بخشی از مقاله
-1بیان مساله:
شمار قابل توجهی از اندیشمندان از دیر باز تا کنون کوشیده اند تا زمینه همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان را فراهم نمایند. وجود برخی مشکلات حل نشده علمی و نیز مشکلات سیاسی, اجتماعی فراروی این حرکت، تحقق کامل ایده مذکور را به تعویق انداخته است. یکی از این مشکلات فقدان اجماع بر شاخص واحد برای زندگی مسالمت آمیز است. این ابهام به سهم خود سبب پیدایش تلقی نادرست از مفهوم همزیستی و یا ناپایبندی به آن هنگام بروز رفتارهای فردی و اجتماعی می شود .
به عنوان نمونه می توان به تفاوت دیدگاه ها در تعریف عدالت –علی رغم نیک دانستن اصل عدالت در ادیان گوناگون- اشاره نمود. گفته شده عدالت: رفتار برابر با افراد برابر و رفتار نابرابر با افراد « است و یا » دادن حق هر فرد. « هیچ یک از این دو تعریف معیار و ملاک محتوایی عدالت را بیان نمی کند .و به صورت مشخص نمیگوید که چه کسانی با هم برابر و کدام یک از ایشان با هم نابرابرند؟ معیار تعیین برابری و استحقاق کدام است؟
برای توضیح بیشتر دو مثال ذکر می شود: مثال یکم؛ میزان اختلاف درآمد یک هنرپیشه ستاره و یک آموزگار سخت کوش و وظیفه شناس را در نظر بگیرید .چه بسا درآمد یک ماه هنرپیشه؛ برابر با میزان دستمزد چند سال آموزگار باشد .این تفاوت را چگونه توجیه می نماییم؟ و چه نامی بر آن می نهیم؟ آیا واقعا می توان پذیرفت که درآمد هنرپیشه حق اوست؟ !به چه دلیل و با تکیه بر کدام مبنا؟ مثال دوم؛ دانشجوی زیرک و هوشمند را در نظر بگیرید که به علت نقص فنی خودو نتوانست به موقع در یک آزمون مهم استخدامی شرکت نماید و تنها شناس خود را از دست بدهد .و در مقابل دانشجوی دیگری را تصور کنید که علی رغم برخورداری از ضریب هوش پایینتر و لیاقت شخصی کمتر به علت نبود رقیب جدی و قوی به آسانی در آن آزمون پذیرفته شده و از شغل و درآمد مناسب برخوردار می گردد.
پرسش این است؛ آیا عدالت درباره این دو شخص اجرا شده است؟ و دانشجوی اول واقعا شایسته زندگی فلاکت باری است که احتمالا در انتظار اوست و شخص دوم سزاوار رفاه و آسودگی است که در آن قرار گرفته است؟ منشاء این نابرابری چیست؟ چه مرجعی وظیفه تعیین حق و بیان معیارهای آن را به عهده دارد؟ نوشتار حاضر می کوشد تا با تامل در آموزه های دینی بویژه معارف رضوی راه حل مناسب برای مواجه و رفع مشکل پیش گفته ارایه نماید.
-2مراجعه به گزاره های عقلانی
نخستین راهبرد برای تدوین شاخص ها زیست مسالمت آمیز پیروان ادیان مختلف مراجعه به گزاره های عقلانی است. هر چند ممکن است در محدوده اعتبار گزاره های عقلانی و در کیفیت بکار گیری آن میان ادیان گوناگون اختلاف نظر وجود داشته باشد و نیز در میزان پایبندی پیروان ادیان بدان تفاوت باشد اما اصل اعتبار گزاره های عقلائی در ادیان تایید می گردد. ادیان توحیدی نه تنها نافی عقل و احکام صادر شده از آن نیستند بلکه به نوعی آن را در خدمت و تعامل با دین تعریف می نمایند.
افزون بر نگاه مثبت اجمالی ادیان به عقل, اعتبار و مقبولیت عقل نزد جوامع مختلف و یقین آوری ذاتی عقل نیز به جایگاه عقل می افزاید. به پیشنهاد این قلم می توان با استفاده از وجاهت و مقبولیت عقل نزد پیروان ادیان گوناگون به استخراج قواعد و شاخص هایی دست یازید که هم مقبول شرع باشد و هم مطلوب پیروان ادیان. از این طریق زمینه زیست مسالمت آمیز پیروان ادیان را فراهم نمود.
-1-2جایگاه عقل در سپهر اندیشه ادیان
رابطه عقل و دین و نسبت میان آنها از دیرینهترین و عمیقترین مباحث تاریخ تفکر بشری است. - جوادی آملی ب, 1396 ، . - 120 فارغ از اختلاف اندیشمندان در کیفیت ارتباط دین با عقل می توان گفت؛ عقل جایگاهی والا و سترگ در معارف ارایه شده از سوی ادیان داراست. والایی جایگاه عقل بدان پایه است که ابزار مهم برای اعتبار سنجی ادیان و درستی آن تلقی می گردد از این رو متکلمان در ادیان گوناگون می کوشند تا سازگاری مفاد ادیان را با عقل اثبات و تصویری خردپذیر از آیین آسمانی ارایه نمایند.
»در دوران معاصر, سه جریان مهم درباره عقل و دین شکل گرفته است: الف - عقل گرایی حداکثری, ب - ایمان گرایی و ج - عقل گرایی انتقادی. ... الف - عقل گرایی حداکثری: تمام اعتقادها و باورهای دینی, باید خردپذیر باشد; یعنی نخست آن که در قالب دریافتها مقوله های عقلی درآیند و دو دیگر, توجیه عقلی داشته باشند. برابر این دریافت و برداشت, دین به شرطی پذیرفته است که تمام زوایا و گستره آن به بعد عقلی تحویل پذیر باشد.
ب - ایمان گرایی: دیدگاهی است که نظام اعتقادی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمی داند ... ج - عقل گرایی انتقادی: نظامهای اعتقادی را باید خردمندانه مورد نقد و ارزیابی قرار داد, اگر چه ثابت کردن تمام آنها امکان پذیر نیست; زیرا پاره ای از باورهای دینی و پاره ای از ساحتهای دین فرا عقلی اند. ولی فراعقلی بودن آنها در نظر عقل, پذیرفته است. عقل گرایی انتقادی به ما می گوید: نباید مدعی یقین عقلی بیش از آن که به راستی برای ما دست یافتنی باشد, بشویم و با این حال وقتی می خواهیم درباره دین, مهم ترین مساله زندگی خود, تصمیم بگیریم, نباید از درنگ و خردورزی خودداری کنیم.
از میان سه جریان پیش گفته دو جریان عقل گرا است. سومین جریان نیز هر چند در ظاهر مسیر شریعت را از حوزه ارزیابی عقلانی خارج می نماید اما این جدا انگاری به معنای نفی کامل ارزش عقلانیت نیست گویا ایشان نیز با پذیرش جایگاه عقل می کوشند تا حوزه معارف دین را – ضمن تحفظ بر جایگاه عقل- از حوزه معارف عقلانی جدا نمایند و به تعبیری ضمن توجه به جایگاه عقل به تمایز حوزه داوریهای عقلانی از گزاره های ایمانی روی می آوردند.
نکته دیگر شایسته ذکر در این مقام، توجه به کاربریهای عقل در ادیان است. نخستین کاربرد عقل در برابر دین، نقشی است که در شناخت و اثبات وجود خداوند متعال – به عنوان گوهر توحیدی ادیان- ایفا می نماید؛ » یکی از راههای شناخت خدا عقل است. با به کارگیری درست عقل، میتوان به شناخت عالم ربوبی نزدیک شد و معرفت فطری را تقویت نمود. خداشناسی عقلی از استدلالهای ساده همه فهم تا براهین پیچیده فلسفی را دربر میگیرد. کوششهایی که در فلسفه و کلام اسلامی برای اثبات وجود خدا میشوند نقش عقل را در زمینهسازی معرفتی برای ایمان نشان میدهند. با شک و شبهه ایمان متزلزل میشود. عقل میتواند با رفع شک و پاسخ به شبهه، راه را برای ایمان هموار سازد .
اساسا بدون چراغ عقل، انسان عادی راهی به ایمان ندارد. ایمان تقلیدی از نظر اسلام ارزش چندانی ندارد. تجارب باطنی و معنوی نیز احوال نادری هستند که برای معدودی از انسانها روی میدهند. اما عقل حجت معتبری است که در اختیار همگان قرار دارد. از طریق عقل است که ما به اصل حقّانیت دین پی میبریم و وجود خدا را به عنوان اصل محوری دین میپذیریم« - فنایی اشکوری، 1387، معرفت، ش. - 133 »دین الاهی مبتنی بر حق، جز با هوشیاری عقل یا اشارهی نقل دست یافتنی نیست و هر اندازه که حوزه عقل و وحی در اجتماع گسترش یابد، رسیدن به محتوای دین ممکن و نیل به مفاد آن آسان می شود و بالعکس هر گاه جهل به سبب جمود و عدم تفکر یا تفکر باطل عقیم، در جامعه ای وسعت یابد، رسیدن به مدعای دین دشوار و اصل دین مهجور و محو می شود«