بخشی از مقاله

چکیده

فضا و رنگ یکی از بنیادی ترین عناصر داستانی است که در هنرهای تصویری و کلامی وجود دارد و هنرمند به آن می پردازد. مفهوم پیچیده ی فضا و رنگ در عرصه ی ادبیات داستانی معنایی ویژه یافته است؛ چنان که در حوزه ی ساختار شناسی عناصر داستان نقش عنصر فضا به عنوان امری مرکب که با عناصر دیگر داستان ارتباطی تنگاتنگ داشته و جدای از آن ها نیست مورد بررسی قرار می گیرد. حکایات عرفانی اسراالتوحید که با توجه به واکنش مخاطب می تواند در هر دوگونه ی متقابل تخیلی و رئالیستی البته رئالیست فلسفی جای گیرد از دیدگاه عنصر فضا سازی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است تا سه هدف زیر را دنبال کند:

الف- تبیین ساختار فضا و رنگ در حکایات مورد نظر که در واقع مدخلی برای پاسخ به این سؤال اصلی است که فضا در حکایات عرفانی وجود دارد.

ب- تأثیرپذیری فضا و رنگ از دیگر عناصرداستان مثل گفت و گو، روایت، لحن و رویکردهای دیگر که چرخشی در ساختار اولیه ی اشخاص حکایات به وجود می آورد.

ج- و سر انجام توصیف این مسأله که چگونه فضاسازی های متفاوت با فضای گفتمانی حکایات اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعیدابی الخیر ارتباط برقرار میکند.

مقدمه

یکیازگونه هایروایت در ادبیات کلاسیک ایران،گونهیحکایت عرفانیاست. صفت عرفانی که در پس واژهی حکایت در اینگونهی خاص قرار میگیرد، نشان از تجربهای ویژه دارد که آن را از تجربیات معمول زندگی متمایز میسازد. حکایت های عرفانی، بسته به واکنش مخاطب میتواند در هر دو گونهی متقابلی تخیلی و رئالیستی جای گیرد: از آن رو که کنشها و رویدادهای این داستانها، با وقایع و تجربیات زندگی هرروزه متفاوت است و بیش تر ناظر بر تجربیات آگاهانهی او، در گونهی تخیلی جای می گیرد؛ اما در صورت باور و اعتقاد مخاطب به ماوراء الطبیعه، می تواند در زمرهی گونهی واقعگرا قلمداد شود که با رئالیسم به معنای متأخران در قرن نوزدهم، متفاوت است و بیش تر با رئالیسم خاص فلسفی هم خوانی دارد. - نک: پاینده -

با این فرض حکایات عرفانی چونان سایر حکایات و داستانهای رئالیستی باید از عناصر داستان برخوردار باشند من جمله فضا و رنگ که یکی از عناصر مهم در حوزهی ادبیات داستانی است »چنان که صاحب نظران ادبی فضا و رنگ را فضای ذهنی و حال و هوای یکی و روح حاکم بر داستان میدانند؛ با چیزی که حاصل کار نویسنده است و در خواننده ایجاد می شود و موجب میگردد تا او حال و هوای اثر را درک و حس کند.

« - نک: بی نیاز - یا به قول هنری جیمز» کوشش نویسنده برای انتقال حالت درونی خود به خواننده است.« مفهوم فضا و رنگ گر چه در تمام حکایات و داستانهای به یک شکل درک نمیشود اما همهی حوزه-های ادبیات داستانی حضوردارد با این تفاوت که میتواند به شکلهای گوناگون درک شود. پس اصلی ترین وجه تمایز فضا وجو در حوزههای گوناگون ادبیات داستانی این است که چگونه دریافت و درک میشود، نشانههای آن چیست و چه کاربردی دارد؟

بنابراین فضا و رنگ استعاره ی وسیعی است برای کل احساس و حال و هوای داستان که حاصل عناصر دیگری چون پیرنگ، شخصیت، سبک، نماد و ضربآهنگ اثر است. - میرصادقی، - 534:1388 کتاب اسرار التوحید، شرح احوال، اقوال و کرامات عارف بزرگ و انسان نمونهی تاریخ فرهنگ ایران ابوسعیدبن ابی الخیر میهنی - 440-357ه.ق - است. مؤلف این کتاب محمدبن منور از نوادگان ابی سعید ابی الخیر می باشد که در اوایل قرن - 6 - می زیست.

چیزی کم از 130 سال از مرگ ابی سعید گذشته بود که محمدبن منور به علت دلبستگی زیادی که به جد خود داشت همتی کرد و اسرارالتوحید را تألیف نمود. این کتاب که سندی برجسته در رابطه با زندگی نامه ، اقوال و احوال بسیاری از عارفان خراسان است از لحاظ ادبی و هنری نیز جای بحث بسیاری دارد چرا که حکایات آن در بخش ادبیات داستانی می گنجد و این سؤالات را پیش می آورد که به عنوان داستان حکایات مزبور از عناصر داستان برخوردارند؟ آیا فضا و رنگ در این حکایات نقشی را برعهده دارند؟ و اگر وجود دارند نوع این فضاها چگونه ادراک می شود؟

نگارنده دراین نوشتار قصد دارد به کمک خوانش نقادانهی متن عناصر داستانی حکایات را یافته ؛ بخصوص روی عنصر فضا و رنگ تأکید ویژه نماید، انواع فضا های درونی و حس برانگیز حکایات را یافته و نحوه ی ارائه ی آنها را با ذکر نمونه گزارش دهد. چرا که فضاهای متفاوتی در بازخوانی حکایات اسرارالتوحید رخ می نماید و ابن منور فضا و رنگ حکایات خود را از زوایای گوناگون به خواننده ارائه می دهد مانند نوع مکان و فضاسازی یا محیرالعقول، تلخیص، توصیف، گفتار، صحنه و صحنه آرایی و ابزار صوفیانه، حیوانات ، جمادات، پدیده های طبیعی و صحنه های گفتاری با فضاسازی که هر یک به طور مبسوط و با ذکر نمونه در ادامه ی گفتار بررسی خواهد شد.

فضاسازی از قصه تا مخاطب

می توان گفت گوهری ترین ویژگی قصه گویی عرفانی ، گره زدن قصه است با مخاطب . در این جا قصه را در معنای وسیع خود در نظر داریم؛ از حکایت واره ها تا قصه های دراز آهنگ و در گونه های مختلف . در رفتار عارفان با قصه یک جهت گیری نمایان به چشم می خورد : راوی می کوشد قصه و به خصوص موقعیت قهرمان را به مخاطب نزدیک سازد و زمینه ای فراهم آورد تا مخاطب بتواند خود را به جای شخصیت قصه بگذارد از این رهگذر آن چه از چشم عارف در فرآیندروایت گری اهمیت دارد، تأثیری است که قصه بر مخاطب می نهد. پیداست صورت قصه یا اعتبار تاریخی آن و حتی واقعی بودن یا نبودن آن، در مرکز توجه نیستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید