بخشی از مقاله

چکیده

رهیافت فرهنگ استراتژیک عبارتست از وجوه پایهای، مشترک و مبتنی برهویت جمعی در قلمرو ملی و منطقهای، که در چارچوب شاکله امنیت فرهنگی مرتبط با امنیت ملی،بتوان الگویی جدید و بدیل را صورتبندی نمود و به اعتبار آن، بتوان برای پیشگیری از وقوع منازعات داخلی و تحکیم و تقویت روابط جمعی ملی و منطقهای راه حلی کارآمد و پایدار را ارائه نمود. ارائه این رهیافت با توجه به پیچیدهشدن شرایط و اوضاع کشور و منطقه میباشد و دلالت بر این امر دارد که رهیافتهای سختافزاری - نظامی - و سیاسی، به رغم لازم بودنشان، برای حل بسیاری از مسائل و گسترش امنیت و رفاه در جوامع، از کارآیی و کفایت لازم برخوردار نیستند.

این مقاله در راستای تعمیق و تکمیل الگوی پایه پیشرفت و به ویژه ارائه الگویی برای پیشنویس سند تدابیر - نظامسازی - میباشد. از اینرو، در مقاله حاضر، با مفروض قرار دادن پایه "ایمانی" برای امنیت و با ارائه رهیافت فرهنگی استراتژیکی، امنیت فرهنگی را با توجه به رویکرد سازهانگارانه و گذار از رویکرد رئالیستی توضیح میدهد و با معرفی راهبردهای داخلی و خارجی در جهت فراهم نمودن زمینههای الگوی دیپلماسی چندجانبه، الگویی عملی را ارائه میدهد.

- 1 مقدمه

نگارنده مقاله حاضر، در پنجمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت - الگوی پایه پیشرفت - ، مقالهای با عنوان الگوی همافزایی تفاهمی - چارچوبی راهبردی برای دیپلماسی فرهنگی - ارائه دادهاست. در مقاله مذکور، به نقش فرهنگ در سیاستگذاری منطقهای و بینالمللی اشاره گردید و الگوی همافزایی تفاهمیِ،که دلالت دارد بر فعالیت چندجانبه تفاهم-آمیز مبتنی بر مشترکات فرهنگی،تاریخی و مذهبی، به عنوان الگوی راهبردی در این نوع دیپلماسی فرهنگی معرفی و توصیف گردید و شیوه عملیاتی کردن آن، تا حدودی صورتبندی گردید. مقاله حاضر نیز در جهت تکمیل و تعمیق مقاله مذکور بر اساس الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت و در چارچوب پیشنویس سند تدابیر - نظامسازی - به نگارش در آمده است.

علاوه بر این، پرداختن به موضوع فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی به جای راهحلهای سیاسی و نظامی، که با توجه به پیچیدگیهای امروزی، کفایت و کارآیی لازم را بعضاً در برخی امور ندارند، میتواند بدیل مناسبی باشد. دلیل پیشنهاد بدیل فرهنگی اینست که با گذار نظام جهانی از دوقطبی بودن و پایان جنگ سرد، طرح اسلام، به خصوص اسلام شیعی، به عنوان الگوی حکومتی در برابر الگوهای رقیب سکولاریستی، تأثیرگذاری و افزایش نقش جمهوری اسلامی ایران در معادلات قدرت منطقهای و فرامنطقهای از سویی، و بوجود آمدن بحران زیست-محیطی، مشکل آب، بحران اقتصادی منطقهای، گسترش و دسترسی همگانی به اطلاعات و تکنولوژیهای فرامدرن، تمرکز و تقویت یافتن تروریسم اسلام وهابی در منطقه از سوی دیگر، باعث میشود که برای حل منازعات و ایجاد شرایطی بهینه، بدون توسل به ارتباطات فرهنگی متقابل منطقهای، امکان هیچ پیشرفتی در راستای تعدیل منطقه وجود ندارد.

لذا راه حل فرهنگی و تلاش برای اعتلای دیپلماسی فرهنگی مبتنی بر یافتن استراتژی مشترک فرهنگی، میتواند به حل بحران و گسترش مناسبات حسنه و مسالمت آمیز کمک کند. در زمینه مسائل داخلی نیز، مشکلات معیشتی اقتصادی مردم، اختلافات سیاسی-جناحی، خطر بالقوه بحران هویت در اقوام و گونههای هویتی، کمابیش میتواند خطر واگرایی ملی و گسترش شکاف میان حاکمیت و جامعه را افزایش دهد. از اینرو، هدف مقاله حاضر، ارائه راه حلی جهت پیشگیری از پیشروی آسیبهای جبرانناپذیر و در عین حال، ارائه راه حلی برای تثبیت و حفظ مناسبات مسالمت آمیز ملی و منطقهای از طریق معرفی رهیافت استراتژیکی فرهنگی با تاکید بر تحقق امنیت فرهنگی مترتب بر امنیت ملی که به شیوهای توصیفی-تحلیلی ارائه میگردد. بر این اساس، ابتدا تلاش می-کنیم که مقولاتی چون هویت فرهنگی، و امنیت ملی را بررسی کنیم سپس به ارائه رهیافت و الگوهای مربوط به آن بپردازیم.

- 2 هویت فرهنگی

به لحاظ لغوی واژه هویت به دو معنای ظاهراً متناقض به کار میرود: - 1 همسانی و یکنواختی مطلق؛ - 2 تمایز که در برگیرنده ثبات یا تداوم در طول زمان ]میباشد - [گلمحمدی،1393،ص. - 222 بنابراین مقوله هویت، هم دارای وجهی ثابت، یکسان و مشترک میباشد و هم دربرگیرنده تمایز و تغییر وتفاوت . از لحاظ مفهومی، هویت عبارت است از فرایند معناسازی بر اساس یک سری ویژگیهای فرهنگی یا مجموعه به هم پیوستهای از ویژگیهای فرهنگی که بر منابع دیگر اولویت داده میشود - نظری،1390،ص. - 15 این ویژگیها به اعتبار و پشتوانه آگاهی از خویشتن خویش شکل میگیرد که همواره در تعامل با کنشگران اجتماعی استمرار و تداوم مییابد.

از سوی دیگر، هویت امری ذاتی و ثابت نیست بلکه مجموعهای از تعارضات و اجزای گوناگون میباشد که وحدت خود را از طریق حذف و غیریت یا بیگانهسازی به دست میآورند - عباسی قادی و خلیلی کاشانی،1390،ص. - 40 از جمله مختصات این نوع هویت، فرایندی، مرکز زدا و محصولی مکانی-زمانی است که همواره در حال شدن میباشد. فرهنگ نیز به لحاظ ساختاری هستیبخش هویت میباشد. هویت، "انسان بماهو فرهنگ" میباشد که وجه نمادین و لایه بیرونی فرهنگ، بصورت هویت ساطع میگردد.

بر این اساس، فرهنگ را میتوان نظامی تعریف کرد که به لحاظ تاریخی از الگوهای ضمنی یا آشکار زندگی شکلگرفته و میتواند وجه اشتراک همه یا بخشی از یک گروه قرار گیرد - بدیع،1376،ص. - 22 در تعریفی دیگر، فرهنگ به مثابه مجموعه قواعد و اندیشههایی که تعامل اجتماعی را تداوم میبخشد - همان،ص. - 21 این تعاملسازی، متضمن ساماندهی "ساختارهایی از تفهم" میباشد که تمامی بازیگران را در چارچوبی از نظام معنایی با هم متحد کرده و در راستای توسعه پایدار همگرا مینماید. از مجموع این تعاریف میتوان گفت که فرهنگ شبکهای تعاملساز، معنابخش و هنجاری میباشد که میتواند در جهت توسعه پایدار در سطح فراملی نقش نظامسازی و تدبیرسازی را ایفا نماید.

در اینجا هویت فرهنگی را باید در تمایز با فرهنگ جمعی تعریف نمود. فرهنگ جمعی توصیفی جزیینگرانه از شیوه کار در فرهنگ یک جامعه است و به نحوه رفتار اعضاء جامعه، آیینها، اسطورهها و تابوها اشاره دارد، اما به نیروی محرکه این آیینها و اسطورهها بیتوجه است. در حقیقت، حوزه کار فرهنگ جمعی محصولات نمادین و تجلیات قابل مشاهده و تصاویر جامعه است - حاجیانی،346،. - 1392 در مقابل، هویت فرهنگی بین اعضاء نمادها و فرهنگشان با معناها ارتباط ایجاد میکند و بخشهای ناخودآگاه محصولات نمادین را رمزگشایی مینماید - همانجا - .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید