بخشی از مقاله

چکیده:

تجربهی شعری اخوان از آغاز تا پایانش اختلاطی از گفتمان پایایی و شکست هر دو بود. گفتمان پایایی و ماندگاری اخوان عبارت است از تلاش برای ابقای شخصیت روح ملی ایرانی و تکاپو برای اینکه روح ملی ایرانی و ایرانی بودن از آن وضعیت نابسامانی که در زمان وی در آن قرار داشت به سمت وضعیتی آنومیک تر و نابسامان تر پیش نرود و به شکستی ویران گر دچار نشود و ذات و بنیادهای ایرانی بودگی به یک باره فرو نریزد. تجربهی شعری و نوشتار برای اخوان که ترس از فرو ریزش روح ملی ایرانی را در آن دوره داشت به مثابهی مقاومت بود. این جا مقاومت نه در معنی شعاری- تبلیغی آن بلکه به مفهوم مانعی برای شکست و نابودی تمام است؛ اما وقتی شکست را با تن و پوستش لمس میکند، با زبانش در مورد شکست نمینویسد، انگار که زبان نیز خود شکست خورده است؛ بلکه با چهره ای متفاوت این بار با حسی نیرومند از نومیدی و پوچی به تأمل مینشیند و نومیدی در زبانش راوی شکست میشود.

هدف این نوشتار خوانش شکست در شعر اخوان است. ضرورت انجام این پژوهش دگرگونه نگاه کردن به زبان شعری اخوان و از منظری دیگر خواندن اشعار وی است. شیوهی تحقیق بررسی اشعاری از اخوان در دو دورهی قبل و بعد شکست در دههی چهل میباشد که مستقیما زبان شعری وی را تحت تأثیر قرار داده است و این تبیین به وسیلهی تئوریهای شکست صورت پذیرفته است. خروجی تحقیق این است که زبان شعری در شعر اخوان در مراحلی زبان شکست است که در سطح فرم و محتوا ما این شکست را ملاحظه میکنیم و در مراحلی شکست زبان است که به صورتهای عدم توانش و حضور در امر فاجعه، آن چنانکه فاجعه با درد و رنج وجودی همراه هست و ماندن در تأمل و اندیشیدن در نیستی و انزوا نمایانگر میشود.
واژگان کلیدی: أخوان ثالث، زبان شکست، شکست زبان.

مقدمه:

زبان چه در سطح گفتار و چه در سطح هنری، نقشی کارآ و مؤثر به انسان میبخشد. در سطح هنری شعر و هنر در دیالکتیکی مداوم با جامعه هستند و گاهی اوقات بدون نیم نگاهی به اجتماع و بدون نگاه به آن دیالکتیک، کنشگری میکند که در این صورت میتوان دو حالت را در ارتباط بین هنر به شکل عام و شعر به صورت ویژه با جامعه یا بستر تاریخی-اجتماعی تعیین کرد: اول اینکه شعر و هنر با بستر تاریخی و اجتماعی در مباحثه و گفتگویی دیالکتیکی با هم هستند و دوم اینکه هنر زندگی مستقلی دارد و بدون دیالکتیک با بسترهای تاریخی- اجتماعی به کنش ورزی میپردازد. اگر نگاهی واقع بینانه داشته باشیم غالب هنرها را در وضعیت اولی میبینیم. اگر به تاریخ ادبیات و خود زبانهای شعری-هنری نگاهی دقیق بیندازیم ارتباطی مداوم در میان هنر و جامعه وجود داشته و هنر در برابر تغییرات تاریخی و اجتماعی به شکل خاص خود عکس العمل داشته است و این عکس العمل ها خیلی اوقات نوعی از هنر و ادبیات را برای ما در بر داشته است که ما بعدها در طبقه بندیها نام مکاتب و سبک را بر آنها گذاشتهایم.

نزد برخی از تئوریسین های بخش هنر و ادبیات زمینه و بستر تاریخی و اجتماعی چنان نقشی دارند که ما ناچاریم هنر و ادب را تابع و مقلد و حتی زاییدهی آن شرایط مشخص بدانیم. حال با توجه به همین نظریه میتوان هر دوی این حالتها را برای تجربهی شعری اخوان ثالث در نظر گرفت. گاه وی چنان متأثر از بستر تاریخی-اجتماعی خود است که تنه به نوعی روایت شعری از بستر اجتماعی خود میزند و گاه چنان ایزوله میشود که زبان شکستش در وضعیت نفی و انکار یک سویه میشود و متوجه کل هستی میشود نه متوجه تاریخ و اجتماعش. او شکست های اجتماعی را در زبانش تبدیل به اندیشیدن نموده که محورهای اصلی این اندیشه با اندیشه های مبارزهی اجتماعی هم خوان نیست. زبان شعری اخوان چه قدر ابعاد و اشتراکات و تابع و پیشکسوتی جامعهاش را در بطن خود نهفته دارد به همان اندازه و بیشتر ابعاد متفاوت و گسسته از اجتماع بدون توجه به جامعه را در بطن خود دارد. این پژوهش در پی یافتن پاسخ به پرسشهای زیر است:

الف: روح شکست در زبان شعری اخوان چگونه نمود پیدا میکند؟

ب: شکست زبانی در شعر اخوان چگونه و در چه حالتهایی پدیدار میشود؟

اگر بخواهیم به زبانی متدلوژیک قضیهی زبان شکست و شکست زبانی را در اشعار اخوان ثالث تبیین کنیم، خواهیم دید که این نوع زبان با هر نگره ای که به آن بنگریم معلول روندها و تغییرات تاریخی و اجتماعی در بستر جامعهی ایرانی است که در زبان پژوهشی به آنها متغیر وابسته میگویند؛ این مفاهیم برآمده در قالب عبارات زیر بیان میشوند:

.1 متغیر وابسته: نگاه متناقض اخوان به انسان و هستی است که از یک طرف نجات انسانها را در مبارزات اجتماعی و تلاش برای برقراری عدالت و کوششهای جمعی سیاسی مینگرد و از دیگر سوی نه تنها از مبارزات اجتماعی میگسلد؛ بلکه بنیاد حیات و شیوه های زیستن و راه و روش بودن را به باد انتقادات گزنده میگیرد. این تناقض یک بار وی را بهدگرگون کردن سرنوشت جامعه و خودش میخواند و باری دگر او را به شکست در زبان اجتماعی و نفی هر گونه کارآیی سیاسی- اجتماعی انسان میکشاند.

.2 متغیر مستقل: یعنی علت اساسی و علت العلل یک پدیده و رویداد که میتواند از یک تا چندین مقدار متعدد باشد. در فرضیهی این نوشتار متغیرهای مستقل عبارتاند از: حس اجتماعی عدالت محورانه ی رمانتیکی که در زبان شعری اخوان هویداست که انسانیت و نیاز وی به عدالت اجتماعی در این بخش از زبان شعری وی بسیار مؤثر است و دیگر اینکه احساس نیرومند نا امیدی و پوچی و عدم توانایی انسان در مشخص کردن سرنوشت خود و تفکر در نفی فلسفی هست که شکستهای سیاسی تنها محمل و عاملی برای بروز آن بودهاند. با توجه به متغیرهای به کار گرفته شده، فرضیات پژوهش عبارتاند از:

الف: اخوان ثالث انگشت بر شکستهای ما در تاریخ میگذارد و با احساسات عدالت خواهانه اش به شکل واقع گرایانه زبان بر ناتواناییهای جامعهی ما در عدم برقراری عدالت میگشاید و این را با زبان بیان شکست های سیاسی به منصهی ظهور میگذارد.

ب: اخوان ثالث آن شاعر تجربه گرایی است که در تجربه های شعریش مداوم است و این بار با تجربهی نومیدی فلسفی شکست زبان در مسائل اجتماعی را در بطن کلامش نهفته دارد. زبان شاعر در برابر فاجعهها به شکست کشانده میشود چرا که زبان فاجعه زبان رنج و درد است و کلام شاعر تنها به زیبایی شناختی کردن امر فاجعه کمک میکند و نه تبیین فاجعه. پیشینهی تحقیق: در خصوص اشعار اخوان کارهای زیادی انجام شده و حماسه و محتوای شعری وی توسط نویسندگان زیادی کاویده شده است. در مورد حماسهی شکست پایان نامه ای از آقای احمد رضا صدری در دانشگاه سمنان سال 1389 نوشته شده، همچنین در سایت اینترنتی نقره فایل مطلبی تحت عنوان: مقاله در بارهی اخوان ثالث شاعر حماسه و شکست هست که فروخته میشود؛ و مقاله ای تحت عنوان: انعکاس احساس شکست اخوان ثالث در آفرینش شعر - براساس شرایط اختناق سیاسی کودتای نافرجام 28 مردادماه 1332 نگاشته شده است؛ اما در مورد شکست زبان و زبان شکست در اشعار اخوان ثالث مقاله و کتابی وجود ندارد. آن چه که تفاوت این نوشتار را با نوشتارهای گفته شده متمایز میکند رویکرد زبانی این نوشتار هست که بیشتر به زبان نوشتار شعری پرداخته و تاریخ حیات و سرگذشت شخصی شاعر در آن چندان مدخلیتی ندارد.

.1 حادثهی شعری و رؤیای شاعرانه در توان تعبیر از شکست:

اگر به گفتهی جورج تامسون توجه کنیم که میگوید: شعر تحولی در تلقی ما نسبت به جهان ایجاد میکند - تامسون، :1356 - 73 تردیدی نمیماند که شاعر این تحول را در تبدیل حادثهی تاریخی به حادثهی شعری ایجاد میکند. هر چه را که در جهان حقیقی - جهان بیرون از ذهن شاعر - وجود دارد، این جا تاریخ میگوییم. آسمان آبی، درختان سرسبز، خیابان شلوغ، قلهی پر برف و کوههای ایستای سربلندو...هر حادثه ای که از روابط این عوامل رخ دهد، حادثهی تاریخی است. هر تعبیری

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید