بخشی از مقاله

چکیده

حکایت ازجمله شگردهایی است که نویسندگان و شاعران براي بازگفتن گفتارها و پندگرفتن از آنها به-کار میبرند. توصل به تاریخ گذشتگان براي تثبیت سخن، لازم به نظر میرسد و ابوالفضل محمدبنحسین بیهقی - 470 - 385ه.ق - از زمرهي تاریخ نگارانی است که توانسته رویدادهاي زمان خود را لمس کرده وبوسیلهي بازآفرینی حکایتهاي تاریخی و ارتباطی که بین حوادث مییابد نتیجهاي دلخواه را به مخاطب انتقال دهد. او با استفاده از تکنیک بازگشت به گذشته و این همانیکردن که در این میان بیشتر ذهن او به دورهي عباسیان باز میگردد، تناسبی بین حوادث گذشته و دورهي خود مییابد تا به مخاطب هم اهمیت حادثه را نشان دهد و هم حقیقتی را که شاید با خواندن تنها برههاي از تاریخ، تاریک بماند؛ آشکار سازد.

بدین معنی که کنار هم نشاندن حوادث مشابه قدرت تحلیل را در ذهن بر میانگیزد تا مخاطب خود را در گذشته فرض کند یا زمان گذشته را اینک ببیند. درنتیجه هر حادثهاي جایگاه خاص دارد و قیاس بین دو دورهي گذشته و حال است. با دقت در تاریخ بیهقی باید اذعان داشت بیستوپنج حکایت در ضمن روایت اصلی آمده است که به گونهاي همسو با حادثهي تاریخی است که پیش از حکایت میآید. این حکایتها را میتوان به دوگروه خواندهها و شنیدهها تقسیم کرد. این نوشتار میکوشد تا حوادث تاریخی موجود در حکایات را با نگاهی بینامتنی به برخی کتب تاریخی پیش از بیهقی همچون: تاریخ طبري، مروجالذهب، تاریخ یعقوبی و اخبارالطوال بررسی کند و در ضمن حکایتها به انطباق آنها با حوادث در تاریخ بیهقی بپردازد. همچنین بازتاب رویدادهاي تاریخی را در حکایات ببیند؛ که دخل و تصرف بیهقی در آنها چگونه بوده است.

درآمد

رفتار انسان درگذر زمان تکرار میشود وحوادث مشابهی را به وجود میآورد که شاید در ذهنهاي هم فکر، یکسان به نظررسد. کسانی رویدادها را به چشم و خیال خود میبینند و روایت میکنند. بیهقی از جمله- ي مورخانی است که تاریخ خود رابرمبناي دیدهها و شنیدهها نگاشته است. واژهي حکایت به معناي افسانه، سرگذشت، بیان حال، قصه، داستان، حدیث، اندرز و گاهی نیز سخن بیهوده، نشاندادن و شباهتداشتن است.

حکایت، نقل کلمهاي است از موضعی به وضع دیگر بدون آنکه حرکت یا صیغهي کلمه تغییر کند... و مقصود حکایت، معنی است - دهخدا:1373،ذیل حکایت - . در زبان عربی ساختهاي متعددي با معانی متفاوت ذیل ریشهي »حکی« آمده است از جمله: سخن چینی کردن، شبیه شدن، تقلیدکردن، مثل چیزي را آوردن، استوارداشتن، محاکات و روایت کردن - المنجد:1986 و لسان العرب 1997،ذیل حکی - . حکایت یا قصه معادل انگلیسیTale و Cont فرانسوي است، به معنی نقل شفاهی مطالب و مضامین روایتگونهي کوتاه یا بلندي است که بیشتر بر حوادث خلقالساعه مبتنی است و به نیت پندآموزي و به قصد سرگرم کردن افراد نقل میشود - عباسی:. - 1387 از زمانی که حکایتی از اخبار گذشتگان وارد تاریخ بیهقی میشود ارتباطی میان این تاریخ با تواریخ دیگر یا روایت مورخان آنها صورت میگیرد.

هنگامی که متنی در تماس با متنی دیگر قرار میگیرد؛ نوعی رابطه میان متن اول و متن دوم ایجاد میشود که در واقع به شناخت متن اول کمک میکند. این امر میانمتونی خوانده    میشود - احمدي:1385، . - 326-7 احتمالا نخستینبار، ژولیاکریستوا درسال 1960 در ترجمهي تعبیر میخائیل میخائیلوویچ باختین از »منطق گفتگویی - dialogism - « که آن را در سال 1930 ابداع کرده بود؛ اصطلاح بینامتنیت - - intertextualit را بهکار برد.

البته این بدان معنا نیست که او براي اولین بار چنین مفهومی را ارائه کرده است. صفوي مینویسد که اصطلاح مناسبات بینامتنی را نخستینبار صورت- گرایان روس بهویژه ویکتور شکلوفسکی در مقالهي »هنر به مثابهي تمهید« متاثر از منطق مکالمه یا گفتو- گویی باختین مطرح کردند. - ساسانی: - 1383 گراهام آلن در تشریح دیدگاه نظریهپردازان معاصر، سرانجام با زدن حرف آخر متن را چیزي جز بینامتن نمیداند: »نطریهپردازان امروز متنها را خواه ادبی خواه غیر ادبی فاقد هر نوع معناي مستقل میدانند.

متنها چیزي هستند که نظریهپردازان اکنون آنها را بینامتنی میدانند. آنان ادعا میکنند کنش خواندن در شبکهاي از روابط متنی فرو میغلتد. تفسیر کردن یک متن و کشف معنا یا معناهاي آن ردیابی این روابط است. بنابراین خواندن به فرایند حرکت میان متنها و معنا به چیزي تبدیل می- شود که بین یک متن و تمام متنهاي دیگري که به آنها ارجاع میدهد و ربط پیدا میکند؛ وجود داشته و از متن مستقل بیرون و وارد شبکهاي از روابط بینامتنی میشود - آلن:1380، ص. - 5 رویکردهاي مختلفی به بررسی عوامل تاثیرگذار در معناي متن میپردازند. یکی از آنها رویکرد بینامتنی است که همهي عوامل بافتی و فرهنگی را در نظر میگیرد.

میتوان گفت بینامتنها میتوانند از این قرار باشند: اشخاص، رخدادها، آثار و بخشی از متنها یا آثار دیگري که در نوشتهها به شکل نقل قولها ظاهر میشوند؛ ارجاع به بخشی از یک متن، مستلزم ارجاع به خود یک متن است. ارجاع به یک شخصیت نیز به متنی که آن شخصیت در آن بهکار رفته است و ارجاع به یک حادثه، ارجاع به اشخاص را نیز درپی دارد. دربارهي تاریخ بیهقی، پژوهشهاي مختلفی با رویکردهاي گوناگون صورت گرفته است اما از جمله تحقیقاتی که در زمینهي حکایات تاریخ بیهقی انجام شده است؛ دو مقاله در یادنامهي بیهقی با عناوین تاریخ بیهقی یا آیینهي عبرت و توجیه تمثیلهاي تاریخ بیهقی آمده است. در مقالهي اول تنها به جنبهي پند و اندرز گرفتن حوادث اشاره شده است.

از دومین مقاله، این نتایج بدست آمد که مقایسهي همه جانبهایست بین یک رویداد تاریخی که موضوع تاریخ بیهقی است و حادثهاي که در گذشته اتفاق افتاده و بیهقی با درایت و  وقوف کامل، واقعهي گذشته را از منابع ثقه و با قلم سحار خویش نقل و با مسایل روز خویش تطبیق داده و سرانجام خواننده را به فکر و استنتاج واداشته است. تعداد این تمثیلهاي تاریخی، هشت داستان ذکر شده و داستانها و حکایات کوتاه دیگر در مقام مقایسه بیان نشده؛ زیرا بیشتر گویاي اوضاع و احوال زمانه است.

مقالهاي دیگر در همین یادنامه با عنوان بررسی تاریخ بیهقی و آثار مورخان دورهي سلجوقی آمده که در آن به مقایسهي اطلاعات تاریخی در تاریخ بیهقی و کتب تاریخی دورهي سلجوقی پرداخته شده است - یاحقی: . - 1388 در مقالهاي دیگر با عنوان میانمتونی در تاریخ بیهقی به بررسی همکناري روایت اصلی - تاریخ - با روایات فرعی - حکایت تمثیلی - پرداخته شده است. در این میان، روایات فرعی حدودا نوزده حکایت دانسته شده و نسبت آنها با پاره-روایتهاي ماقبل سنجیده شده است. نویسنده با تکیه بر اصل مشابهت و با ایجاد مجاورت و همکناري روایت اصلی با حکایات فرعی، کوشیده است تمثیلی براي روایات اصلی بیابد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید