بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله به بررسی روابط مفهومی میان واژگان زبان می پردازد. روابط مفهومی انواع روابطی را تشکیل می دهند که در نظام معنایی زبان میان واژگان یافت می شود. در مورد تعداد این روابط و گستردگی آنها، تقسیم بندی های متفاوتی وجود دارد که در این تحقیق سعی شده تمام آن روابط بررسی شود و سپس با بهره گیری از آزمون روان شناختی تداعی معنایی به پر بسامدترین آن روابط پی ببریم. گفتنی است که این آزمون در محدوده 7 کلمه و در جامعه دانشجویی بین 19 نفر از دانشجویان انجام گرفته است. در این آزمون رابطه معنایی بیش از روابط هم نویسی و ظاهری مورد اهمیت واقع شده و دو رابطه هم معنایی و با هم آیی بیشتر نمود دارد.

پیشنه تحقیق در مورد روابط مفهومی واژگان پژوهش های متعدد و کارهای ارزشمندی صورت گرفته از جمله:

-    محمّدرضا رخشان فر، - 1373 - ، معنی و ساختار زبان، چند معنایی و آوایی واژهها، رشد آموزش زبان، تهران ، انتشارات مدرسه.

-    عاطفه قنبری - 1377 - ، بررسی مسأله چند معنایی در زبان فارسی ، رساله کارشناسی ارشد زبانشناسی دانشگاه علاّمه طباطبایی تهران

-    دکتر محمدرضا یوسفی، رقیه ابراهیمی شهر آباد، - پاییز و زمستان - 1391، تضادّ و انواع آن در زبان فارسی، مجلّه فنون ادبی دانشگاه اصفهان، سال چهارم، شماره 2 ، صص 129-154 اما هر کدام از این پژوهش ها از زاویه ای خاص به روابط معنایی نگاه کرده اند و به همین دلیل بنده در این تحقیق بر آن شدم که همه روابط مفهومی واژگان را مطرح کنم و با استفاده از آزمون تداعی پر بسامدترین آنها را نشان دهم.

مقدّمه

دانش معنایی هر واژه مستلزم آگاهی از رابطه هایی است که آن واژه با واژه های دیگر در همان حوزه و دیگر حوزه ها دارد. به عبارت دیگر، اساس زبان انتزاع روابط حاکم بر مفاهیم می باشد.[1]
عناصر زبان از دو جهت با هم در ارتباط هستند که هر کدام پدید آورنده دسته معینی از ارزشها میباشند. » از یک سو واژهها در گفتار، به دلیل توالیشان، روابطی را میان خود برقرار میکنند که بر بنیاد ویژگیخطّی و یک بعدی زبان استوار است، این ترکیبات را که تکیه گاهشان امتداد زمانی است، میتوان زنجیره نامید. از سوی دیگر در خارج از چهارچوب گفتار، واژههایی که وجه مشترکی دارند در حافظه با یکدیگر ارتباط مییابند و به این ترتیب گروههایی را تشکیل میدهند که روابط بسیار گوناگونی در آنها حکمفرماست.

برای مثال واژه »آموزش« واژههای آموختن، اطلاع دادن، آموزش و پرورش، یادگیری و ... را در ذهن برمیانگیزد. تکیه گاه آنها امتداد خطّی یا زمانی نیست، جایگاه آنها در مغز است؛ اینها تشکیل دهنده بخشی از گنجینه درونی انساناند که زبان هر فرد را میسازد. ما این نوع روابط را » تداعی « مینامیم. رابطه زنجیرهای، رابطهای حضوری است برعکس رابطه متداعی، عناصر غیابی را در یک زنجیره بالقوه ذهنی به هم میپیوندد[2] .« صفوی به این دو رابطه، رابطه همنشینی و جانشینی میگوید. [3]

گروههایی که با تداعی ذهنی به وجود میآیند، تنها به سنجش عناصری بسنده نمیکنند که وجه اشتراکی دارند. علاوه بر این ذهن به ماهیّت روابطی دست مییابد که آنها را در هر مورد به یکدیگر مرتبط میسازد و از این طریق به تعداد روابط گوناگونی که وجود دارند، رشتههای متداعی میآفرینند[4] « »به گفته یاکوبسن، طرح این روابط در اصل توصیفی از عملکرد زایای زبان است[5] « » یاکوبسن در یکی از ارزشمندترین مقالههای خود به مسأله قطبهای استعاری و مجازی میپردازد که در اصل برگرفته از آرای دوسوسور در زمینه روابط متداعی و همنشینی است.

البته باید توجه داشت که استعاره ومجاز در دیدگاه وی با آنچه در مطالعات سنتی صناعات ادبی فارسی تحت این دو اصطلاح مطرح میشود، تفاوت دارد و به این ترتیب بر کلیه شگردهایی دلالت میکند که بر حسب رابطه متداعی و همنشینی اعمال میشوند.» [6] «وی عملکرد بر روی محور متداعی را مبتنی بر تشابه میداند، یعنی یک واحد زبانی به این دلیل به جای واحد دیگری قرار میگیرد که با آن مشابه است. [7] « افراشی نیز همان اصطلاحات یاکوبسن را اساس خود قرار می دهد.

[8] دوسوسور معتقد است که وجه مشترک ریشه فعلی می تواند موجب تداعی شود. همچنین تداعی می تواند» تنها بر پایه همانندی معانی باشد« [9]داشتن پسوند مشترک نیز به تداعی می انجامد. به عقیده وی حتی تداعی ممکن است برپایه تشابه ساده تصاویر صوتی باشد به این ترتیب گاه اشتراک دوگانه صورت و معنی وجود دارد و گاه فقط اشتراک صورت یا معنی [10] مورفی روابط واژگانی را متفاوت از روابط معنایی می داند.

پدیده هایی همچون تضاد و هم معنایی را جزء روابط معنایی می شمارد و روابط واژگانی را هر نوع رابطه ای می داند که میان واژه ها برقرار است. بر این اساس روابط صوتی مانند وزن شعری، روابط ساختاری مانند تغییرات صرفی جزو روابط واژگانی به شمار می آیند. علاوه بر این، او اعتقاد دارد روابط معنایی را باید لزوما در بافت مطالعه کرد.[11] »روابط ویژهای بر مفاهیم نظام زبان حاکم است که از بین آنها میتوان به روابط مفهومی موجود بین واژهها اشاره کرد. واژهها ی کلمات قاموسی به عنوان یکی از واحدهای زبانی دارای معنی و مفهومی مستقل هستند و به منزله اعضای جامعه زبانی مانند اعضای جامعه انسانی با یکدیگر روابط متنوع و گوناگون دارند. [12]

انواع روابط مفهومی واژگان:

هم معنایی یا یکسانی معنا[13] »هم معنایی رابطهای است که واژگان زبان را به صورت مجموعههایی از واژههای حاوی معنای یکسال سامان میدهد.[14] « به عقیده زبان شناسنان از جمله فالک؛ »یافتن دو کلمه کاملاً مترادف مشکل است. چنین به نظر میرسد زمانی که دو کلمه دارای معنای یکسانی هستند، یکی از آنها با اکتساب یک مختصه معنایی اضافی و ممیّز، از کلمه دیگر به جدایی میگراید.[15] « لاینز در تعریف هم معنایی مینویسد: » الفاظی که یک معنی داشته باشند، هم معنی به حساب میآیند وی ملاک هم معنایی را یکسانی معنی میداند نه مشابهت معنایی و انواع هم معنایی را به هم معنایی تقریبی و هم معنایی نسبی و هم معنایی مطلق تقسیم میکند.

[16] « همچنانکه کروز نیز وجود هم معنایی مطلق را قاطعانه رد نمیکند. [17]امّا پالمر به وجود این رابطه مفهومی قائل نیست. [18] صفوی از سوی دیگر هیچ اعتقادی به وجود هم معنایی مطلق ندارد و بر این باور است که در هیچ زبانی هم معنایی مطلق وجود ندارد. [19] » امکانات زبانی اجازه نمیدهد دو واژه، معنای واحدی را به طور کامل داشته باشند. فقط گاهی، واژهها در برخی همنشینیها روی زنجیره گفتار میتوانند معنای واحد بیابند.[20] « پس باید دانست که هم معنایی مطلق تقریبا وجود ندارد و هم معنایی یک رابطه تقریبی است.

تضاد معنایی

متضاد به دو واژهای گفته میشود که کلیه مشخصههایهاآنبه جز یک مشخّصه یکسان باشد یا فقط در یک مشخّصه اختلاف داشته باشند. [21] ساختار کلمات متضاد، هم سماعی است و هم قیاسی یعنی برخی از آنها از نظر معنایی با هم متضادند بدون اینکه از قانون خاصّی پیروی کنند و برخی نظاممند هستند و با استفاده از پیشوندهای منفی ساز به صورت دو واژه متضاد در میآیند. آقای قریب معتقد است که هرگاه دو کلمه در صورت مختلف و در معنی ضدّ هم باشند متضادّند. [22] شاملو درکتاب نام و نشانهها شرط متضاد بودن دو کلمه را در آن میداند که هر دو از یک زبان باشند و برای همین بیاض و سفید را متضاد نمیداند. [23]در حالی که سلطانی فقط داشتن معنای ضدّ هم را برای متضاد کافی میداند. [24]

انواع تضادّ

-    تضادّ وجودی : بین کلماتی که وجود یکی وابسته به عدم وجود دیگری است، مانند : شب = روز[25] به این تضاد، تضاد دو عضوی نیز می گویند. رابطه این متضادها به گونه ای است که نمی توان بین آنها، درجاتی فرض کرد.ابراهیمی چابکی این نوع تضاد را،تقابل مکمل یا متضاد گفته است[26]

-    تضادّ جنسیّتی : در این دسته دو جنس از یک گروه در مقابل هم قرار میگیرند، مانند : زن = مرد[27]

-    تضادمعکوس یا وارونه: در این مورد تضاد بین مفهوم یک واژه و واژه دیگر، در مورد عکس آنها نیز صدق کند. مانند بالا- پایین/ کوچک - بزرگ. ابراهیمی چابکی به این تضاد، تقابل جهتی می گوید.[28]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید