بخشی از مقاله
چکیده
آشنازداییِ زمانی عبارت است از شکست ترتیب زمانی و برهمزدن نظم منطقی زمان در روایت، که در سه شکل زمان پریشی - نظم - ، تداوم و بسامد نمود مییابد. زمانپریشی در زمرۀآشنازداییِ زمانی محسوب میشود که به صورت هنری و اعجازآمیزی در داستان حضرت آدم در قرآن کریم، به سه شکل زمانپریشیِ گذشتهنگر، آیندهنگر و مختلط دیده میشود. همچنین سه نوع زمانپریشیِ بیرونی، درونی و مرکب در قرآن کریم قابل مشاهده است.
کارکردهای تکنیک گذشتهنگر در این روایت، عبارتند از: بیدارگریِ مخاطب، تعمیق مفهوم، غافلگیری مخاطب، کشف عناصر فکری و روحی شخصیت، ارائه اطالعات، یادآوری، تغییر داللت برخی از حوادث گذشته، آمادهسازیِ مخاطب برای ادامه داستان، درک بهتر، و زیبایی هنری. کارکردهای آیندهنگر نیز عبارتند از: تصویرسازی آینده، پیشبینی حوادث آن، انتقال پیام اصلی داستان و نوید آمدن هدایت از جانب خدا یا ارسال رسل، بیان جنبههای ناپیدای روایت، غافلگیری مخاطب. از زیباییهای این دو تکنیک، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تلفیق گذشتهنگر با هنر بسامد - گذشته نگر بسامدگرا - وتلفیق آیندهنگر با هنر بسامد - آیندهنگر بسامدگرا - . چینش آیندهنگرِ درون داستانی با گذشتهنگر برون داستانی با ترتیب زمانی معکوس و به صورت ضربدری، ترکیب سه تکنیک زمانی گذشتهنگر، بسامد و درنگ، چینش گذشتهنگرِ درونداستانی و گذشتهنگر برون داستانی در کنار هم، پیوند بین زمان حال و آینده، استفاده از آینده نگر ممتد و بدون پایان - آیندهنگر استمراری - ، آینده نگر ماورائی. هدف از این مقاله، بررسی بعد ديگری از اسرار اعجاز ادبی و هنری قرآن کریم براساس روش توصیفی تحلیلی میباشد.
-1 مقدمه
نمود طبیعی هر حرکت زمانی در هر عمل روایی بدین گونه است که از گذشته شروع شده و سپس حال و در نهایت در آینده جریان داشته باشد. اما اقتضای روایت، تغییر و تبادل در موقعیتهای زمانی است؛ از اینرو زمان حال، به عنوان آشنازدایی وقوعی1، گاهی به جای گذشته، و زمان آینده به جای زمان حال میآید. گاهی نیز برای بیان حتمیت وقوع فعل، زمام گذشته به جای آینده به کار میرود. گاهی زمان حال - به منظور تقریب زمان و در نتیجه ایجاد حس مشترک - جانشین زمان آینده میشود؛ به طوریکه برای امکان این تبادل زمانی، نهایتی وجود ندارد. همچنین زمان تداخل پیدا میکند و با تقدم و تأخر تغییر مییابد.
چنین «تشویشها» و «عدم تسلسلهایی» با اهدافِ زیبای شناختی صورت میپذیرد - مرتاض، :1998 . - 189-190 زیباییِزمانیِ روایت نیز در شکست و ترکیب و ساخت دوباره زمان روایت است. چینشهای زمانیِ خاصی که در روایت انجام میگیرد، هرکدام دارای داللت و کارکرد خاص خود و همچنین دارای زیبایی بینظیری هستند. به بیان دیگر، سیر طبیعی و گاهشمارانۀ زمان در روایت، تنها یک قالب خشک و بیروح برای روایت است که تأثیر مطلوبی بر مخاطب نمیگذارد.
در اینجا به خاطر عادتِ ذهنی مخاطب به سیر طبیعی زمان، امکانِ کنکاش و تالش ذهنی از او گرفته میشود. بر همین اساس، زمانیکه این زمان شناخته شده، به شکلی ناشناخته با ذهن مخاطب درآید، در ساخت و شکلی جدید خود را بیشتر نمایان کرده، نگاه مخاطب را بیشتر به سوی خود میکشاند. پس از اینکه زمان شکسته شد، اجزای آن در ترکیبی جدید کنار هم چیده میشود و این چینشِ دوباره، اهداف روائی و معنایی نویسنده را برآورده ساخته، دارای کارکرد داللتی میگردد. از اینرو، زمان «عمل زیبایی شناختیِصرف است که از جهت ماهیت و وجود بر حوادث تأثیر نمیگذارد؛ بلکه از جهت ساخت و ترتیب موثر است. - »أبوناضر، . - 85 :1979
همچنان که بیان شد، «اصل در ساخت هر زمان روایی آن است که امتداد آن براساس خط طولی مألوفِ آن باشد، بهشکلی که از گذشته تا حال و از حال تا آینده جریان داشته باشد. - »مرتاض، . - 190 :1998 اما زمانی که منطق تسلسل و تتابع منطقی در سخن ادبی حکمفرماست، بیمنطقی از خالل تداخل و پسنگری و آیندهنگری در ساختار زمان حاکم میشود؛ به طوریکه زمانها باهم تداخل مییابند تا در شکست عمود روایت سهیم شوند - يقطين، . - 261 :1989 زمانیکه خط مستقیم روایت شکسته میشود، آشناییزداییِزمانی روایی پدید میآید و تکنیک هنری زمانیای خلق میشود «که «ناسازواری زمان روایت با زمان داستان»1 نامیده میشود.
بنابراین «در تحلیل روایت، باید این امر را در نظر بگیریم که ما نه یک مقیاس، بلکه دو مقیاس زمانی داریم. باید تمایزی قائل شد میان زمان درونی محتوا - زمان بدانسان که در داستان بازنمایی میشود - و زمان بیرونی یا زمان سخن - یعنی زمانی که خواننده به وسیلهی آن داستان را دنبال میکند. - - »چتمن، 313 :1975، به نقل از قاسمیپور، - 126-127 :1387؛ زیرا «یکی از کارکردهای روایت عبارت است از ابداع یک طرحواره زمانی برحسب یک طرح وارهی زمانی دیگر. - »مکوئیالن، . - 143 :1388 به طورکلی زمان در روایت به دو نوع تقسیم میشود: نوع اول: زمانی در داستان است که بستر تمام حوادث پیاپی آن قرار میگیرد؛ حوادثی که بهصورت همخوان با لحظهها و زنجیروار شکل میگیرند - ر.ک: مندنیپور، - 114 :1383 که به زمان واقعی یا زمان تقویمی و گاهشمارانه معروف است. «نوع دوم، زمان روایت است که از آن با عنوان زمان روایی یاد میشود.