بخشی از مقاله

چکیده

بررسی لایههاي سنجهپذیر متون کهن به شناخت عناصر درون متنی و الگوي پیوند آنها میانجامد. با اینگونه شناخت، میتوان تحلیلهاي نویی از متون کهن داشت. در این مقاله، ساختار متن و روایت را درحکایتهاي کوتاهکتاب قابوسنامه - عنصرالمعالی، ق. پنجم - بررسی کردهایم. نخست، عوامل انسجام متنی را در ساختار متن بیان کردهایم؛ سپس ساختار روایت را برپایه حداقلهاي داستانیاي چون: طرح، شخصیت، گفتوگو، زاویه دید و زمان روایی که در ساخت حکایتها رابطهاي انداموار با یکدیگر دارند نشان دادهایم. بررسی حکایتهاي کتاب قابوسنامه ضمن آشکار کردن عناصر نهفته درحکایتها، تفاوتو شباهت شیوهها و میزان به کارگیري عناصر داستانی گذشته و اکنونرا مشخص میکند. کاربرد بیشتر برخی از ابزارهاي انسجام متنی و روایی با کوتاهی طرح وکمینگی حکایتها ، ارتباطمستقیم دارد و موجب شده، حکایتها در نهایت کمینگی باشند.

کلید واژهها: ساختار متن، ساختار روایت، حکایتهاي قابوسنامه.

.1 مقدمه

یکی از رویکردهاي حوزة نقد، بررسی ساختار اثر ادبی براي درك فرایندهاي ساخت آن است. در فرایند کنش ساختاري، خواننده با روشی علمی در پی کشف و دریافت تأثیر و تأثرهاي متقابل عناصر سازندة اثر است تا بتواند مفاهیم نهفته آن را ارزیابی کند و از عناصري که نقشی در انسجام و شکلگیري متن ادبی ندارند، بگذرد. رنه ولک میگوید: »در یک اثر هنري اگر عناصر تأثیري در متن نداشته باشند، مصالح صرفند، مانند واژه در خارج از زمینه، یا نقش مایهها در زندگی عادي از طریقی که درون یک اثر هنري تأثیر زیباشناختی مییابند از یکدیگر متمایز شدهاند« - ولک،. - 464:3/1373 یوري لوتمن نشانهشناس برجسته روسی، متن ادبی را نظام نظامها میداند. به عقیدة او اگرچه این نظامها کلیتی یک پارچه را میسازند اما در نهایت میتوان ساختار هریک از آنها را جداگانه بررسی کرد؛ چرا که هرکدام الگوي خاص خود را دارند - ایگلتون،. - 141 :1388

در اینگونه بررسیها محقق ملزم است شیوهاي اتخاذ کند که با ویژگیهاي متن انتخابی او منطبق باشد، چراکه »متن نیز مانند جمله از واحدهاي ساختاري و روابط مختص به خود صورت میبندد، واحدها و روابطی که در محدودة جمله نمیگنجند، مثل روابط انسجام ، پیوستگی یا تکرار واژگانی، حذف و نظایر اینها« - حقشناس،. - 77:1382 روایتشناسی ادبیات داستانی که پدیدهاي ساختارگرایانه است، علم مطالعه ساختار و دستور زبان حاکم بر روایتها است و نوعی نظریه ادبی است. این واژه ترجمه واژة فرانسوي «narratologic» است که نخستین بار تزوتان تودوروف درکتاب دستور زبان دکامرون - 1969 - معرفی کرد - حرّي،. - 126:1388 حکایتها نیز مانند هرمتنی، در درجه اول از واحدهایی شکل میگیرند که بسته به توانایی و زمینه ذهنی ودانشی نویسنده، نخست هماهنگی و روابط آن ها نسبت به هم، موجب انسجام متن میشود و در مرحله دیگر انتخاب و پیوستگی اجزاي همبسته روایی به گفتار داستانی استحکام میبخشد.

محققان ایرانی با رویکرد روایتشناسی، پژوهشهاي متعددي در آثار ادبی کهن فارسی انجام دادهاند. براي نمونه اخلاقی، - 1376 - ساختار روایی مثنوي منطقالطیر عطار را بررسی کرده و سه ساختار اصلی - ساختار نظم، ساختار متن و ساختار روایت - در این مثنوي مشخص کرده است. صفوي، - 1388 - ساختار روایی و معنایی دفتر اول مثنوي را تحلیل کرده است. او در دفتر اول دوازده گفتمان مشخص کرده و سپس با استفاده از دو اصل »پاراللیسم«paralalism» « و »انعکاس متقاطع«chiasmus» « سازماندهی کرده است. صفوي با رویکرد بررسی ساختاري ثابت کرده که مثنوي اثري ساختارمند است و ساختار دوگانه متوالی و کلنگر آن با پیام کلی اثر درهم آمیخته است .

پژوهشهاي انجام شده در مورد کتاب قابوسنامه محدود به پایاننامههایی است که صبغهزبانی و جامعهشناختی دارند. مانند: رسالههاي کارشناسی ارشد هما فردوسی - 1357 - با عنوان »خصوصیات زبانی قابوسنامه«؛ سارا منوچهري » - 1383 - آسیب شناسی اجتماعی در قابوسنامه«؛ سمیه قاسمی » - 1383 - مطالعه جامعهشناختی سمک عیار، دارابنامه، سیاستنامه و قابوسنامه« و نیز رساله دکتري عبدالمجید بدوي - 1334 - با عنوان »درباره قابوسنامه« را میتوان نام برد.

از این رو در این مقاله تلاش کردهایم ساختار روایی حکایتهاي قابوسنامه را بر پایه دو ساختار عمده در دو بخش بررسیکنیم. بخش اول بررسی ساختار متن حکایتهااست و بخش دوم بررسی ساختار روایت است، بر پایه آن چه که امروزه عناصر داستانی و روایی مینامند؛ عناصري چون طرح، شخصیت، گفتوگو، زاویه دید و زمان روایی. از آنجا که این مقاله خلاصه پایاننامه است، تمام حکایتهاي کتاب قابوسنامه را به روش توصیفی، تحلیلی بررسی کردهایم، اما در ارجاع به حکایتهابه شیوة توالی خطی عمل

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید