدل، مدل جامع است، این مدل ورودیها و خروجیها را همزمان درنظر گرفته و عملکرد کلی دانشگاهها را ارزیابی میکند .[6]در پایان لازم به ذکر است که ما از بکارگیری روشهای تصمیم-گیری با معیارهای چندگانه - MCDM - برای محاسبه پیشرفت و پسرفت کل یک سیستم خودداری میکنیم زیرا این امر بسیار  پرهزینه بوده و زمان طولانی را به خود اختصاص میدهد. پس بهتر است یک یا چند فرآیندی را که بخشی از سیستم باشد، انتخاب کرده و کاررا با آن آغاز کنیم.

به عنوان مثال ما در اینجا از سیستم دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران را مورد بررسی قرار میدهیم که در آن نیز فقط پژوهش دانشکدههای این واحد دانشگاهی را بررسی و مطالعه میکنیم. عملکرد دانشکدههای یک واحد دانشگاهی از ابعادمختلف میتواند مورد بحث قرار گیرد. با توجه به ماهیت واحد علوم وتحقیقات تهران که در اکثر دانشکدهها تربیت دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی از مهمترین رسالت آن میباشد، لذا از بُعد پژوهشی دانشکدهها انتظار میرود که مهمترین فعالیتها و اهداف واحد را به خود اختصاص دهد. در این راستا عواملی مانند نیروی انسانی - پرسنل، هیأت علمی و دانشجو - ، امکانات و تجهیزات، فضا، آزمایشگاهها و کارگاهها، برگزاری همایشها، کنفرانسها و کارگاهها در سطوح مختلف، انواع تولیدات علمی، تولید ثروت و... از مهمترین عوامل  تاثیرگذار و بارزترین عملکرد پژوهشی دانشکدهها محسوب میشود که  به صورت شماتیک میتواند به صورت شکل 1 نمایش داده شود:                                                                

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید