بخشی از مقاله

چکیده

دغدغه اصلی در مقاله پیش رو بررسی ماهیت زبان فارسی از حیث تعامل با زبان عربی و زبانهای غربی است. از انجا که تاثیر زبان عربی و زبانهای غربی دو تاثیر کاملا متفاوت بر زبان فارسی دارند، ابتدا به بررسی تعامل فارسی و عربی پرداخته ایم سپس تاثیر زبانهای غربی را بررسی کرده ایم. بنابراین در متن حاضر به تاریخچه زبان فارسی و تعامل آن با زبان عربی در طول هزار سال و بررسی حروف و واژگان دخیل عربی پرداختهایم. سپس با نگاهی تحلیلی و آسیبشناختی تلاشهایی که برای زدودن واژگان عربی از زبان فارسی انجام شده است را بررسی کرده ایم. در نهایت برای رسیدن به نگاهی منطقی و متعادل در مواجهه با آمیختگی زبان عربی و فارسی، با توجه به آمیختگی و عجین شدن دو زبان با یکدیگر، راهکارهایی ارائه شده است که عبارتند از: توجه به ماهیت پیوندی یا تصریفی زبان، تفاوت حروف عربی و فارسی و ریشهشناسی. اما وضعیت تاثر زبان فارسی از زبانهای غربی که به تازگی سرعت بیشتری گرفته است از لون دیگر است. این تاثر به دو دلیل سرعت پیشرفت تکنولوژی و ازخودباختگی فرهنگی رخ داده است. متولی امر در مدیریت کردن دلیل اول، فرهنگستان است اما دلیل دوم نیازمند ریشهیابی جامعهشناختی و مهندسی فرهنگ است.

واژههای کلیدی: حراست از زبان فارسی، تاریخ زبان فارسی، حروف مختص عربی، زبانهای غربی.

.1 مقدمه

زبان فارسی ما، تلفیقی است از دو زبان اصیل و ریشهدار، و در عین حال متفاوت. زبان فارسی امروز ما، مولودی دورگه است از پدر و مادری با دو ملّیّت مختلف که هر دو توانمند، زیبا و جذاباند. فرآوردهای از دو گونه زبانی: فارسی میانه - پهلوی - ٌ  که از خانواده زبان های هندواروپایی است و عربی ِقرآنی و وَحیانی، که ریشه در خانواده زبانهای سامیٍ دارد.فارسی میانه تحول یافته + عربی اصیل = فارسی نوزبان فارسی، ملاحت و ظرافت هر دو زبان را یکجا به میراث برده و ردّ حضور و قابلیتهای دو زبان اصیل، قوی و کارآمد را در خود جمع کردهاست.در طول روزگاران، زبان این سرزمین همچون جویباری برای ماندگاری خود تلاش کرده، از حوادث گوناگونی نظیر حمله خانمانبرانداز مغول و نیز بیکفایتی شاهان هوسباز و غفلتزده رنج برده و از هریک از حوادث ناگوار و جنگها و خونریزیها تأثیراتی پذیرفته اما راز بقای خویش را در انعطافپذیری و گشودن آغوش برای فرهنگهای دیگر دانستهاست.

ٌ بیسلیقگی، غرور و تفرعُن شاهان ساسانی سرانجام موجب شد که اسلام از طریق جنگ واردایران شود؛ اما در این جنگِ پر تاراج، ایرانیانِ پاک و نژاده، کتِبر اسلام و قرآن و نور اهلبیت - ع - را به دل چشیدند و با جان آمیختند.ٍ آنان با هوشمندی خود، توانستند حسابِ اعراب جاهطلب را از دستاوردهای دین مبین اسلام و پیامهای آسمانی آن جدا کنند. ظهور دانشمندان و صاحبنظران ایرانی در سدههای اول هجری، خود مبیّن این نکته است که ایرانیان آزاده، این قدرت تشخیص را داشتهاند که اسلام راستین را از ریا، کبر و غرور خلفا تمیز دهند. پس به نزد نبیّ و وصی جای گرفتندَ و در معرفتاندوزی گوی سبقت را از دیگر اقوام ربودند.ُ

.2 پیوند زبان فارسی و عربی

مردمی که در گذشته با رعایت اعتدال، پارهای از واژگان وارداتی را پذیرفتند و درونی کردند، با اقتباس از تنور گرم زبان عربی، فروزشی به زبان مادری خویش دادند و بهدنبال دو قرن سکوتِ، به زبان جدیدی دست یافتند که دیگر »اعجمی«ّ و نارسا نبود. این پیوند شایسته و بهنگام، موجب شکوفایی و بروز استعدادی شگرف در زبان فارسی شد که نمونههای ارزشمند آن را می توان در نظم و نثر سبک بینابین در سده پنجم هجری مشاهده کرد:حدود هزارسال پیش، آثار شاهکار و اثرگذاری چون تاریخ بیهقی، سیاستنامه، قابوسنامه، سفرنامه ناصرخسرو، کشفالمحجوب هجویری، کیمیای سعادت غزالی، چهارمقاله عروضی و آثار حکمایی چون ابوعلیسینا، بیرونی و... نوشته شد که همگی نماینده تمامعیار این پیوند و تلفیق آگاهانه زبان فارسی و عربی است. این ادیبان نامآور، هوشمندانه و عامدانه زبان فارسی دری را برگزیدند و با بهرهگیری از واژگان دخیل عربی در کنار واژگان اصیل پارسی، موجب ماندگار شدن این زبان پرورده جدید شدند.

در قرن اول هجری، تنها ایران نبود که با ورود اسلام مواجه شد. علاوهبر ایران، کشورهایی چون مصر و شامات نیز مورد نفوذ یا حمله عرب های حجاز قرار گرفتند. ذکر این نکته جالباست که امروزه قسمت اعظم جمعیت مصر را مردمی تشکیل میدهند که عمدتاً ریشه اصیل عربی ندارند اما حدود چهارده قرن پیش، با ورود دین مبین اسلام،ملیّت» عربی« را نیز پذیرفتند.ٌ هدف از طرح این نکته آناست که یادآور شویم مصر، کشوری عربی نیست اما بهدلیل سرسختی در برابر اعراب مهاجم، و ایستادگی تا آخرین نفس، در قرن اول هجری بهگونهای شکست خورد که ملیت عربیرا نیز پذیرفت. این که ما ایرانیان امروز به ملیّتِ منحصربهفرد خود میبالیم و زبان فارسی را حفظ کردیم ؛ نتیجه برخورد نرم، انعطافپذیری و اعتدالی است که اجداد ما برای حفظ نسل خود در برابر فرهنگ غالبِ عربی از خود بروز دادند.ٍ بیشک اگر آنها این نرمی را از خود نشان نمیدانند، امروز ناچار بودیم بقایای زبان فارسی را در موزهها و آثار باستانی بجوییم.

.1.2 سده سوم هجری؛ پذیرش خط جدید

در اواخر سده سوم هجری، خط سلیس و روان عربی، محملی برای زبان جدید فارسی شدَ و این امر، نقطهعطفی در تغییر و تطوّر زبان فارسی گردید. ایرانیان خط عربی را برگزیدند و آن را محملِ زبان فارسی جدید ساختند. نکته جالب توجه این است که خط قدیم ایرانیان باستان و دوره میانه نیز برگرفته از خطوط سامی و همنژاد عربی است: »خط عربی از نظر منشأ، با خطوط ایرانی در دوره میانه - پهلوی - تفاوت چندانی نداشت زیرا همچون خط پهلوی جزء خطوط سامی محسوب میشود. اصولی که در تکوین خطوط سامی رعایت شده]مانند از راست به چپ نوشته شدن[، در خط عربی نیز به چشم می خورد.« ُ

.2.2 دبیری اعراب در دوره هخامنشی

این نکته را نباید از خاطر زدود که سابقه حضور منشیان و دبیران آرامینژاد - = سامی - که همنژاد عربها و از یک تبارند، به پیش از اسلام و دوران هخامنشی میرسد. مطلب شایان توجه برای آنها که در مسیر عربیستیزی، عمده مشکلات خط و زبان فارسی را معطوف به حمله عرب ها و ورود اسلام به ایران میدانند، همین نکته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید