بخشی از مقاله

چکیده

رئالیسم یکی از مهم ترین نظریات روابط بین الملل است. این نظریه در اوایل دهه 1980 در واکنش به رفتارگرایی تجدید حیات یافت و از ابتدا تا حال حاضر همیشه در کانون توجه متفکران روابط بین الملل قرار داشته است. در پژوهش حاضر تلاش ب رآن است تا ریشه و آرا نظریه رئالیسم را در مولفه های روانشناسی و انسان شناسی دنبال کنیم. بر همین اساس پژوهش حاضر به این امر می پردازد که روانشناسی و دیدگاه های آن تا چه اندازه بر شکل گیری نظریه ی رئالیسم روابط بین الملل تاثیر گذار بوده است. برای دستیابی به این امر تلاش شده است تا با تطبیق نظریات روانشناسی از قبیل روانشناسی داروینی - تکاملی - و نظریات فروید پیرامون سرشت انسان با نظریه رئالیسم، همسنجی میان این دو مولفه یعنی نظریات روانشناسی و نظریه رئالیسم صورت گیرد.

واژگان کلیدی: رئالیسم، روابط بین الملل، روانشناسی، سرشت بشر، فروید

مقدمه

رئالیسم رویکردی به سیاست های بین المللی است که یک سنت تاریخی طولانی دارد و به انواع متعددی تقسیم می شود. نقطه مرکزی واقع گرایی تاکید آن بر روی دولتبه عنوان واقعیت جهانی است . - a stein. 2015: 26 - واقع گرایی در اوایل دهه 1980 به عللی نظیر ورود جنگ سرد و رقابت تبلیغاتی میان شرق و غرب و در واکنش به رفتارگرایی و موضوع وابستگی تجدید حیات یافت. و واقع گرایان، اعم از واقع گرایان تدافعی و تهاجی ادعا دارند دنیا رقابت آمیز و نا مطمئن است و ساختار نظام بین الملل سیاست قدرت را تبدیل به پارادایم سیاسی غالب کرده است، این دیدگاه با نظام منافع و اعتقادات اکثر استرات یست های نظامی و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی متناسب است که در دنیای امروز در جایگاه قدرت قرار دارند - کامل، . - 8 -7 :1382 زکریا بر آن است که تاریخ نشان می دهد دولتها در شرایطی که به شکلی فزاینده ثروتمندتر می شوند، به ایجاد ارتشهای بزرگ روی می آورند، خود را درگیر مسائل خارج از مرزهایشان می کنند و به دنبال افزایش نفوذ بین المللی خود می روند. در کنار فرید زکریا میتوان از جان مرشایمر نام برد، وی اعتقاد دارد دولتها در جهانی زندگی می کنند که سر شار از تهدیدات است و واحدهایی اند که تمایل دارند قدرت خود را به حداکثر برسانند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند.از دید زکریا هدف اصلی هر دولتی آن است که سهم خود را از قدرت جهانی به حداکثر برساند، که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است.درست است که در طول تاریخ روابط بین الملل شاهد تنش زدایی هم بوده ایم، اما اینها همه تلاش هایی بوده اند برای ایجاد فرصت و استفاده از آن در موقیعتی بهتر.به نظر مرشایمر دلیل اصلی قدرت طلبی دولتها را باید در سه چیز جستجو کرد:

ساختار آنارشیک نظام بین الملل،توانمندی های تهاجمی که همه ی دولتها از آن برخوردارند و عدم اطمینان در مورد نیات و مقاصد دشمن.و از دید وی بیشترین چیزی که برای تبیین روابط بین الملل اهمیت دارد عوامل ساختاری مانند آنارشی و توزیع قدرتند و کمتر به عوامل داخلی، همچون ملاحظات سیاسی داخلی و ایدئولوژی توجه دارد.مرشایمرمانند سایر واقع گرایان نهادهای بین المللی را مهم تلقی نمی کند.درست است که دولتها گاهی از طریق نهادها عمل می کنند، اما آنچه اصل است توزیع قدرت میان کشورهاست.این دولتهای قوی اند که به نهادها شکل می دهند تا بتوانند سهم خود از قدرت جهانی را حفظ کنند یا حتی آن را افزایش دهند. - مشیر زاده، - 130-132:1392

در واقع نو واقع گرایی بیش از هر چیز تلاشی برای علمی کردن واقع گرایی است. نو واقع گرایان عمدتا بر مخت صات ساختاری نظام بین الملل تاکید می کند. در واقع سطح تحلیل را نظام بین الملل قرار می دهند و می گویند نظام بین الملل نوع و قواعد بازی را م شخص می کند. نو واقع گرایان مفهوم ساختار سی ستمی را تو سعه می دهند. در واقع این ساختار ا ست که روابط سیا سی واحدهای مت شکله را ت شکل بخ شیده، تحت ف شار قرار می دهد. در واقع نو واقع گرایان توضیح می دهند که چگونه ساختارها بدون توجه به مختصاتی که به قدرت و موقعیت مربوط می شود، بر رفتار و نتایج تاثیر می گذارد. بر این ا ساس سیا ست خارجی دولتها تحت تاثیر عوامل سی ستمیک قرار دارد و مانند توپهای بیلیارد از همان قواعد هندسه تبعیت می کند.

نو واقع گرایان می گویند وقتی سیاست بین الملل به صورت یک نظام یا ساختار مجزا دقیقا تعریف شود، این وضعیت سر آغازی برای ن ظریه پردازی روا بط ب ین ا ل ملل و ن قطه عز یمت وا قع گرا یی س ن تی می شود. نو واقع گرایان بر خلاف واقع گرایان کلا سیک تمایلی به ا ستفاده از زور از خود شان ن شان نمی دهند. از نظر آنها تمامی دولتهای موجود در درون نظام بین الملل از لحاظ کارکردی به وا سطه وجود ف شارهای ساختاری، در و ضعیت م شابهی به سر می برد همین وضعیت باعث تحمیل نظم و روشی به دولتها می شود. واقع گرایان ساختاری ب سیاری از مفرو ضات ا سا سی واقع گرایان کلا سیک مثل دولت،قدرت،منافع ملی،عقلانیت و... را حفظ کرده اند.اما بر خلاف واقع گرایان سنتی تمرکز خود را بر روی ساختار نظام بین الملل معطوف کرده اند.

سوال اصلی این تحقیق این است که چه آراء روانشناسانه ای در نظریه نورئالیسم وجود دارد؟ در این تحقیق قصد داریم به شش پرسش زیر از نظرگاه نورئالیسم و روانشناسی بپردازیم،و بررسی کنیم که چه اشتراکاتی در حوزه این شش پرسش بین نورئالیسم و دیدگاه های روانشناسی وجود دارد.

.1 دیدگاه نظریه نورئالیسم درباره سرشت بشر؛

.2 انسان فعال است یا پذیرا؟مجبور است یا مختار؟

.3 تقدم به فرد است یا به جمع؟

.4  ریشه کنشهای دولت ها چیست؟

.5  انسان/دولت عاقل است یا خیر؟

.6  انسان اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟

سرشت بشر:

یکی از ویژگی های روش شناختی در واقع گرایی ساختاری،تغییر خاستگاه از طبع بشری به سیستم بیم المللی است که بر ا ساس آن نوعی گذر از انتزاعیات به مباحث ان ضمامی صورت پذیرفت.در رئالی سم کلا سیک،نقطه عزیمت بنیادی برای تحلیل و ضعیت ناامن، سر شت معیوب ب شر بود.در حالی که نورئالی ست ها ا ستدلال کردند که سیا ست بین الملل چیزی بیش از حا صل جمع خط م شی های خارجی ک شورها و سایر بازیگران در سی ستم بین المللی ا ست؛به بیان دیگر نمی توان دولت را ادامه فرد، سیا ست خارجی را ادامه سیا ست داخلی و نظام بین الملل را مجموع ک شورهای دنیا قلمداد کرد - ن صری، . - 238 -215 : 1386 بنابراین ذات ب شر همواره ستیزه جو نبوده،بلکه در ج ست و جوی هم کاری هم می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید