بخشی از مقاله

چکیده

در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، جامعهیغرب دچار تحولّات اساسی و کلّی در ادبیات گردید که فقط منحصر به غرب نشد بلکهاثرات ناشی از آن جوامع دیگر از جمله ایران را متأثّر ساخت. این تغییر همان گرایش به رمانتیسم بود و دلیل عمدهی آن بیزاری از بنمایهها و ساختارهای مکتب کلاسیسم بود که عقل را در رأس اندیشه-هایش قرار داده بود. انقلاب رمانتیسم قیامی بود علیه نظام کهن و حاکم که شاعر و نویسنده را به افقهای دوردست و برتر سوق میداد و چارچوب خشک کلاسیسیم را در هم می شکست و بیشتر جامعه درونی انسان و روح را مورد توجه قرار میداد. شهریار از زمرهی شاعرانی است که ضمن برخورداری از سبک و شیوهی خاص خود توانسته است مضامین بسیاری از این مکتب را با رعایت اصول و موازین خاص آن به کار گیرد و به طرز استادانهای در شعر خود وارد کند که از آن جمله گرایش به زندگی بدوی و روستاستایی و گریز از تمدن و مظاهر آن می باشد که عمده ابیات و اشعار وی را تحت تاثیر قرار داده است.

روستاستایی و بازگشت به زندگی بدوی

اصطلاح رمانتیک ریشه در پیوند با مفاهیم طبیعی و بکر روستایی دارد؛ چرا که اشارهی آن به هر چیز جالب و بدیعی است که یا گویای صفا و سادگی روستایی بوده و یا طبیعتی را که وحشی و بینظم است، شامل میشود. در تلقّی رمانتیکها روستا در تقابل با شهر، مظهر زندگی طبیعی انسان و یادگار از دسترفتهی عصر سنّت است؛ در حالی-که شهر و تمدن، جلوهگاه زندگی تصنّعآمیز و ارمغان صنعت و تمدن بیرحم بشری است.

از همین رو است که تصویر شهر در مقایسه با روستا همرا با پلیدی و نیرنگ عرضه میشود. جوهرهی این تلقّی رمانتیکها از شهر و روستا در کلام ویلیام کوپر بازتاب یافته است، که میگوید: »خداوند روستا را آفرید و انسان شهر را. - «صدری نیا، 1382، - 147 رمانتیکها برای اینکه بتوانند خلأ ناشی از تهاجم مدرنیسم را در خود پر کرده و اندکی از رنج و اندوه خود بکاهند، به طبیعتی متوسّل میشوند که صحنههای آن بکر و دستنخورده و سرشار از صفا و پاکی روستایی است. تسلیم شاعر خود را به این نوع فضا، استعدادهای ذاتی پنهان در وی را شکوفا میکرد و چشمان شاعر را که سرشار از لطف و احساس و عاطفه بود، میگشود؛ درحالیکه قلبش آکنده از طراوت و تازگی روستایی بود. در »افسانه« معروف نیما - شاعر رمانتیسم - تصویری از زندگی و شبانی، اینگونه طراحی و تصویر شده است:

در یکی کلبه فرد و چوبین

طرف ویرانهای یاد داری؟

که یکی پیرزن روستایی

پنبه میرشت و میکرد زاری

- نیمایوشیج، 21،. - 1375  خامشی بود و تاریکی شب

اندر آن گوشه چوپان زنی، زود

- همان - .  ناف از شیرخواری برید

کوچ میکرد با ما قبیله

شماله به کف، در بر هم

کوهها پهلوانان خودسر

سر برافراشته روی درهم

- همان، .... - 410گله ما رفته از پیش

بسیاری از شاعران، برای بیان حالات روحی خود، زندگی فرودستان و روستائیان را برمیگزینند؛ چرا که در این-گونه فضاها احساسات ماهوی قلب آدمی، زمینهی بهتری مییابد تا به کمال دست یابد. در زندگی روستائیان و در محیط روستایی عاطفهی بنیادین هر انسانی سادهتر و گیراتر است و در آنها بیشتر و بهتر امکان انتقال به مخاطب وجود دارد. آداب زندگی روستایی از احساسات بنیادین نشأت میگیرد و به سبب ماهیّت ذاتی مشغلههای روستائیان، با سهولت بیشتری دریافت و درک میشود و پایاتر نیز هست. در زندگیای که روستا بخش اصلی آن را تشکیل میدهد، احساسات آدمیان با اشکال زیبا و پایدار طبیعت درهم آمیخته است.

توجه به طبیعت بدوی و مظاهر زندگی روستایی و گرایش بدان، از اصول کلّی رمانتیکها و از آن جمله شهریار رمانتیک است؛ طوریکه اگر چنین فضاهایی از محتوای دیوان وی گرفته شود، دیگر نمیتوان شهریار را در لابهلای اشعارش یافت. استحاله در طبیعت روستابه قدری در اشعار وی عمیق و جدّی است که بیتردید تصوّر وجود یکی بدون دیگری غیرممکن خواهد بود. نمودهای زیبای زیادی در دیوان این شاعر شعر و شعور دیده میشود که این گرایش را آشکارا نشان میدهد. از آن جمله، میتوان به تصویری که از روستا در دل یک شب تاریک فراهم میآورد، اشاره کرد:

نیمهشب بود وسکوتی در ده      ابرها پاره سر کوه به مه

خرمن کاه کشیده به فلک     آشیان کرده به طاقش لکلک

گوش دریافتی از لطف هوا      بال برهم زدن دُرناها

دلکش افسانه مرغان حزین     میکند خواب طبیعت سنگین

ابر گویی که به سقف تالار     عنکبوتی است که میبندد تار

بفسرد آتش ماه و اختر     کهکشان رفته پی خاکستر

گه بغُرّد سگ چوپان بر بام      تا نه گرگی کند اندیشه خام

پاسبانی است که گویی به غریو     از قرقگاه پری راند دیو

در ته باغچه آن گوساله     دارد از دوری مادر ناله

مشعل ماه فروکش کرده    روغنش کاسته و افسرده

- دیوان- ص - 931

در دل شب و با یادآوری خاطراتی که در زمان کودکیاش هنگام زندگی در روستا آن را تجربه کرده است، اینچنین تصویر روشن و آشکاری به دست میدهد. خواننده با خواندن این ابیات و تصویرسازی ذهنی در خیال خود، چنان محو در فضا میگردد که چنین فضایی را از عمق جان درک میکند و از یادآوری آن لذت میبرد؛ هرچند که لحظهای نیز تصویر چنان تابلویی را در واقعیت درنیافته باشد. وقتیکه تصویر گوساله در انتهای باغچه، به دور از حضور مادر در کنارش، در ذهن لطیف خواننده کشیده میشود، طبیعی است که تنها صدایی که میتواند گوش مخاطب را بنوازد، صدای ناله و فریاد همان گوساله در فراق مادر خواهد بود و یا آن زمان که صدای سگ چوپان، همچون پاسبانی در پشت بام یک خانهی روستایی هرازگاهی به گوش میرسد، خیال خواننده آرام و آسوده است که با وجود چنین نگهبانی هیچ ناامنی نمیتواند آرامش حاکم بر وی را مغشوش سازد و این همان استحاله در اثر و فضاسازی حاکم بر آن است که فقط در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ این اتّفاق میافتد که شهریار شاعر نیز یکی از آنهاست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید