بخشی از مقاله

چکیده

اين نوشتار، توسعه را همچون امری زبانی، و در نتیجه کنش - های - معطوف به توسعه را نیز گونهائی بازی زبانی با صوری متكثر تلقی نموده است. زبان، جوهرة فرهنگ و "زبان مادری"جوهرة انسانیت - انسان بودن - انسان است. با چنین پتانسیلی که مطالعات تجربی ديرينهشناختی، انسانشناسیزيستی، زبانشناسی و جامعهشناسی مؤيدی بر آن است؛ هر امر انسانی، بنیادی زبانی داشته و در بیانی شفافتر، هر امر انسانی، امری زبانی است. خارج از زبان، برای انسان، حیاتی انسانی قابل تصور نیست.در سپهر چنین معرفتی، سخن از نقش زبان در توسعه، بیانی نارسا به نظر میرسد. از اينروی نوشتار حاضر از منظرجامعهشناسی پستمدرن و با تأسی از هايدگر،که گفت: "زبان، خانه هستی است" ؛ زبان را خانه توسعه میداند.

توسعه و توسعه-نیافتگی ذاتی يک زبان خاص نیست. هر زبانی، شكلی از بازی - های - توسعه را بالقوه در نهاد خود دارد که؛ فعلیتيابی آن رهین نحوة بودنی است که فرهنگ - بازیهای درونزبانی - و بازیهای میانزبانی - میان فرهنگی - خانة هستیبخش آن خواهد بود.اين نحوهبودن، الزاماً، بودنی غربی و مدرن نبوده؛ و توسعه نیز، الزاماً امری مبتنی بر مدرنیزاسیون نخواهد بود. آنچه ضرورتی ساختاری است؛امنیت و آزادی نهادينه شده است. در اين میان توسعه نیز سرانجام "پیشامد"بازيگری"تصادف" خواهد بود.با اين چارچوب و عناصر نظری، پژوهشگر، کلیاتی از توسعه ژاپن را در "زبانخانه ژاپنی" کنكاش نموده است.

با استناداتی به ويژگیهای معرفتی زبان ژاپنی و با يافتههائی از بازیهای زبانی شرکتهای پیشرو توسعه ژاپنی، از جمله دو شرکت "سونی" و "هوندا" ؛ به عناصری مقدماتی ولی بس مهم، از بازیهای درونزبانی و میانزبانی دخیل در هويت توسعه ژاپنی به مثابة گفتمان بديعی از "بهبوديافتگی" رسیده است. در فرآيند پژوهش، همخوانی يافتههائی از مؤلفههای زبانی توسعه ژاپنی، با مؤلفههای زبانی ترمینولوژيكی پستمدرنیته، و نظريه ماکس وبر حدس زده شد؛  تست مقدماتی اين همخوانیها، به نتايجی مثبت انجامید.به استناد روايتهائی خرد از توسعه، در بخشی از شرکتهای ژاپنی، پژوهش حاضر به طرحی درآمدوار از بازیهای زبانی توسعه ژاپنی رسیده است. طراحی و اجرای حلقههای ديگری از پژوهش در اين حوزه، تصويری واقعنماتر از بازیهای زبانی توسعه ژاپنی را بازتاب خواهد داد.

مفاهیم کلیدی: فرهنگ، بازی - های - زبانی - درونزبانی/ میانزبانی - توسعه،بازارهای زبانی، امنیت، آزادی، "زبانخانه ژاپنی"، "زبانخانه مادری"، بازیهای زبانی شفاهی،روايت - کالن/ خرد - ، بازی - - Game/ Play،تصادف، جامعهشناسی پستمدرن.

مقدمه

توسعه، Development اصطالحی است که « به صورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. واژۀ توسعه در لغت به معنای خروج از "لفاف" است. در قالب نظریۀ نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحلۀ سنتی خارج شوند - »مصطفی ازکیا،. - 1381:7 پیداست با چنین تعریفی، معادلیابی پیشامدرنی برای "توسعه" مشکل خواهد بود؛ اما علیرغم چنین تعریفی، چون معنا امری خوشهای است؛ لذا در سطحی دیگر، عناصرمعنائی دیگری، در معادلیابی پیشامدرنی"توسعه" به کار خواهد آمد. ازاینروی « در تعریف وسعهت نکاتی را باید مدّنظر داشت که مهمترین آنها عبارتند از اینکه اوالً، توسعه را مقولۀارزشی تلقی کنیم، ثانیاً آن را جریانی چندبعدی و پیچیده بدانیم، ثالثاً به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود Improvement توجه داشته باشیم - »همان: -8 . - 7

از میان عناصر برشمرده در تعریف توسعه دو عنصر " ارزش" و "بهبود" همچون جوهره معنائی توسعه معادلهای چندی از پیشامدرن را فرارویمان قرار خواهد داد. خوشه معنائی توسعه، حامل بارهای مفهومی عمران و آبادی، رشد، بهبود، ترقی، پیشرفت و تکامل است. عناصر این خوشه معنائی، توسعه را از تغییر و دگرگونی اجتماعی Social Change که مفهومی غیر ارزشی است؛ با نسبتهای متفاوتی متمایز میسازد.با پیشینهشناسی مطالعات توسعه، آنچه بدست میآید؛ رویکردهای عمدتاً اقتصادی و سیاسی است که توسعه را در خوشبینانهترین حالت به امری رشدوار تنزل میدهد. چنین رویکردی به ویژه در فرایند مدرنیزاسیون و در تاریخ فرهنگ و نظام برنامهریزی رشد و توسعه ایران امری برجسته و محوری است. برعکس چنین رویکرد غالب در امر توسعه به مفهوم ایرانی، در جوامع توسعه یافته رویکردهای منفی در خصوص اقتصادمحوری توسعه با تعبیرات حتی تندتری نسبت به اقتصاددانان طرح گشته است.

بنابر یک گفته مشهور «اقتصاددانان بر دو دستهاند: اول آنهائی هک اصوالً نادانند. دوم آنهائی که از نادانی خود بیخبرند - »در:جرالد ام. مایر و دیگری، . - 487:1368 شوماخر نیز تصریح مینماید که «توسعه با کاالهای مادی آغاز نمیشود؛ با آدمیان و تربیت آنها، با سازمان و با انضباط آغاز میشود. بدون این سه، همه منابع پنهان و دستنخورده و بالمصرف باقی میمانند - »ای.اف.شوماخر، . - 131 : 1372 امنیت بایستۀ توسعه، اگرچه امری قابل استنباط از مفاهیم "سازمان" و "انضباط" یاد شده در فوق است؛ اما به دلیل اهمیت نقش تعیینکننده آن، باید همچون تکملهای بر سهگانه مورد اشاره شوماخر افزود. اما بدیهی است که سالمت امنیت نیز رهین توأمانی آن با آزادی است. آغاز توسعه نیز که به واقع مترادف با "آدمیان و تربیت آنها" است، آغازی زبانی خواهد بود.

چارچوب نظری

پژوهشگر با تلقی زبانهمچون انسانیتِ انسان، در همآوائی با ادگار مورن زبان را مترادف انسان و به عبارتی دیگر انسان را مترادف زبان گرفته است. ادگار مورن به روشنی بیان میدارد که «این زبان است که انسان را به وجود آورد، و نه انسان زبان را، ولی به شرط آنکه اضافه کنیم که هومنین زبان را خلق کرد. پس زبان تنها ابزار ارتباط و به طور کلی سازمان پیچیدۀ جامعه نیست. بلکه به بنیان فرهنگی هم تبدیل شده است که حامل مجموعه دانائیها و مهارتهای جامعه است. از این زمان به بعد هستۀ فرهنگی ادغام شده در نظام اجتماعی شکل میگیرد - »ادگار مورن، . - 79 :1370هایدگر، زبان را "خانه هستی" دانسته است. این امر برخالف پندار معمول میانۀ خواص و عوام است. «بیشتر نویسندگان و مردمان عادی زبان را ابزار بیان اندیشهها محسوب میکنند. وقتی میگویند: "فکری به سرم زده که حاال برایت بیان میکنم"، زبان را ابزار بیان و واقعیت دست دوم میشناسانند. در بهترین حالت زبان را بهترین ابزار معرفی میکنند.

انسان را "حیون ناطق" ]...[ میخوانند و فرض میکنند او به یاری ابزار زبان این همه دستاوردهای علمی و فنی داشته است. در زبان متعارف، هر روزه، و علمی، خود زبان ابزار بیان است، بسیاری از جنبههای زندگی درونی انسان را هم بیان میکند، و از جمله ادراک حسی ما از ابژههای خارجی را نشان میکند، اما در این حالت نیز فقط بیانگر است. این زبانی است که ما به طور معمول به کار میبریم، یعنی ابزاری است که بنا به نیازهایمان از آن سود میبریم.هایدگر با این فهم همگان مخالف بود، و مینوشت که "زبان ابزاری در اختیار ما نیست. یدادِرو از آنِ خودکنندهای است که امکانهای عالی وجود انسانی را پیش میکشد."زبان نه ابداع ما، بل رویدادِ از آنِ خودکنندهای است.

انسان از راه زبان آزادیای را تجربه میکند که بر حیوانات ناشناخته است. اما این به معنای توجیه تعریف انسان همچون حیوان ناطق نیست، چون چنین تعریفی رابطه انسان با هستی را نادیده گرفته است. هایدگر کارکردهای متنوع زبان را از نظر دور نکرده، اما معتقد است که مهمترین کارکرد آن رابطهاش با هستی است. این که زبان همچون ابزار، کارهائی میکند واقعیت دارد، اما این نقش اصلی زبان نیست. ما با زبان زندگی میکنیم. با آن به گونهائی غیرتعمدی و بدون نیت و مقصود هستن خودمان را در جهان شکل میدهیم. این شکلدهی را هایدگر شاعرانه نامیده است. مسأله این نیست که ما به گونهائی زبانآورانه جهانی را آشکار میکنیم که انگار پیشتر پنهان و خاموش بوده است. چنین هم نیست که ما هستندگانی جهانی هستیم که بنا به تصادفی زیستشناسانه توانائی حرف زدن و زبانآوری را یافتهایم.

مسأله مهم این است که ما به عنوان هستندگان زمینی و جهانی، در زبان اقامت داریم و هستیم. ما از راه زبان ساخته میشویم: " این ما نیستیم که با واژهها بازی میکنیم، بل گوهر زبان است که با ما بازی میکند. انسان باید بکوشد تا به طور واقعی در زبان زندگی کند". زبان است که حرف میزند و به بیان درمیآید. ما باید به آنچه زبان میگوید گوش بسپاریم. ما باید به جای این که فکر کنیم که "واژهها را به کار میبریم" بیاموزیم، که آنها به ما چه میگویند .]...[ انسان حتی اگر تنها باشد، یا خاموش بماند باز مقیم در زبان است. ما حتی اگر واژهای بر زبان نیاوریم، باز بیانگر هستیم .]...[ اندیشههای بیان ناشده ما زبانی هستند. وقتی کتاب میخوانیم با واژه "کتاب" سروکار داریم و وقتی به جنگل میرویم به درون واژه "جنگل" میرویم .]...[ زبان جهان را به هستی میکشاند، و ما را به هستی جهان میبرد.

زبان است که ما را میسازد. آنچه میاندیشیم، میفهمیم، و عمل میکنیم در پیکر قاعدههای زبان شکل میگیرند: "زبان در لحظهای بزرگ نکتهای یکه را میگوید و فقط یک بار که نوبتی تمام نشدنی مینماید چنین میکند. زیرا زبان همواره اصیل است، و از این رو فراسوی هرگونه درجهبندی میرود - »در: بابک احمدی، . - 724 - 6 :1381با چنین دریافتی از زبان، توسعه و هر امر دیگری در "زبانخانه" و از طریق زبان اتفاق خواهد افتاد. برای هر انسانی، زبان مادری، خانه و بنیادی طبیعی است. توسعه و بنیاد انسانی آن نیز در "زبانخانه مادری" اتفاقی اصیل، خالق و شاعرانه به مفهوم هایدگری کلمه خواهد بود. اقامت در زبان، در وجه "زیستنی واقعی در آن" مستلزم آموزش و تربیتی مبتنی بر "زبانخانه مادری" است. تحقق چنین امری،رویدادِ" از آنِ خودکنندهای" است که "امکانهای عالی وجود انسانی" را پیش کشیده و ساخت انسان و جامعه را بازی خواهد کرد.

این بازی، "بازی گوهر زبان" با انسان است. این بازی، جهت حفظ حیات خود، نیازمند "بازارهای زبانی" رسمی و غیر رسمی امنی است."بازار زبانی" از مفاهیم بنیادین نظریه جامعهشناختی پیر بوردیو است. وی برای روابط زبانی در دوران معاصر تعریفی فرامحلی در نظر دارد. بدین جهت «ترجیح میدهد از استعارۀ "بازار زبانی" استفاده کند نه از استعاره و مفاهیم متداول خود همچون میدان زبانی و یا میدانهای زبانی. "بازار زبانی واحد" به واسطۀ میدانها و نهادهای فراگیری از قبیل آموزش و پرورش رسمی، رسانههای جمعی و غیره به وجود میآید. و زبانی "مناسب" Proper و یا "نرمال" Normal را ارتقاء میدهد که در راه مبارزه برای سرمایۀ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی گفتمانهای ارزشمندی محسوب میشوند - »مرتضی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید