بخشی از مقاله

چکیده

عشق در هر شکل و نوعی، لطیفهاي آنسري است که گویی راهجویان را به گسترهاي امیدبخش اما سرشار از رنج و خطر فرا میخواند. جلوههاي عشق تحت تأثیر رخدادهاي فرهنگی و اجتماعی و شرایط روانی و فکري فرد و اجتماع در زمانها و مکانهاي مختلف متفاوت است و در گستره شعر و هنر شعري هر شاعري جلوهاي ویژه دارد. اخوان اگرچه در سرودن شعر عاشقانه مشهور نیست، برخی عاشقانههاي او از شهرت ویژهاي برخوردارند. دستاورد این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی نشاندادهاست؛ اخوان مرد شکستس خوردهاي است که داستان شکستش گاهی در سخنش خودنمایی میکند و در اوج دلزدگی به عشق پناه میس برد؛ تا معشوق لحظههاي ناب هستی را برایش خلق کند. البته اوج شهرت اخوان در سرودههایی است که تحت تأثیر دغدغههاي اجتماعیش سروده است، و بهترین عاشقانههاي او مخاطبدار و در وصف هجران و فراق یار است. ایراندوستی و عشق به مظاهر ایرانی ویژگی اصلی عشق در شعر اخوان است که شعلههاي گرم و گیرایی دارد. او دشوارترین مفاهیم اجتماعی، سیاسی و عاشقانه را به زبان جد و طنز در قالب کهنه و نو میسراید؛چنانکه حس اجتماعی شاعر، واکنش نارضایتی عمیق او را از آنچه هست، در بر میگیرد و حس عاشقانهاش واکنش رضایت او از امکان عشق ورزیدن در پس نفی هستی آلوده است.

کلیدواژهها: مهدي اخوان ثالث، آثار اخوان ، ادبیات معاصر، شعر معاصر، عشق.

مقدمه

عشق در زبان عرفان معنایی دارد و در زبان شاعران غیر عارف و داستان سرایان و افسانه پردازان معنا و مفهومی دیگر. در زبان عارفان حقیقی، عشق آن حالت ملکوتی است که انسان را به معشوق حقیقی خویش یعنی»االله« متوجه می سازد، ولی در زبان فرد غیرعارف و مردم عامی، عشق یک معناي مجازي و غیر حقیقی دارد. عشق مجازي در طول تاریخ مفهومی بسیار گسترده تر یافته و بسیاري مواقع با جمال پرستی و زیبایی پرستی همراه شدهاست و بسیاري از صوفیه و عرفا نیز به آن گرایش نشان داده، عشق مجازي را واسطه و ارتباطی براي رسیدن به عشق عرفانی دانستهاند. 

سنایی غزنوي نخستین شاعري است که توانست در قالب غزل علاوه بر مفاهیم عشقی و تغزلی متداول پیش از خود، مضامین جدیدي از قبیل عرفان، زهد، رندي، قلندري و حتی مبارزه با ستم حاکمان عصر را نیز بیفزاید که با عطار این مفاهیم طی طریق کرد و با جلال الدین مولوي به کمال رسیدشعر معاصر عاشقانه ایران رویکردي جدید به غزل داد؛ چنانکه هم در فرم و هم در مضمون متحول شد. به جهت مضمون مهمترین ویژگی این اشعار که نخست با غزل واژههایی آغاز میشود. تلقی وحدتگرایانه از هستی است. مفاهیم جدیدي در شعر مطرح میشود و شعر با واقعیتهایی فراتر از گذشته برخورد میکند. گفت وگویی دو سویه میان عاشق و معشوق به وجود آمده و بالاخره تحول ادراك زیبایی شناختی را در شعر فارسی ایجاد کرده است.

پس از مشروطیت رفته رفته چهره معشوق از آن کلیت خود در شعر سنتی فاصله گرفته و به چهره اي ملموس و حسی نزدیک می شود.»اندك اندك، کلیت معشوق در شعرهاي غنایی که یکی از خصوصیات شعر کلاسیک بود خیلی کمتر می شود. در این دوره چهره معشوق آشکارتر و مشخص تر میشود و شعرا از شکل موهوم معشوق گریزان می شوند و به مسائل ملموس تري درباره عشق و روابط عاشقانه میان دو انسان روي می آورند« - شفیعی کدکنی،62 :1382 و - 63 حضور این تجارب ملموس در اشعار غنایی امروز در صورتی است که در شعر سنتی، بعد از دوره سامانیان و غزنویان، چنین تجارب سازندهاي از حیطه اشعار عاشقانه رخت بر بسته بود.

جلوه معشوق در شعر معاصرکه در شعر کلاسیک بی سابقه است، پیوند تنگاتنگی با دیدگاه انسان معاصر دارد؛ همان دیدگاهی که اساساً موجب پیدایش قالب و محتواي شعر نو شد. اگر توصیفات شعر عاشقانه امروز حسیتر و ماديتر از شعر گذشته است، ناظر به تفکر این جهانی شاعر امروز است، حال آنکه انسان دیروز براي معنویت، ارزشی متعالی تر قائل بود و به همین جهت در اشعار عاشقانه گذشته، چندان توجهی به معشوق زمینی به چشم نمی خورد. گرایش عاشقانه نو با گرایشهاي دیرینه متفاوت بود. بدین گونه که در نگرش دیرینه وجود آدمی به اجزایی مجزا و مغایر تقسیم می شدند که یک بخش جسم و بخش دیگر روح بود، طبعاً عشق نیز از این تجزیه متاثر بود که »در شعر عاشقانه معاصر در فاصله گیري از سنت غنایی کهن، هم نظریه متفاوتی از خود می پردازد، و هم ساخت خود را بر بنیادي دیگرگون بنا می نهد.

با این گرایش رابطهاي آغاز می شود که اوجش یگانگی و اتحاد دو فردیت آزاد و مستقل است. این یگانگی، در هماهنگی درونی دو سوي رابطه، به هماهنگی انسان و جهان می گراید. - « مختاري، - 91 :1378 در شعر معاصر، روح و جسم هر دو اصالت دارند و سخن از وحدت میان عاشق و معشوق است. جاي عاشق و معشوق پیوسته با یکدیگر جا به جا می شود،هر دو هم عاشقند و هم معشوق و طالب نتایج کوششهاي خود هستند.شعري که برخواسته از ذهنیت غنایی باشد، حقیقتی فراگیرتر از»عاشقانه« به معناي معمول و مرسوم دارد؛ چرا که از یک طرف موقعیت غنایی ذهن یک شاعر عاشق را نمایان می سازد و از طرف دیگر موقعیت غنایی ذهن یک ملت را که در هماهنگی با ذهنیت جهانیست، نمایانگر است.

در ذهنیت غنایی، هیچ فرقی میان موضوع ها نیست. هرچه در نهاد آدمی وجود دارد، می تواند موضوع شعر عاشقانه نیز باشد.بیان احساسات شخصی، از بیان احساسات عمومی تفکیک ناپذیر است. عشق و شعر عاشقانه در اینجا یک مفهوم انسانی، ملی و جهانی است. هر چه به این مفهوم مربوط باشد به عشق و شعر عاشقانه نیز مربوط است. از این جهت است که گاه شاعري در اشعار غنایی خویش از آزادي، میهن، عدالت، خوشبختی، انسان، شعر، خدا، طبیعت و ... چنان عاشقانه سخن می گوید که از بسیاري شعرهاي عاشقانه معمول، عاشقانه تر است. - مختاري، - 193 -184 :1378 ذهنیت غنایی شعر عاشقانه به طور عام، سرگذشت شعر و عشق است که هر دوي آنها در هر عرصه اي شاهد یکدیگرند.فردیت و احساسات شخصی شاعران در دوران معاصر نمود بیشتري یافته است و شعر اخوان از این جنبه در انرژي عاشقانه، جداي از انرژيهاي سیاسی و اجتماعی قرارمیگیرد.

پژواك عشق در شعر اخوان

اخوان شاعري استکه به سرودن شعرعاشقانه مشهورنیست، اگرچه بعضی ازعاشقانههاي اوشهرت بسیاریافته است؛ زیرا شعر او بیشتر بیانگر یأسهاي حاکم براذهان عموم و فریادي از سردرد و ناامیدي است. او مرد شکست خوردهاي است که نمیتواند داستان شکست خود را در سخنش پنهان نماید؛ اما وقتی از همه دل زده و نومید می گردد به »عشق« پناه می آورد تا عشق و معشوق»لحظه هاي ناب هستی« را برایش خلق کنند.عشق همچون نسیمی خاطرهانگیز در شادترین و آزادترین لحظههاي عاشقی او میوزد؛ لحظههاي خاطره درباغهاي یاد، آنگاه که درآرزوي دیوانگی با او، او رابه نام صدا میزند، آن نازنینتر مخاطب را، هم او که مریمتر از مریم، روح روییدن، سحر جوانه، خوشترین خنده سرنوشت و زیباترین گوشههاي بهشتش می باشد، انسانی زمینی است:» اي تو، اي بهترین، اي گرامی/ اي نازنین تر مخاطب،/ اما تو بی شک عجیبی،/ مریمتراز مریم، آن زن که زایید طفلِ خدا را، پاکی تو، پاك و بزرگ و نجیبی/ تو روح روییدنی، سحر سبز جوانه ... / تو خوش ترین خنده سرنوشتی،/اي باور، وعده هاي خداوند. نه آیه و نشانی از آسمان دارد و نه پرتوي و رنگی از عرفان، معشوق راست و راستین پاکی است که شاعر تنها از زبان اوست که »آزادي« را باور می کند. او میگوید: آزادم و عهدم این است/ کاول قدم راه میخانه پویم/ و اولینامجمی بر سرِدست، / نام تو، نام تو، نام تو گویم... - حقوقی، - 57 :1389

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید