بخشی از مقاله
چکیده
زیبایی ازآن دسته مقولاتی است که تعریف دقیق نظیر مکان فضا و...ندارد زیبایی برای هرفرد باتوجه به جهان بینی و نوع نگرشش به هستی تعاریف متفاوتی دارد فیلسوفان و اندیشمندان اسلامی درمورد زیبایی تعاریف متفاوت دارند . بحث زیبایی نزد مسلمانان همواره با دیگر عناصری که درحکمت نظری و علمی بدان وابسته است بررسی شده است و زیبای حقیقی ازنظر اسلام حقیقتی عینی است که درباره ی همه موجودات صدق می کند پس ما میتوانیم زیبایی را درخلال بحثهای فلسفی عرفانی و روانشناسی بیابیم . معماری ایرانی به دلیل همراه شدن با سنت اسلامی همواره درپی تلفیق تمامی جنبه هایش برای رسیدن به وحدت بوده است وحدت درمعماری ایرانی یک اصل ریشه دار بوده که فقدانش درغالب بناهای کنونی احساس میشود چنانچه یک اثرمعماری نمایش دهنده ی حس وحدت درکالبد و مفهوم خود باشد میتواند بخشی ازنیاز روح افراد درارتباط با آن بنا را ارضا کرده و همچنین ازلحاظ زیبایی شناسی جایگاه مناسبی کسب کند نگارنده با استفاده ازروش پژوهش کتابخانه ای به دنبال آن است تا ، از مسیر آیات قرآنی و بررسی اندیشه بزرگان و نیز معانی واژگان ،به صورت استنادی و تاویلی ،گامی موثر در بررسی معانی ومفاهیم مختلف زیبایی از دیدگاه اسلامی پرداخته شده و در استخراج عوامل زیبایی شناسی اسلامی در معماری به عواملی ازقبیل قرب ،وحدت،جمال و بها و زیبایی فرمال و سمبولیک دست یابد.
واژه های کلیدی: زیبایی شناسی،وحدت ، نظم فمعماری اسلامی
مقدمه
همان گونه که گفتیم در فرهنگ اسلامی دانشی جداگانه به نام زیبایی شناسی هیچگاه پدیدار نشده است و این امر دلایلی دارد .آنچه که در این باره میتوان یافت این است که "در متون فقهی بحث زیبایی و هنر به صورت مستقل طرح نمیشود.تنها میتوان گفت که در احکام فقهی به صورت ضمنی مباحثی درباره موسیقی، غنا، نقاشی و مجسمه سازی طرح شده است اما اینها بحث های زیباشناسی و فلسفه هنر نیست .در متون کلامی اساسا چنین مواردی طرح نمی شود ، می ماند آثار حکمی و عرفانی."درآثار فلسفی مثلا در آثار" فارابی"،"ابنسینا"یا"سهروردی"و"ملاصدرا"و از جهتی دیگر در آثار "ابوحیان توحیدی"،میتوان اشارتی درباره ی زیبایی و بعضی هنرها دید.درآثار عارفانی مثل "ابن عربی"و "مولوی" اشارات بیشتری یافت میشود، ولی وقتی همهی این اشارات را یک جا جمع کنیم هیچ چیزی به صورت سیستماتیک که بتوان آن را فلسفه ی هنر یا زیبایی شناسی اسلامی نامید ،از آنها در نمیآید"[1] بر پایه ی دیدگاه اندیشمندان مسلمان آنچه که مبانی نظری هنرمند را در مسیر آفرینش هنری اش شکل می دهد.
علم حضوری ،شهودی درونی ای است که به زیبایی پیدا کرده است.برای این کار لازم است که هنرمند درون خود را زیبا کرده باشد.اینجاست که اخلاق جایگاه مهمی در فلسفه ی هنر پیدا میکند و مبانی نظری هنر به تدریج در فرآیند تزکیه ی اخلاق در درون هنرمند شکل می گیرد [1] پس باید توجه داشت که ویژگی بسیار مهم زیباشناسی اندیشمندان مسلمان این است که این دانش فقط ماهیت ظاهری و تجربی ندارد،بلکه لایه های عمیق ترآن ،برتر و غنی تر و لذت بخش تر است؛از این رو است که آنها هم هرگز تلاش نکرده اند که به شکلی تحصلی و محدود مبانی نظری هنر بنویسند.ولی در عین حال بجز سیر درونی برای درک زیبایی، راه کسب بیرونی نیز نفی نمیشود. هنرمند پیش از آنکه بخواهد برای کسب مبانی نظری ،فلسفه بخواند و آثار اندیشمندان را مطالعه کند؛ با خود آثار هنری ارتباط برقرار میکند و مبانی هنر را به طور شهودی و حضوری بر اثر زندگی با این آثار به دست می آورد. [2] در مقاله حاضر سعی بر آن است تا با توجه به جمع آوری یافته های در باب زیبایی شناسی اسلامی و بررسی نکات پیرامون موضوع به عواملی که باعث پایداری اغلب ابنیه دوران اسلامی بوده است دست یافت و آن را به عنوان مشخصه های زیبایی در معماری اسلامی مطرح نمود.
روش تحقیق
از آن جا که در این مقاله در پی بررسی معانی مختلف زیبایی از دیدگاه اسلام است. سوال اصلی تحقیق این است که چگونه می توان با استفاده از معانی زیبایی شناسی اسلامی به مفاهیمی در باب پایداری معماری اسلامی دست یافت؟ بیش ترین منابع مورد استفاده در این مقاله ،تحقیقاتی هستند که محققان بسیاری در بازه ابعاد متنوع زیبایی اسلامی انجام داده اند ، این تحقیق در نوع خود بدیع است و مسلما آغازی بر پژوهش های کاملتر در مورد زیبایی اسلامی در زمینه معماری همگام با شرایط دنیای معاصر محسوب می شود .برای پاسخگویی به پرسش اصلی تحقیق و دست یابی به هدف عمده این مقاله، جمع آوری داده ها به روش توصیفی با بهره گیری از منابع مکتوب مرتبط با موضوع تحقیق انجام پذیرفت.
واژه شناسی زیبایی
واژه ی زیبایی در فرهنگ فارسی کاربرد های فراوان دارد و صفت زیبا برای موصوف های گوناگون و در زمینه های گوناگون به کار رفته است.همهی صفاتی را که همراه و در کنار زیبایی به کار رفته اند میتوان از خانواده صفات "نیک "شمرد. در زبان عربی واژه هایی که به معنی زیبایی به کار رفته اند بسیارند.گفته شده "در زبان عربی،بیش از سیصد واژه هست که همه به معنی زیبایی است، وسی تای آنها مهم تر از بقیه است.در زبان فارسی هم کلماتی که به معنی زیبایی به کار می روند وجود دارد .البته وسعت معنی در زبان عربی بیش از فارسی است که امروزه به کار می بریم"[3]
زیبایی و سرچشمه ی آن در فرهنگ اسلامی
در فرهنگ اسلامی بویژهآیات قرآنی ،واژه ای که بیشترین کاربرد را همراه واژه های هم خانواده اش یافته، برای بیان هر آنچه که نزد خداوند، خوب و نیک شمرده میشود و نزد انسان نیز باید شمرده شود،واژه ی "حسن "است. معنای این واژه همهی نیکی های مادی و معنوی - صوری و مفهومی - را در بر می گیرد و در بیشتر آیات، خشنودی خداوند، از امری با صفت "احسن" معرفی میشودکه به معنی "نیکوترین" - نه نیکوتر - است. "حسن عبارت است از هرچیز سرور آور و خوشایند و به طور کلی دارای چهار معنی است که همگی به هم وابسته هستند:زیبایی،نیکی،حق و صدق"[3] در فرهنگ اسلامی زیبایی و حسن در جامع و مانع ترین شکل خود تبیین شده است.با توجه به این امر ما زیبایی را از دیدگاه اسلامی این گونه تعریف می کنیم:"زیبایی،وجودی است حقیقی،که در عالم ماده با صورت های مادی به وسیله ی حواس و در عالم معقول با صفات مفهومی به وسیله ی عقل و در عالم ملکوت به وسیله ی دل - روح - به نسبت قوه و ظهور وجود و ظرفیت مخاطبین ادراک میشود."[2] "
از دیدگاه اسلام و قرآن سرچشمه ی همه چیز از خداست و پایان همه چیز نیز به سوی اوست.او جهان را آفریده و ما انسان ها را نیز چنان آفریده که میتوانیم جهان را درک کنیم و در یابیم. پس او سرچشمه و پدیدآورنده ی همهی حسن هاست و همهی زیبایی های محسوس آفریده ی او هستند .همچنین سرچشمه ی همهی حسن های نامحسوس و عقلی و قلبی نیز اوست .همهی زیبایی های اخلاقی و رفتاری و شهودی نیز بدو باز می گردد و مبنای هر کار اخلاقی خداوند است" .[2] اما واقعیت از این هم بالاتر است .نه تنها هرچه زیباست را خدا آفریده ،بلکه هر چه را آفریده،زیباست و آدمی به هر اندازه که به هستی و پدیده های آن "آگاه تر" میشود، این زیبایی را نیز بیشتر در مییابد. این آگاهی از آگاهی حسی آغاز میشود و سپس به آگاهی های ژرف تر عقلی و نهایتا قلبی و شهودی به دریافت حضوری حقیقت نائل میشود،که به زبان عرفا،هستی بر آدمی تجلی و ظهور و انکشاف پیدا میکند.بدین گونه مراتب وجود در پدیده های هستی،مراتب زیبایی آنها نیز شمرده میشود، وهر پدیده به هر اندازه که از هستی بهره مند شده ،از زیبایی نیز بهره مند شده، و به کمال نزدیکتر شده است.[2]
گستره معنایی زیبایی
یکی از راه های آشکار نمودن معنای واژگان در فرهنگ اسلامی رجوع به بساطت معنایی آن در نظام طولی عالم است.واژه زیبایی نیز چنین طبیعتی راداراست. زیبایی به معنای خوبی، نیکویی، حسن و ظرافت ،لطافت جمال وبهاء آورده شده که همگی سرشتی واحد دارند به خصوص دو واژه جمال و بهاءکه تاملی مضاعف را می طلبد، بها رویکرد تجلی گونه و تابنده زیبایی است و با قدر و ارزش پیوندی وثیق می یابد و جمال یکی از دو صفت جامع ربوبی یعنی جمال و جلال است که سایر صفات در آن دو پنهانند.
زیبا به این معنا صفت ذات ربوبی است یا به تعبیر حکمت اسلامی امری است وجودی ،یا می توان آن را صفت وجود دانست که به تعبیر حکمت صدرایی امری است متشخص و متعین و در عین حال به اطوار گوناگون و درجات متفاوت و متفاضل تجلی می نماید، پس زیبایی در تمامی مراتب هستی،بودی و نمودی دارد و در هر مرتبتی جلوه ای و ظهوری.کان زیبایی وجود مطلق است و با سریان وجود در هستی جریان می یابد، پس هستی زیباست و این زیبایی در مرتبت عالم محسوس خویشتن را در پدیده هاو اشیاءظاهر می سازد، ظهوری که ملازمت حتمی با ذات وجود دارد ، پس طبیعت زیباست و به تعبیر درست جنتیله شکوه زیبایی در تمامیت و بی کرانگی طبیعت جلوه می نماید. [11]