بخشی از مقاله

چکیده

زیبایی چه از دیدگاه غربی و چه اسلامی، جزو نیازهای عالیهی انسان و همینطور پدیدهایی چند بعدی است که میتواند حواس انسان را در سطوح مختلف خود به فعالیت وادارد. هنر اسلامی و معماری به عنوان یکی از بارزترین نمودهای این هنر، دارای مولفه و ویژگیهای منحصربفردی است که آنرا از سایر هنرها متمایز ساخته و در سطح زیبایی مقدس و جاودانه قرار میدهد. از طرفی معماری دورهی سلجوقیه بواسطه تحول هنر در این دوره یکی از درخشانترین ادوار معماری اسلامی-ایرانی میباشد.

این مقاله با طرح سوال علل زیبایی در معماری دورهی سلجوقیه، با استفاده از روشهای مطالعاتی کتابخانهای، اسنادی، تفسیری و تطبیقی سعی نموده است تا با بررسی معماری این دوره از دیدگاه زیباییشناسی به این فرضیه که تزیینات از عوامل اصلی زیباییشناسانه در دوره سلجوقیه است، پاسخ دهد. معماران این دوره پس از دستیابی به الگوی معماری چهارایوانی که اساس معماری مذهبی، کاروانسراها و... در ایران را تشکیل می-دهد، تمام همّ خود را صرف تزیینات در ابنیه کردند. بطوریکه انواع تزیینات آجری، گچبری به حد اعلا و کمال خود رسیدند و تزییناتی مانند کاشیکاری، سنگکاری و مقرنسکاری رواج یافتند.

مقدمه

زیبایی، احساسی است که در تمام ابعاد زندگی انسان ریشه دارد. در بسیاری از زمینههای زندگی از قبیل اخلاقی، انسانی، اجتماعی، فرهنگی و ... میتوان ردپای زیبایی را پیدا کرد. ولی آنچه در ارتباط با رشتهی معماری در جستجوی آنیم، زیبایی است که در اشکال و فضاهای معماری جلوهگر میشود، جنبهی مادی و فیزیکی دارد و به فضای زندگی انسانها شکل میبخشد. معماری دورهی اسلامی ایران بخش مهمی از تاریخ طولانی معماری ما را تشکیل میدهد. این اهمیت از یکسو، به لحاظ غنای این معماری که بسیاری از محققین و صاحبنظران به گونههای مختلف به آن اذعان کردهاند و از سوی دیگر بهدلیل پیوند عاطفی ما با آن است؛ چرا که هنوز مردم ما در آن زندگی میکنند و با آن انس و الفت فراوان دارند.

[2] زیبایی در معماری اسلامی تجلیگاه معنویت و جلوه-ای از زیبایی خداوندی است. معماران اسلامی در طول سالها همواره تلاش کردهاند در رنگبندی، تناسبات، تزیینات و فرم، از دنیای مادی دلبریده و در ملکوت الهی به دنبال غایت نهایی باشند.[3] از طرفی باید عنوان کرد که شکوه و زیبایی معماری ایران بویژه در دوره اسلامی، به تزیین و آرایش بستگی دارد. [4] با روی کار آمدن سلجوقیان تحولی در هنر این دورهی ایران رخ داد، بگونهایی که از آن به عنوان دورهی درخشان معماری ایران یاد میشود.[5] در این دوره ما شاهد رواج هنر در انواع مختلف آن هستیم. همچنانکه این دوره اوج خلاقیت هنر و بکارگیری آن نیز است.

به سبب آنکه معماران این دوره بعد از دستیابی به شیوههای خاص معماری، تلاش خود را مصروف تزیین بناها نمودند، تنوع در نحوهی برخورد روشهای اجرای تزیینات از ویژگیهای برجستهی عناصر تزیینی این دوره به شمار میرود.[6] از آنجایی که در مطالعات و پژوهشهای زیبایی شناسانه در مقولهی معماری اسلامی-ایرانی، معماری دورهی سلجوقیه، با توجه به اینکه یکی از درخشانترین ادوار معماری اسلامی -ایرانی میباشد، کمتر مورد توجه بوده، در این مقاله سعی شده است تا پس از بیان و معرفی زیبایی، هنر و معماری اسلامی -ایرانی به بررسی علل موثر در شکوفایی هنر و معماری در دورهی سلجوقیه و زیبایی معماری و عناصر آن در این دوره به عنوان درخشانترین دورهی تاریخی و متجلّی هنر با استفاده از روشهای مطالعاتی کتابخانهای، اسنادی، تفسیری و تطبیقی بپردازیم.

زیبایی و زیبایی شناسی

زیبایی جاذبهای است ازلی، که هنر پل ارتباط بین آن و انسان است.[7] ورای هر زیبایی محسوس، زیبایی وجود دارد که تامل و تدبر در آن ما را به درجهی بالاتری از زیبایی سوق میدهد.[8] و گاه فقط در ظاهری زیبا و گاه در جوهر اندیشه و عملکردی به غایت مفید، درست و اصیل تجلی مییابد و گاه نیز هر دو را در خود دارد که معماری میتواند چنین باشد.[7] و در همه حال باید گفت که زیبایی معقول برتر از زیبایی محسوس و کمال شناخت زیبایی، شناختن زیبایی معقول است. [8 ]

امروزه زیبایی شناسی به عنوان یکی از اصول مهم در موسیقی، معماری، شهرسازی، گرافیک و دیگر حیطههای هنری مطرح می-باشد.[9] علم زیباشناختی به معنی وسیع کلمه به بررسی و روش-های احساس محیط و موقعیت فرد در داخل آن میپردازد. از قرن هجدهم مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسانه به خود گرفت. زیبایی در ارتباط با ادراک دیده شد و بیننده جزیی از این مجموعه به حساب آمد. [10] طبیعت و به تبع آن طراحی محیط و معماری در فرهنگهای سنتی بویژه مشرق زمین مشتمل بر ساحتها و معانی معنوی بوده و به عنوان امری مقدس تلقی شده است.

در فرهنگ اندیشهی بزرگان اسلامی و ایرانی، زیبایی کیفیتی معناگرا دانسته میشود که همراه حسن و نیکویی خلقی و ذهنی بر صورت گسیل گشته و حاوی معنا و هویتی درست و حق است. [8] ارزشهای زیباشناختی از دیدگاه پیتر اسمیت در سه سطح تعریف میشوند. زیبایی اگر در حد خیلی سطحی باشد، به عنوان مد از آن یاد میشود. مدتی میآید، عمر کوتاهی دارد و سپس چیز دیگری جای آنرا میگیرد. اصطلاح مد شدن و دمده شدن اشاره به زیبایی در لایهی سطحی روان انسان دارد. نوع دیگر، زیبایی است که لایههای میانی روان را به فعالیت وا میدارد. از این زیبایی به عنوان سبک یاد میشود و دوام آن از زیبایی نوع اول طولانیتر میباشد.

نمونهی این زیبایی، بویژه در معماری ادوار مختلف تاریخی دیده می-شود، مثل معماری کلاسیک، بیزانس، مدرن و غیره. نوع سوم زیبایی است که در عمیقترین لایهی روان جا میگیرد و میتوان با عنوان زیبایی مقدس یا زیبایی جاودانه از آن یاد کرد. این نوع زیبایی عمیقترین احساسات را به فعالیت وا میدارد، به نوعی با خالق هستی، ارتباط برقرار میکند و ازلی و ابدی است. انسان در هر دوره-ی تاریخی، با هر زمینهی فرهنگی و هر سلیقهای از آن لذت میبرد. در بعضی آثار تاریخی مثل بناهای اسلامی ایران و بعضی آثار موسیقی مثل آثار موزارت، شوپن و چایکوفسکی با این نوع زیبایی جاودانه و مقدس مواجه هستیم. این نوع زیبایی هیچ وقت کهنه و دمده نمیشود.

با توجه اینکه همهی پدیدههای خلقت از جمله زیبایی، یک جنبهی کیفی دارد، زیبایی فیزیکی آن قادر خواهد بود آنرا به زیبایی مسبولیک وصل کند. زیبایی مسبولیک آن زیباییست که در نهاد و ضمیر ناخودآگاه انسان ها موضوعیت دارد و همهی انسان ها قادر به دریافت آنند و به نوعی با آن ارتباط روحی و معنوی برقرار میکنند. یونگ این زیبایی را به آرکیتایپها مربوط میداند که خاطره برانگیزند و دنیایی از معانی و مفاهیم ناگفته را در ذهن انسان زنده میکنند. بنابراین، زیبایی مورد استفاده در معماری را میتوان با اقتباس از سانتایانا 1 به دو دستهی زیبایی فرمال و زیبابیی سمبولیک یا زیبایی فیزیکی آمیخته با مفاهیم تقسیم کرد:

الف- زیبایی فرمال یا صوری : اولین گروهی که با دیدگاه علمی و روانشناسی به بررسی عوامل موثر در ادراک زیبایی فرمال یا زیبایی صوری پرداختهاند روانشناسان گشتالت هستند و نظریهی آنان به نام نظریه گشتالت معروف است. حاصل نظریهی این مکتب در ادراک شکل چنین است که »یک شکل، سازمان متشکلی است که نمیتوان آن را مانند مجموعهای از عناصر کنار هم قرار گرفته، دانست، زیرا دارای کیفیتی است که در هیچکدام از این عناصر تشکیلدهندهی آن وجود ندارد.

تغییر در یکی از این عناصر کافی است که شکل کلی آن را تغییر دهد..« به نظر این روانشناسان برای درک یک شکل، دو دسته عوامل داخلی و خارجی در ترکیب نمودن امور مجزا و بوجود آوردن یک کل موثر است. عوامل خارجی به شرایط حاکم بر شکل مورد رؤیت مربوط میشود و دارای اصولی است. عوامل داخلی نیز به شرایط درونی فرد بیننده مربوط میشود و خود دارای مسائلی است. روانشناسان گشتالت دربارهی عوامل خارجی معتقدند که ذهن با توجه به اصولی این کار را انجام میدهد که اهمّ آن بصورت خلاصه به شرح زیر است:

-1 اصل تقرب: 2 نزدیکی سادهترین شرط سازماندهی تصویر است. یعنی ما میل داریم که واحدهای بصری نزدیک به هم را روی سطح تصویر یکی ببینیم.

-2 اصل تشابه: 3 عناصر با خصوصیات مشترک، ما را به پیوستن آنها به یکدیگر میکشاند.

-3 اصل انسداد: 4 ذهن انسان در برخورد با اشکال آشنایی که قسمتی از آنها حذف شده و بصورت ناقص میباشند، فعال میشود و فواصل حذف شده را پر میکند و آن اشکال را کامل میبیند.

-4 اصل استمرار: 5 آدمی در ادراک تمایل دارد که محرکهای جدا از هم را، به جای اینکه از هم جدا کند، با هم جمع و به صورت کل ادراک کند.

-5 اصل هم جهتی : 6 این اصل به تشابه اجزای در حال حرکت اختصاص دارد. وقتی المانها در یک جهت حرکت یا تغییر میکنند، به نظر میرسد به یکدیگر تعلق دارند یا هم سرنوشت هستند. 

عوامل خارجی ذکر شده، شرط لازم است ولی کافی نیست. عوامل درونی انسان نیز در این امر دخالت دارند. از جملهی این عوامل میتوان آشنایی و آمادگی ذهنی را نام برد. در مورد آشنایی باید گفت ذهن در تکمیل اجزای ناقص یا به هم پیوستن اجزا هنگامی فعالیت میکند که از اشکال کامل آنها آگاهی داشته و تصویر کامل برای او آشنا بوده یا حداقل در گذشته آن را تجربه کرده باشد. آمادگی ذهنی نیز مهمترین عامل درونی برای دقت به یک مسئله است. بر اثر دقت است که ذهن میتواند تمامی ابعاد تصویر را مد نظر قرار دهد و به همگی آنها توجه کند. بنابراین میتوان گفت در ادراک یک تصویر بصری، عوامل داخلی و خارجی هر دو اثر دارند و در حقیقت برآیند این دو نیروست که منجر به بروز برداشتی در ذهن میگردد.

ب- زیبایی سمبولیک : آنچه عمر زیبایی یک پدیده را افزایش میدهد، همراهی آن با مفاهیم و معنی است. هر چه این معانی با عمق بیشتری به روان ما نفوذ کنند، عمر زیبایی افزایش مییابد و در عمیقترین لایههای روانی به زیبایی جاودانی یا سمبولیک ختم می-شود. از طرف دیگر کیفیت سمبولیک محیط مهمترین عامل ادراک است و ارتباطی درونی و ذاتی بین زیبایی فرمال و زیبایی سمبولیک وجود دارد. [1]

در معماری، زیباشناختی تنها عاملی که باید مورد توجه قرار گیرد نیست. اما در این نیز که این عامل در معماری نقشی اصلی دارد نمیتوان شک کرد. تمام عوامل موثر بایستی یک به یک مورد توجه قرار گیرند و نتیجه به ناچار یک برآیند است.[10] هرچند درک کامل مفهوم زیبایی شناسی مشکل است ولی فهم اولیهی عوامل موثر در ادراک خوشایند بودن محیط امکان پذیر است. بنابراین برای درک زیبایی باید از یک طرف ادراک کنندهی زیبایی باشیم و شیوه ادراک زیبایی شناسی را بشناسیم و از طرف دیگر پدیدههای زیبا و ویژگی-های آن را بررسی کنیم.[11]

هنر و معماری اسلامی-ایرانی

معماری اسلامی شامل معماری گسترهای از جهان میشود که ما با عنوان جهاناسلامی میشناسیم. معماری این کشورها تحتتاثیر ایدئولوژی اسلام در طول زمانی مشخص قرار گرفته و به همین خاطر دارای برخی ویژگیهای مشترک شدند. گسترهی زمانی معماری جهان اسلام را میتوان از سالهای اولیه ظهور اسلام تا پیش از گستردگی عام معماری مدرن دانست. با این حال نمیتوان این گستردگی و نقش موثر در معماری را در همهی مناطق یکسان دانست.[3] معماری اسلامی بستر و مظهر تمامی ابعاد هنر اسلامی چون کتیبه نگاری، تذهیب، مقرنسکاری، آینه کاری، نقوش اسلیمی و ...، به عنوان هنری اسلامی، ترکیبی از جسم - خانه - و معنا - خدا - و مسجد کاملترین نماد معماری اسلامی است. [12]

هنر ایران همیشه به مسیر خود ادامه داده و وابستگی خود را در عین پیشرفت و تکامل با گذشته حفظ کرده و یکی از مشخصات بارز هنر ایران، جنبه آرایشی و تزیینی آن است.[13] هنرمندان ایرانی در طول تاریخ با جهان خارج و مواد آن ارتباط برقرار نموده و به شکلدهی محیط پرداختهاند. به این ترتیب اثر و فضای خلقشده توسط هنرمند مسلمان جلوهایست که در ذکر زیبایی آن هرگز غلوگویی نکرده، زیبایی این فضاها هرگز انسان را در خاک محصور ننموده و به دنیایی ماورا هدایت میکند.[8] در مظاهر هنری ایرانی تنوع کافی وجود دارد ولی مفهوم ذوقی هنر همیشه یکسان و یکی است.[14]

آثار هنری هنرمندان مسلمان همانند معماری، موسیقی، شعر و نقاشی بازتاب و تجلی رابطهی انسان با خدا از یکسو و خدا با انسان از سوی دیگر بوده که گویا معماری بیش از هنرهای دیگر توانسته است انگیزهی تعالی و اندیشهی جاودانگی و شوق پرواز به آسمان و ساحات عوالم دیگر را در ساحت زندگی و فرهنگ آدمی به تماشا بگذارد. معماری در تعیّن بخشیدن سیما و نمای یکپارچه روح یک عنصر، نسبت و احساسی که بشر از وضع موجود خویش از جهان و محیطی که در آن میزیسته، نقش مهمی دارد و بیش از هر هنری با احساس، عاطفه، اندیشه و روح بشری مانوس بوده است. پس بشر برای حفظ و جاودانگی ارزشهای الهی و فطری خود همواره از هنر مدد میجسته و این اندیشه از گذشتههای بسیار دور در بناهای بشری نمود یافته است.

[15] از طرفی باید گفت که اساس ساختار اجتماعی ایران حتی در زمان اسلام هم تغییری نکرده و همین نکته سبب استحکام و در عین حال محدودیت هنر این کشور در این دوره است. ایران جزیی از امپراطوری اسلامی بوده و افکار نوظهور چه از لحاظ هنری و چه معنوی و دانش به آسانی و به آزادی مبادله میشد. همینطور باید گفت که از خاور دور نفوذی دایمی و قوی اعمال میشد ولی هرچند هنرمند ایرانی خیلی زود تحت تاثیر افکار خارجی قرار میگرفت اما در یک یا دو نسل بعدی خود، آن افکار را بهکلی در خود جذب و هضم و با روش بومی خود هماهنگ میساخت و برای رساندن مقاصد خود بهکار میبرد، با این وضع هیچگونه رنسانس و تجددی با نتایج اجتماعی، سیاسی و هنری آن در ایران صورت نگرفت.[14]

بنابراین بدون تردید معماری اسلامی ایران، هم تعلق به ایران دارد و هم متعلق به اسلام است. هم از این سرزمین، مردمان، تاریخ و سرگذشت آنها متاثر است و هم از نگاه و باورهای اسلامی. اما در شناخت آن بیش و پیش از اسلام و ایران باید هنر بودنش را لحاظ کرد و از راه خاص شناسایی هنر، که مواجهه با اثر است، بدنبال ادراک آن بود.[2] از طرفی باید گفت زیبایی معماری ایرانی یک از عواملی است که باعث ماندگاری آن در جهان هنر شده است. شناخت بنیانهای چنین زیباییهایی، ارزیابی از معماری را هموار کرده و برای این ارزیابی، معیارهای مناسبی بدست میدهد. درک زیبایی معماری ایران برای همگان مقدور است، چرا که معماری ایران هنری کاربردی بوده و استفاده روزمره از آن، این هنر را با زندگی مردم عجین ساخته است.[4 ]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید