بخشی از مقاله

چکیده:

جلال آل احمد از چهرههای شاخص داستاننویسی و روشنفکری دوره معاصر و پدیدآورنده جریانات فکری در نسل جوان بود. به دنبال پدیده استعمار و حضور مستقیم و غیر مستقیم غرب در کشورهای جهان سوم، از جمله ایران، آلاحمد به عنوان روشنفکر و ذهن بیدار جامعه، در پی هدایت افکار و یافتن راه درست برای رویارویی با پیامدهای غربگرایی و غربزدگی برآمد. او مهمترین عامل غربزدگی را ماشینیسم و استفاده بیرویه ایرانیان از تکنولوژی غرب میدانست.

از اینرو، با شعار »بازگشت به خویشتن« و پاسداشت ارزشهای بومی و حفظ سنتهای اصیل، به مبارزه با نفوذ استعمار میپرداخت. بازنمایی پیامدهای مخرب غربزدگی را در آثار داستانی او چون مدیر مدرسه، نفرین زمین، سرگذشت کندوها و .... و آثار غیر داستانی او چون غربزدگی، در خدمت و خیانت روشنفکران و مقالههای اجتماعی او میتوان دید. آل احمد، خود از خانوادهای مذهبی برخاست، اما برای یافتن بهترین راه، از دین و سنتها عبور کرد و پس از آزمودن نحلهها و گرایشهای گوناگون فکری و فرهنگی، دیگر بار به آغوش دین پناه آورد و ارزشهای ملی و دینی را بهترین راه دفاع در برابر هجوم امواج جهان مدرن دانست. هرچند که به باور بعضی از منتقدان، او نتوانست چنانکه باید الگوی کارآمدی در این زمینه ارائه دهد.

.1 مقدمه

در ایران از حدود سالهای 1337-38دیوارهای خفقان ناشی از کودتا تَرَک میخورد و حرکتهای مردمی - با استفاده از درگیریهای درونی هیأت حاکمه بر سر اصلاحات ارضی - خیزشی دوباره را آغاز میکند. - میرعابدینی،1387، - 375 نگرانی متحدان غربی محمدرضا شاه از رخنه کمونیستها و نفوذ ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی و بروز انقلاب سیاسی در ایران، نابسامانی اوضاع داخلی کشور و نارضایتی ملت و نخبگان از سیاستهای استبدادی شاه، ضرورت تحول اقتصادی و اجتماعی در ساختار جامعه ایرانی بهویژه در روستاها و تقسیم اراضی و نظاممندسازی آنها از جمله عوامل طرح اصلاحات ارضی بود.

- ازغندی، - 174-177 به تعبیر اسحاقیان، »ساختار اجتماعی-اقتصادی فئودالی در حال گذار به نظام سرمایهداریِ پس-افتاده - «اسحاقیان، - 68 است. با ناتوانی حکومت پهلوی در سازگار کردن مدرنیزاسیون شتابندهاش با بستر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران، حفرهای عظیم پدیدار شد، به درازنای تاریخ مدرنیته در غرب، تاریخی که مدرنیته را با ساختن و برساختن دایمی دستاوردهای بشری و بازاندیشی در مورد آنها آفرید. - جاوید،1388، - 97 دغدغه اصلاح امور و نگرانی از اوضاع اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانِ در حال نوشدن و تقابلها و تضادهای حاصل از تجدد، اندیشه اساسی آل احمد است که در بسیاری از آثار داستانی و غیر داستانی خود به آن پرداخته است.

او مفهوم »مسئولیت نویسنده« را از سارتر الهام میگرفت؛ نظریهای که »مسئولیت« یا »تعهد « را جزء ذاتی کار نویسنده می-داند، نه چیزی افزوده بر آن. - آشوری، 1368، - 194 هدف او هم نقد سنتهای دستوپاگیر و هم مبارزه با تکنولوژی افراطی، اندیشههای وارداتی و خودباختگی ایرانیان است. او چه در نفرین زمین، چه در دیگر آثار داستانی و غیرداستانیاش چون سرگذشت کندوها، غربزدگی، از رنجی که میبریم و ... به »تولید تکپایه وابسته، اقتصاد بیمار، رشد مصرف و زندگی مصرفی، نابودی هنرهای ملی و صنایع بومی، رکود کشاورزی و هجوم جمعیت از روستاهای ویران به شهرهای ورمکرده و بیدر و پیکر« میپرداخت. 

جلال آل احمد، معلم، داستاننویس، مقالهنویس، مترجم و روشنفکر سیاسی در سال 1302 در محله پاچنار، از محلههای قدیمی تهران به دنیا آمد. خانواده او روحانی و مذهبی بودند، از این رو او نیز تربیتی دینی یافت. در هجده سالگی برای گذران دوره طلبگی به نجف رفت، اما پس از چند ماه به ایران بازگشت. در سال 1323 به حزب توده ایران پیوست و سه سال بعد، به همراه چند تن دیگر حزب سوسیالیست این توده را تشکیل داد که آن هم دوام نیاورد. در 1329 با سیمین دانشور ازدواج کرد.

او همچون بسیاری از روشنفکران اهل قلم، مقالات سیاسی و اجتماعی مینوشت و در نشریاتی چون هفتهنامه »بشر«، ماهنامه »مردم«، »کیهان ماه «، »علم و زندگی« و »شاهد« فعالیت میکرد. در سالهای 1336 تا 1344 به اروپا، شوروی، آمریکا و عربستان سفر کرد و مشاهدات و دریافتهای خود را از این کشورها در قالب مقاله یا کتاب ارائه داد. آثار او به شکل مقاله، داستان کوتاه، رمان، تکنگاری، سفرنامه و ترجمه به چاپ رسیده است.

داستانهای سهتار، نون و القلم، از رنجی که میبریم، مدیر مدرسه، سرگذشت کندوها و نفرین زمین و ترجمههایی چون مائدههای زمینی، بیگانه، قمارباز، کرگدن و دستهای آلوده از نمونههای آثار نوشتاری اوست. آل احمد در سال 1348 درگذشت. - دهباشی،1368، - 17-19 آل احمد بارزترین چهره دهه چهل، چه در زمینه داستاننویسی چه در جریانات روشنفکری سیاسی و اجتماعی بود.  این دهه به نام او رقم خورده و جوانان اهل فکر و قلم، قدم در راه او میگذاشتند و آثار خود را بر اندیشه او تطبیق میدادند. این تأثیر ژرف، بهویژه با نوشتن »غربزدگی« تا سالها ماندگار ماند و جریانهای فکری را به دنبال خود کشاند.

.3 آل احمد و پدیده غربزدگی مهمترین موضوعی که آل احمد را نگران کرده، ماشینیسم است. ماشینی که دولتهای پیشرفته دنیا تولید میکنند و کشورهای ضعیف ناچار به خرید و استفاده از آنند و این امر، وابستگی روزافزون آنها را به ماشین و درنتیجه به دولتهای سرمایهدار بیشتر میکند. »دنیاگیر شدن ماشین جبر تاریخ است.« - آل احمد، ؟؟؟؟، - 12 و غربزدگی، سوغات ماشین. از تکنولوژی و ماشینیسم گریزی نیست. دولتها و ملتها ناگزیرند یا مصرفکننده تکنولوژی باشند یا سازنده و هم مصرفکننده. تکنولوژی از بارزترین مؤلفههای مدرنیته است که همراه با آن و حتی پیش از آن - مدرنیته - به جوامع سنتی آمد و ایجاد تقابل نمود. آل احمد در غربزدگی بهتفصیل به موضوع ماشین میپردازد و مهمترین علت عقبماندگی شرق در برابر غرب را ناتوانی از ساخت ماشین میداند.

ماشین طلسمی است ساخته دست دیگری - غرب - که انسان طلسمشده به راحتی از راز و رمز آن سر در نمیآورد. از این رو اسیر و مسحور آن است. از جمله تأثیرات منفی ورود تکنولوژی به بافت جامعه سنتی را بر هم خوردن مرزها و سامانهای آبا و اجدادی میداند، اما این به همریختگیها تنها مادی و ملموس نیستند، بلکه »از مرزهای معنوی که پیچیده و نادیده هستند نیز میگذرد. به این ترتیب همزمان با درهم ریختن یگانگی سازمان تولید، یک نوع آشفتگی روانشناختی نیز پدید میآورد.

- مصباحیپور ایرانیان،1358، - 199 او در ادامه این مطلب در غربزدگی، مشکلات اقتصادی حاصل از اختلاف شرق و غرب را عمیقاً به مسایل فرهنگی پیوند میدهد و به بحث »بحران هویت« میپردازد. بحران روحی و بیثباتی شخصیتیای که در نتیجه عدم آمادگی برای پذیرش واردات غربی و نبود تگیهگاه سنتی در ازای آن، رخ داده است. ناسازگاری و ناهمسانی میان سرعت ورود و جایگزینی تکنولوژی در بافت سنتی موجب تغییر در کنش و نگرش فرهنگی و اجتماعی انسانها میشود.

صفارزاده در نقد دیدگاه آل احمد نسبت به غربزدگی معتقد است اصطلاح غربزدگی اصولاً معادل سلطه فرهنگی است از طریق جاذبه فرهنگ سلطهگر. بنابراین، استثمارهای اقتصادی، رعایت منافع سازندگان ماشین، وارد کردن متخصصین و حقوقبگیران خارجی... در عین قرابت با توطئه استعمار در صف مقدم نتایج غربزدگی نیست؛ بلکه تخریب سنتها، براندازی فرهنگ یک قوم، ایجاد تعارض درونهای مذهبی با پارهای مظاهر وسوسهانگیز زندگی غرب، حقیر شمردن سنتهای فرهنگی و احساس بیریشگی است که از نشانههای مسلّم غربزدگی است. - صفارزاده، 1368، - 107 بنابراین میان غربزده و استعمارزده تفاوت جدی وجود دارد. استعمارزده از وضع موجود ناخشنود است و احتمالاً برای مبارزه با آن قیام میکند، اما غربزده نهتنها به شرایط تازه عادت کرده و آن را پذیرفته است، بلکه با دیده افتخار و مباهات به آن مینگرد.

غربزدگی در وجه غالبش، نتیجه وابستگی اقتصادیات و عوامل زیربنایی کشور به سرمایه، فنآوری و نفوذ امپریالیست-هاست. - اسحاقیان،81، - 1393 آل احمد عامل اصلی توسعهنیافتگی شرق و کشورهایی چون ایران را »استعمار« میداند؛ یعنی عاملی بیرونی و فراملّی که جلوه بارز آن ماشینیسم است. و این یکی از ضعفهای جهانبینی جلال است که منتقدان بر آن خرده گرفتهاند؛ یعنی در نظر نگرفتن عوامل داخلی عقبماندگی چون استبداد، بیسوادی، سنتهای دستوپاگیر و ناکارآمد، ضعف مدیریت، هدر رفتن سرمایهها و .... . آل احمد پس از گسستن از مارکسیسم به اندیشههای غربستیزانه گرایش مییابد و از آن پس، در آثار خود به ضرورت تعهد و پاسداشت سنتهای اصیل و ارزشمند خودی میپردازد و در مقابل، آثار منفی غرب و استعمار را نکوهش میکند.

پیش از نفرین زمین در آثاری چون سرگذشت کندوها - به شیوه تمثیلی - - - 1337، مدیر مدرسه - - 1337، نون والقلم - - 1340، غرب-زدگی - - 1341 با نگاه انتقادی و رویکردی پسااستعماری، سوء استفاده غرب از کشورهای در حال توسعه یا جهان سومی چون ایران را به نقد کشیده بود. در کنار اقتصاد معیشتی روستایی، منبع عمده بودجه ملی را درآمد سرشار نفتی تشکیل میدهد. واگذاری سهام نفتی به کشورهای غربی و عواید حاصل از آن به دولت امکان میداد از یک سو، دستگاه عریض و طویل »دیوانسالاری« را بر بستر بافت سنتی و کهنه ساختار قدرت دولتی به وجود آورد و از دیگرسو، بازاری گسترده برای فروش محصولات کارخانههای کشورهای پیشرفته اروپا- آمریکا در ایران ایجاد کند.

- اسحاقیان: - 69 علت وابستگی اقتصادی ما، وابستگی قدرت سیاسی به قدرتهای مسلط صاحب تکنولوژی است و همین وابستگی سیاسی است که به دنبالش وابستگی اقتصادی میآورد و وابستگی اخیر نیز همچون دور فاسد، وابستگی سیاسی را تشدید میکند. - قاضیان، - 141 :1386 .4 سرگشته میان دین و بیدینی هنگامی که نیچه گفت: »خدا مرده است«، پیامآور پایان یافتن تسلط اندیشه کلیسایی و خدامحور بود. اما کدام خدا و چه خداگراییای؟ درباره این جمله نیچه، فیلسوفان و اندیشمندان تحلیلهای گوناگونی ارائه دادهاند و از موضعهای متفاوت بدان نگریستهاند.

از آن جمله، بعضی بر کفرگویی و بیاعتقادی او به وجود خداوند حکم دادهاند و بعضی برعکس، این سخن او را نوعی توحید دانسته و به دفاع از نیچه برآمدهاند؛ چرا که از نظر آنان نیچه به مرگ خدای برساخته کلیسا و مسیحیت زراندوز و متقلب اشاره دارد که اخلاق و ایمان حقیقی را میکشتند. یکی از اندیشمندانی که به توحید نیچه در این جمله حکم میکند، ابراهیمی دینانی است. »خدایی که نیچه ادعای مرگش را دارد و مردهاش میداند و به درستی هم آن خدا مرده است، خدای اوهام است.

خدای انسانهای ریاکار، خدای پاپهای ظالم و ستمگر کل تاریخ ... خدای موهومی که با آن مردم را سرگرم کردهاند و به گمراهی کشیدهاند، مرده است. - ebrahimi- dinani.com/god is dead/ - « اما این سخن نیچه، به واقعیتی تاریخی نیز اشاره دارد که یکی از مهمترین پایههای اساسی دنیای مدرن و تفکر مدرنیته را شکل داد و آن هم خارج ساختن نفوذ خدا و اخلاق دینی از امور بشر و سرنوشت انسانها بود. این اندیشه که از اروپا آغاز شد، رفته رفته از راه استعمار مستقیم و غیرمستقیم به کل دنیا سرایت کرد.

آل احمد که از پدری روحانی و در خانوادهای مذهبی پا به دنیا گذاشته بود، در جوانی دست از طلبگی میشوید و در پی یافتن حقیقت و راه درست به اندیشههای مارکسیستی رو میآورد. پس از سالها تحقیق و بررسی اندیشهها، اعتقادات و بیاعتقادی-های گوناگون، دیگربار به اسلام پناهنده میشود و آن را بر ایسمهای دیگر برتری میدهد. سیمین دانشور درباره دینگرایی او میگوید: اگر ]جلال[ به دین روی آورد، از روی دانش و بینش بود، چرا که مارکسیزم و سوسیالیزم و تا حدی اگزیستانسیالیزم را قبلاً آزموده بود و بازگشت نسبی او به دین و امام زمان راهی بود به سوی آزادی از شر امپریالیزم و احراز هویت ملی. راهی به شرافت انسانیت و رحمت و عدالت و منطق و تقوا. جلال درد چنین دینی را داشت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید