بخشی از مقاله
چکیده
یکی از ریشهدارترین روشهای تفسیر قرآن، روش تفسیر ادبی است. تفسیر ادبی عبارت است از تفسیر قرآن کریم با استناد به علوم ادبی و زبان و فرهنگ عربی. بهرهگیری از علوم ادبی در فرایند فهم و تفسیر قرآن در تفاسیر اجتهادی جایگاه ممتازی دارد. تفسیر الاثری الجامع به عنوان آخرین اثر تألیفی مرحوم علامه آیت الله معرفت گرچه در نگاه اول تداعیگر تفسیری روایی و نقلی است، اما با توجه به مقدمه مبسوطی که مؤلف در آغاز جلد اول آن آورده، باید آن را جزو تفاسیر اجتهادی به شمار آورد که صبغه ادبی آن بسیار برجسته است. به گمان نگارنده دیدگاههای استاد معرفت در تفسیر آیات شریفه و داوری میان آرای مفسران صحابه و تابعین، یا نقد آنها به علاوه شیوه تنظیم روایات در این تفسیر، بیش از هر چیز مبتنی بر اصول و قواعد تفسیر ادبی است.
بعضی از شاخصههای تفسیر ادبی که در التفسیر الاثری الجامع نُمود آشکاری دارد عبارت است از: عقلگرایی در تفسیر، . تلاش برای فهم واژههای قرآن با مراجعه به کتب لغت مطابق فرهنگ عرب عصر نزول. بهره گیری کامل از قرینه سیاق در فهم کلمات و عبارات قرآن. درنظر گرفتن انسجام و پیوستگی آیات سوره و وحدت موضوعی حاکم بر آن. بهره گیری از همه قرائن مربوط به فضای نزول، شامل علوم بلاغت، تاریخ و سیره، روایات اسباب نزول، جغرافیای مکه و مدینه و... بهره گیری از خود قرآن، به عنوان منبعی متقن، در تطبیق قواعد ادبی و فهم معنا و مقصود متن. نتیجه مقاله آن است که آیت الله معرفت در تفسیر اثری جامع به شاخصههای یاد شده به صورت غیر مستقیم و در سایه روایات تفسیر اهل بیت از یک سو و روایات صحابه و تابعان از سوی دیگر، توجه جدی داشته است.
کلیدواژه: تفسیر ادبی، آیت الله معرفت، تفسیر اثری جامع، عقلگرایی مقدمه
یکی از ریشهدارترین روشهای تفسیر قرآن، تفسیر ادبی است. به جز روایاتی از امام امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر قرآن که قابل تحلیل ادبی است، نخستین رد پای بهره گیری از ادبیات و علوم ادبی به منظور تفسیر قرآن مجید در تفسیر ابن عباس شاگرد آنحضرت دیده میشود. وی کلمات و آیاتی از قرآن را با مراجعه میان بادیه نشینان و یا با ارجاع به شعر عربی به عنوان دیوان العرب تفسیر میکرده است - ر. ک: ابن انباری، 1390، . - 100 از آغاز تدوین تفسیر نیز تقریبا در همه جریان ها و مکاتب تفسیری به جز تفاسیر روایی محض مانند الدر المنثور سیوطی و تأویلات باطنیه و احیانا تفاسیر عرفانی روش تفسیر ادبی مورد توجه بوده است.
توجه به علوم ادبی و بهرهگیری از آنها در فرایند فهم و تفسیر قرآن در تفاسیر اجتهادی نیز جایگاه ممتازی دارد. تفسیر الاثری الجامع به عنوان آخرین اثر تألیفی زنده یاد مرحوم علامه آیت الله معرفت گرچه در نگاه اول به ویژه با توجه به نامش ممکن است بعضی تصور کنند که تفسیری اثری است، اما بر اهل فن روشن است و نیز با توجه به مقدمه مبسوطی که مؤلف در آغاز جلد اول آن آورده، باید آن را جزو تفاسیر اجتهادی به شمار آورد. به گمان نگارنده با اینکه در ظاهر به نظر میآید که استاد مرحوم در این تفسیر کمتر از علوم ادبی بهره گرفته است، اما دیدگاههای استاد معرفت در تفسیر آیات شریفه و داوری میان آرای مفسران صحابه و تابعین، یا نقد آنها به علاوه تنظیم و چینش روایات به نحو بسیار حساب شده ای بیش از هر چیز مبتنی بر اصول و قواعد تفسیر ادبی است، بدون آنکه مؤلف آن به این رویکرد تصریح کرده باشد.
بنابر این مسأله مورد بحث در مقاله حاضر بررسی جایگاه تفسیر ادبی در روش تفسیر علامه معرفت در آثار تفسیریش و به طور خاص در کتاب التفسیر الاثری الجامع است، تا میزان گرایش قولی و عملی این مفسر بر روش تفسیر ادبی روشن گردد. محدوده پژوهش نیز عمدتا تفسیر یادشده و بعضی دیگر از آثار قرآنی مؤلف است.در باب پیشینه این موضوع باید یادآور شد که به دلیل ناشناخته بودن آیت الله معرفت به رویکرد ادبی در تفسیر تا آنجا که جستجو شد تاکنون اثری با این نگاه به بررسی تفسیر الاثری الجامع و سایر آثار قرآن استاد معرفت نپرداخته است. پیش از بررسی موضوع ارائهی تعریفی از تفسیر ادبی لازم به نظر میآید.
تعریف تفسیر ادبی
شاید به دلیل روشن بودن مفهوم ادب و ادبیات، مفسران و تفسیرپژوهان اهتمامی به تعریف تفسیر ادبی از خود نشان نداده اند. در دوره معاصر نیز معمولا منابع تفسیرپژوهی عربی خالی از تعریف تفسیر ادبی است، و کمتر محققی به تعریف تفسیر ادبی پرداخته و یا اصلا هیچ محقق عرب زبانی درصدد تعریف تفسیر ادبی برنیامده است. گویا از نظر این محققان مفهوم تفسیر ادبی بدیهی انگاشته شده است، در یک جمله کوتاه و جامع تفسیر ادبی را چنین می توان تعریف کرد: تفسیر ادبی عبارت است از: تفسیر قرآن کریم با استناد به علوم ادبی و زبان و فرهنگ عربی. مقصود از علوم ادبی همه علومی است که مرتبط با دو فن نظم و نثر و فهم و تفسیر آنها باشد.درباره تعداد علوم ادبی محققان بر یک نظر نیستند.
دیدگاه مشهور علوم ادبی را شامل دوازده علم می-داند به این شرح: لغت، اشتقاق، صرف، نحو، معانی، بیان، انشاء، عروض، قافیه، قرض الشعر، رسم الخط و تاریخ - حکیمی، 1383، ص - 53 - 42، اما ابن حجت حموی تعداد آن را به شش علم محدود کرده است. این شش علم عبارت است از: لغت، تصریف، نحو، معانی، بیان و بدیع. - همانجا - تلقی عموم آن است که در تفسیر ادبی قرآن همین دیدگاه اخیر در مورد علوم ادبی مورد نظر است و تنها همین شش علم از علوم ادبی به کار تفسیر قرآن می آید. در عین حال بعضی علوم ادبی مؤثر در تفسیر را پنج علم لغت، صرف، نحو، معانی و بیان دانسته و برای علم بدیع نقشی قائل نشده اند - نک: ابن عاشور، بیتا، 18/1؛ بابایی، 1379، 347؛ رجبی، 1383، ص - 266 و بعضی علم صرف را مؤثر در تفسیر ندانسته و علم لغت و نحو را کفایت کننده از آن می دانند. - آلوسی، 1415، - 6 /1
اما محدود کردن تفسیر ادبی به تفسیر قرآن بر اساس این شش علم دقیق و صحیح نیست. و در کنار این علوم باید از »تاریخ« نیز به عنوان یکی از علوم ادبی بهره برد. مقصود از »تاریخ« اقسام مختلف تاریخ از جمله خود تاریخ، تاریخ علوم و تاریخ ادبیات است که در حوزه تفسیر قرآن روایات اسباب نزول، سیره پیامبر، قصص پیامبران و تاریخ عصر جاهلی را دربر می گیرد. تفسیر ادبی علاوه بر بهره گرفتن از شش علم مذکور بر این دانش - تاریخ به معنای مورد اشاره - نیز تکیه دارد. دانشی که می تواند بخشی از قراین مربوط به فضای نزول قرآن و صدور کلام وحی را برای مفسر فراهم سازد. ابن عاشور درباره اهمیت تاریخ عرب در تفسیر می گوید: و اما اخبار عرب بخشی از ادبیات آنها است. و من از میان علوم مورد نیاز تفسیر