بخشی از مقاله
هنر یکی از بارزترین جلوههای اسرارآمیز جهان خلقت است و همواره انسان برای رسیدن به معنای آن و خلق آثار شگفتانگیز تلاش میکند. سعی هنرمند مسلمان بر این است که آثار هنریاش بازتاب و تجلی رابطهاش با خدا و برعکس باشد که در این میان معماری بیش از هنرهای دیگر توانسته به این هدف عینیّت ببخشد. دورهی سلجوقی به دلایل مختلفی از جمله توسعهی فرهنگی، رفاه اقتصادی، امنیت عمومی و ... یکی از درخشانترین ادوار تاریخی محسوب می-شود. همینطور در این دوره، هنر در انواع مختلف خود ظاهر شده و اوج خلاقیت و بکارگیری آن است. این مقاله با طرح سوال علت تجلی فوقالعاده زیباییشناسانه و معماری در دروه سلجوقی با استفاده از مطالعه بر اساس روش مطالعات کتابخانهای، اسنادی، تفسیری و تطبیقی سعی نموده است به نحوه و نمود تجلی هنر در معماری سلجوقی پاسخ دهد. از آنجایی که هنر معماری اسلامی، یک هنر دینی صرف است و بیشتر آثار معماری اسلامی در مساجد تجلی پیدا میکند در نتیجه میتوان گفت که مسجد، نمود تجلی هنر معماری اسلامی است و هنرمند مسلمان درصدد آن است تا تمام هنر و صنعت خویش را در مسجد، به بهترین نحو ممکن چه در معماری و چه در تزیینات آن مورد استفاده قرار دهد. از طرفی این تجلی در عصر سلجوقی در بهترین شکل خود با تلفیق دو عامل حیاط چهار ایوانی و تالار مربع گنبددارِ مسجد بزرگ ایرانی مشاهده میشود و اساس معماری مذهبی، کاروانسراها و مدرسه سازی در ایران را تشکیل میدهد.
این مقاله مستخرج از پایان نامه کارشناسی ارشد مهندسی معماری با عنوان » طراحی مرکز تجلی هنر با تاکید بر مولفههای زیباییشناختی و معماری ایرانی - دورهی سلجوقیه« است که به راهنمایی آقای دکتر علی جوان فروزنده در پردیس علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل انجام یافته است. هنر هر قوم بازگوکنندهی نحوهی اندیشه، جهانبینی، معتقدات و سنتهای آن قوم است. هر چه بنیادهای فرهنگی ملتی استوارتر و ریشهدارتر باشد تجلیات هنری آن ملت هم در طی تاریخ تکامل آن، یکنواختتر و از نوسانات، تحولات و گسستگی-ها، بیشتر برکنار میباشد. هنر معماری بیشک یکی از بارزترین مظاهر تمدن هر قوم و ملت و بهترین بازگوکنندهی نحوهی برخورد آن ملت با مسایل مربوط به حیات و بینش وی از جهان خلقت است. همینکه از حدود یک چهاردیواری که سقفی را تحمل میکند و تنها برای پناه دادن انسان از گرما، سرما، باد، باران و برف است، فراتر رفتیم و وارد مرحلهای گشتیم که در ساختمانها، جز هدفهای سادهی اولیه به مسایل دیگری چون تقسیم فضاها بر بنیاد نیازمندیهای گوناگون فردی و اجتماعی و خلق اشکالی که با ذوق زیباجویی ما سر و کار دارد، پرداختیم و در یک ساختمان بدنبال تحقق هدفهایی بالاتر از مصون بودن از سرما، گرما و دیگر عوامل طبیعت رفتیم، آنگاه به دنیای هنر قدم گذاشتهایم.
معماری اسلامی ایران بواسطهی دگرگونیهای پس از آمدن اسلام به ایران، پدیدار شد و هنر معماری اسلامی مدتها، مجموعهای از طرق ساده ساختمانی و فرمولهای تزیینی شناخته شده که اسلام از ملل تابعهی خود اقتباس کرده بود، اصالت انکارناپذیر ساختمانهایش، نتیجهی یکی کردن تکنیکهای مختلف و خود این یکیکردن تکنیکها، نتیجهی انطباق آنها با احتیاجات مخصوص عالم اسلام به نظر میآید. دوران سلجوقی بدون شک تابناکترین دورهی تاریخی و اوج تمدن اسلامی ایران است و میتوان گفت که در سرزمین ایران پیش از سلجوقیان عواملی بوجود آمد که به سبب آنها، این دوره را دوره طلایی ایران نامیدند. به سبب ذهانت، کیاست و مظانت وزرای سلاجقه که علم دوست و هنرپرور بودند، علاوه بر هنرهای دیگر، این دوره، دورهی تکامل هنر معماری، پیدایش و آغاز انواع تزیینات و آرایش گوناگون است. این عصر یکی از مهمترین دورانهای هنر اسلامی است که موجب تحولات بسیاری در هنر ایران، خصوصا تزیینات معماری گشته است. تغییرات و تحولات رخ داده در این دوره در عرصه معماری و تزیینات وابسته به آن به مرور موجب ایجاد انواع جدیدی از تزیینات معماری از لحاظ شکل، کارکرد، نحوهی اجرا و مفاهیم مرتبط با آن در معماری اسلامی ایران، بر پایهی تحولات رخ داده در این دوره شد.
در این مقاله سعی شده است تا پس از بیان و معرفی هنر و معماری اسلامی-ایرانی به بررسی عللی که به سبب آن معماری دورهی سلجوقی به عنوان درخشانترین دورهی تاریخی و متجلی هنر معرفی شده است و سپس به تحولات عظیم در حوزهی هنر، نحوهی تجلی و نمود این تجلی در این دوره با روش مطالعات کتابخانهایی، اسنادی، تفسیری و تطبیقی بپردازیم. شناخت این تغییرات و تحولات عظیم در حوزهی مذکور، نحوه و نمود تجلی آن میتواند رهیافت مناسبی جهت حفظ و احیا هویت معماری ایرانی-اسلامی و کاربست آنها در معماری معاصر و بومی باشد.
هنر و معماری اسلامی-ایرانی
اسلام، دینی است با وجوه و مراتب بسیار، با اصول و اخلاقیات معین، احکام، تکالیف، شعایر و آداب زندگی روشن و آیین-های گوناگون و نیز معارف، حکمت و جهان بینی خاص. طبیعتا یکیک این وجوه یا تمامی آنها در زندگی و نگاه مسلمانان به همهی امور، قابل پیگیری است. معماری دورهی اسلامی ایران بخش مهمی از تاریخ طولانی معماری ما را تشکیل میدهد. این اهمیت از یک سو، به لحاظ غنای این معماری است که بسیاری از محققین و صاحبنظران به گونههای مختلف به آن اذعان کردهاند و از سوی دیگر بهدلیل پیوند عاطفی ما با آن است؛ چرا که هنوز مردم ما در آن زندگی میکنند و با آن انس و الفت فراوان دارند. یکی از هنرهای اصیل ایرانی که آثار آن در نقاط مختلف کشور مشاهده میشود، هنر معماری و ساختمان است. از مشخصات مهم و قابل توجه معماری ایران در گذشته و حال، مساله رعایت کیفیت اقلیمی و موقعیت جغرافیایی است و توجه به آب و هوا و وجود مصالح ساختمانی یکی از اصول معماری ایران بوده است.
در سالهای اخیر اغلب پژوهشگران -البته با دلایل گوناگون- واژهی اسلامی را برای این هنر مناسب دانستهاند و در تشخیص و هویت یگانهی آن و در نتیجه، تمایزش از سایر هنرها، نسبتا هم عقیدهاند. اما در تعریفی که از آن میکنند و ویژگیهایی که برایش میشمارند، با یکدیگر اختلافات مبنایی دارند. با اندکی مسامحه شاید بتوان ایشان را به دو گروه اصلی تقسیم کرد:
گروه اول کسانی هستند که هنراسلامی را در بستر زمان و مکان تعریف میکنند و در نحوهی پدید آمدن آن و سرچشمه-هایش در سرزمینهای مفتوحهی اسلامی نظریات گوناگون میدهند. برخی از اولین پژوهشگران این گروه آن را محصول اقلیم و خصوصیات نژادی دانستهاند. بعضی ماهیت معماری اسلامی را در تزییناتش یافتهاند و بعضی معتقد بودند که حضور و اهمیت قرآن و خطعربی در پدید آمدن آن کارساز بوده است. الگ گرابار نیز پس از بحثهای طولانی، شکلگیری هنر اسلامی را محصول گردآوری شکلهای تمامی سرزمینهای فتح شده، توزیع جدید آنها در سرزمینها، نوعی تفکیک معانی مرتبط با آن اشکال و نیز آفرینش معدود شکلهای جدید و خاص دانستهاست. اتینگهاوزن و گرابر و نیز هیلنبرند معتقدند که واژهی اسلامی در هنر و معماری اسلامی با آنکه به یک دین و اعتقاد باز نمیگردد، در عین حال نشانهی یک فرهنگ است.
گروه دوم در درون تنوعات آثار هنر معماری اسلامی مشابهت و وحدتی میبینند، اما این یگانگی را منبعث از تجلی حقایق درونی و وجه باطنی اسلام در هنر اسلامی میدانند و به این ترتیب ایشان برای این هنر، هویتی فراتاریخی و مستقل از زمان و مکان قایلند. این گروه با این نگاه نه تنوع سرزمینها را در شکلگیری و تحولات بعدی این هنر موثر میبینند و نه تحولات سیاسی و اجتماعی و نه حتی مباحث فقهی و کلامی را. ایشان معتقدند که هدف هنر اسلامی مانند دیگر هنرهای دینی برانگیختن احساسات و نفسانیات آدمی نیست، بلکه تلاش هنرمند سنتی، القای حقایق و معانی الهی و بیزمان مخاطب است. با این تعریف هنر اسلامی را هم مقدس میشمارند چرا که اسباب قرب به حق را فراهم میآورد و هم رمزی و تمثیلی میدانند زیرا که نشان از حقایقی دیگر دارد و به خود تمام نمی شود. به این ترتیب هر دو گروه به هنری با نام هنر اسلامی و وحدت و یگانگی آن باور دارند. هر یک با توجه به نوع نگاه و تعریفشان از آن، مبانی، منشاءها، مفاهیم و جانمایههای متفاوتی برای آن جستجو میکنند و دلایل و مبادی جداگانهایی برای شکلگیری و وحدت آن عرضه میدارند.
هنر ایران همیشه به مسیر خود ادامه داده و وابستگی خود را در عین پیشرفت و تکامل با گذشته حفظ کرده است. یکی از مشخصات هنر ایران، جنبه آرایشی و تزیینی آن است، اگرچه بعضی اعتقاد دارند که هنر بدون تزیین و آرایش بهترین نمونه هنر است و تزیینات باعث میشود که هنر اصلی پنهان گردد، در صورتی که اگر دقیقا بررسی کنیم مشاهده میگردد که تزیین و آرایش، خود نیز هنر است و هنر را نمیپوشاند. اگر درحاشیه کتابی، تصاویری را نقاشی کنیم و آنرا تذهیب نماییم هر بیننده-ایی میتواند هر دو هنر را تشخیص دهد و هیچگاه هنر تذهیب، باعث پنهان ماندن هنر نقاشی نمیشود. از طرفی باید گفت که اساس ساختار اجتماعی ایران حتی در زمان اسلام هم تغییری نکرده و همین نکته سبب استحکام و در عین حال محدودیت هنر این کشور در این دوره است. ایران جزیی از امپراطوری اسلامی بوده و افکار نوظهور چه از لحاظ هنری و چه معنوی و دانش به آسانی و به آزادی مبادله میشد. در ضمن از خاور دور نفوذی دایمی و قوی اعمال میشد ولی هرچند هنرمند ایرانی خیلی زود تحت تاثیر افکار خارجی قرار میگرفت اما در یک یا دو نسل بعدی خود، آن افکار را بکلی در