بخشی از مقاله
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی و تاثیر آن در زندگی زناشویی آنها می باشد.در این پژوهش از روش کیفی و مطالعه تحلیلی استفاده شده است. جامعه آماري زنان متاهل داراي فرزند منطقه 12 شهرتهران در مقطع سنی20 تا30 سال هستند. نمونه پژوهش حاضر به صورت هدفمند از میان خانم هاي متاهل فرهنگسراي ایروانی منطقه 12 شهر تهران انتخاب شده است. براي سهولتکار، پرسشها در محورهاي 21 گانه و سپس در 6 مقوله طبقهبندي شدند. پژوهش حاضر به مسائلی می پردازد که بهنظر میرسد زندگی زناشویی را دچار تلاطمی ناخواسته میکند. در این راستا مسائل و مشکلات شناسایی شده با توجه به سبک تربیتی حاکم در فرهنگ ایرانی ریشهیابی و دلایل احتمالی روشن گردید.
نتایج پژوهش نشان می دهد که مسائلی همچون ناتوانی در عشق ورزي و دریافت عشق به شکل آزادانه، ناتوانی در ابراز احساسات شخصی، احساس گناه به خاطر خشمگین شدن در برابر عزیزان، ناتوانی در کنترل کامل زندگی شخصی، ناتوانی در معنا بخشیدن به روابط صمیمانه جنسی و مسائلی دیگر در این زمینه، با مراحل رشد و تحول شخصیت و سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی در ارتباط است. به عبارت دیگر، پژوهش حاضر نشان می دهد که ما شیوههاي ایجاد صمیمیت را در رابطه با مادر یاد می گیریم و بعدها به طور ناخودآگاه این الگوها را با همه کسانی که به ما نزدیک میشوند تکرار میکنیم یا در نقش کودکی که بودیم، ظاهر میشویم و دیگري را به جاي مادر مینشانیم، یا مادر میشویم و دیگري را بچه خود میدانیم.
مقدمه
روانشناسان تحولی معتقدند که وظیفه اصلی تحول در نخستین سال زندگی، توسعه حس اعتماد به خود، دیگران و محیط است. نوزادان نیازمندند که درك کنند مورد توجه ومراقبت هستند و دنیا جاي امنی است. این شرایط به انضمام دریافت عشق اولیه و گرما از سوي اطرافیان به ویژه مادر، حس اعتماد و فقدان این احساسات، حس بی اعتمادي را سبب می شود که فرد نسبت به انسانها و دنیا مشکوك و در روابط با دیگران بیاعتماد است. فراموش نشود که یکی از مهمترین اثرات محرومیت از عشق در کودکی، کاهش جدي سطح عشق ورزي به خود در آینده است. امري که خود موجبات عدم تشکیل روابط معنادار در زندگی مشترك را فراهم می آورد.
بسیاري از مردم علیرغم علاقهاي که به درگیر شدن در روابط عاشقانه را دارند، قادر به اعتماد کردن نیستند؛ ریشه این امر بسیاري اوقات ترس از طرد شدن است - حسینی بیتا،. - 1389 نوع برخورد مادر در تربیت فرزندانش، اگر یکی دختر و دیگري پسر باشد، باهم متفاوت خواهد بود. براي مثال، مادر فعالیتهاي بیش از حد را از پسرش می پذیرد »پسرها همین جورند اما دخترها فرق می کنند.« اولین تفاوت در نوع تربیت آنها همین جا آشکار می شود. در واقع روند شکلگیري شخصیت دختر بچه اغلب به گونهاي است که از او موجودي انفعالی میسازد و تحویل جامعه می دهد؛ موجودي که شخصیت خود را در مشارکت با دیگران می یابد.
شاید تا به حال کمتر مادري توجه کرده باشد که به کار بردن این اصطلاحات رایج وبسیارعادي، در تربیت دختر بچه اش، تا چه اندازه می تواند شخصیت کودك او را تحت تاثیر قرار دهد و شکل دهنده ویژگیهاي شخصیتی باشد که خود او نیز - مادر - احتمالا از آن بی بهره نمانده است و عمیقا دلش نمی خواهد کودکش نیز به آنها دچار گردد. مثلا مادر به دخترش می گوید: »من دلم می خواهد تو طوري بزرگ شوي که براي خودت شخصیت خاصی داشته باشی ، بدانی چه می خواهی و از خودت محافظت کنی .« این، شاید همان آرزویی باشد که مادر، خود نیز از آن بی بهره مانده است. ما شاهد هستیم که میان آنچه که مادر می گوید و آنچه که در تربیت فرزندش به آن عمل می کند شکافی عمیق وجود دارد.
البته در یک جامعه آزاد فاقد تبعیضات جنسی که بچه ها محق و مجاز به هر نوع عملی می باشند، شاید برخی از ویژگی هاي شخصیتی دختر بچه ها و پسربچه ها شبیه هم باشد، اما در جامعه ما فشارهاي وابسته به معیارها و ضوابط آنچنان شدید است که مرزبندي میان دو جنس با سختگیري ادامه دارد. بنابراین با توجه به اینکه پژوهش حاضر بر روي سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی تمرکز دارد، این سوال مطرح می شود که آیا خصوصیات شخصیتی عجین شده با تربیت دختران در فرهنگ ایرانی می تواند دلیل عمده بسیاري از ناملایمات، تعارضات و مشاجرات زندگی زناشویی باشد؟ بنابراین هدف از پژوهش حاضر، شناخت سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی و سپس بررسی تاثیر آن در روال زندگی زناشویی آنها می باشد؛ زیرا باور ما بر این است که خودآگاهی می تواند گام اساسی و اولیه در ایجاد تغییر باشد.
روش پژوهش
جامعه آماري، نمونه، روش نمونه گیري: در کار کیفی حاضر جامعه آماري زنان متاهل داراي فرزند منطقه 12 تهران در مقطع سنی بین 20 تا 30 سال می باشند. نمونه گیري به صورت هدفمند از میان خانم هاي متاهل فرهنگسراي ایروانی - منطقه 12 تهران - انجام شد. در این نمونهگیري متغیرهایی مانند تعداد فرزندان، سن افراد، تحصیلات، میزان اعتقاد به باورهاي مذهبی کنترل شده اند: محدوده سنی: 20 تا 30 سال. تعداد فرزندان: حداکثر 2 فرزند. درجه اعتقادات مذهبی: متوسط. تحصیلات: حداقل دیپلم و حداکثر لیسانس. هر کدام از مصاحبه ها به مدت تقریبی دو ساعت بر روي 25 نمونه انجام گرفته شده و مشاهدههاي انجام شده در حین کار به غنیتر شدن نتایج حاصل از تحقیق بسیار کمک کردهاند.
روش اجرا: سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی و همچنین زندگی زناشویی هر دو از مفاهیمی هستند که براي شناخت همه جانبه آن باید از روشهاي کیفی استفاده شود. در روش کیفی پژوهش حاضر از مصاحبه نیمهساخت یافته براي گردآوري دادهها و پاسخگویی به پرسشهاي پژوهش بهره گرفتهایم. این مصاحبهها در محورهاي مربوط به پرسشها و موضوع مورد مطالعه صورت گرفته است. در این مصاحبهها امکان طرح و شناخت جنبههایی از موضوع که در کار پیمایشی امکان پذیر نبود، فراهم آمد.
مفاهیم و محورهاي پژوهش و چگونگی مطالعه آنها: در تحقیق حاضر سعی شده است که هر کدام از این دو مفاهیم، با ملاكها و معیارهاي مشخصی سنجیده شوند تااینکه تاثیر این دو بر روي هم کاملا مشاهده گردد. بر همین اساس، در بررسی سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی، به معیارهایی چون خلاصه اي از داستان زندگی مصاحبه شونده شامل دوران کودکی و نوجوانی، ویژگیهاي خانواده و والدین، نحوه ارتباط والدین با یکدیگر، نحوه ارتباط عاطفی پدر با دخترش - توام با سرزنش و تحقیر یا تشویق و تایید - و در نهایت، نحوه ارتباط عاطفی مادر با دخترش، توجه می شود و همچنین در بررسی زندگی زناشویی مصاحبه شوندگان سعی شده به ملاكها و معیارهاي ارزشها و نگرشها، اعتماد بنیادین، هویت فرد، کیفیت ارتباط عاطفی با همسر و کیفیت رابطه عاطفی با کودك توجه لازم مبذول گردد.
بر این اساس مصاحبه محورهاي 21 گانه اي را در برمیگرفت که براي سهولت مقایسه و تحلیل محورهاي 21 گانه مصاحبه را در 6 مقوله تحلیلی جاي دادهایم که 1 مقوله آن مربوط به سبک تربیتی دختران در فرهنگ ایرانی و 5 مقوله باقی مانده مربوط به بررسی زندگی زناشویی میشود. این6 مقوله شامل خلاصه اي از داستان زندگی مصاحبه شونده و ویژگی هاي خانواده و والدین او، ارزشها و نگرشها، اعتماد بنیادین، هویت فرد، کیفیت ارتباط عاطفی با همسر، کیفیت رابطه عاطفی با کودك خود می شود. همه مصاحبهها در جریان مصاحبه روي نوار کاست ضبط و سپس روي کاغذ پیاده شد. پس از آن، اطلاعات مشاهده نامه در یک برگ به هر مصاحبه ضمیمه شده است. اطلاعات مربوط به هر پاسخگو، بر روي فیشهاي جداگانه به صورت نقل قول مستقیم وارد شد و سپس گفتگوها مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها
مسائلی که پژوهش حاضر در روال زندگی زناشویی شناسایی کرده، به شرح زیر می باشد و همچنین سعی شده که ریشه یابی هر مشکل با توجه به سبک تربیتی حاکم در جامعه نیز ذکر گردد.
.1نوع نگرش زنان نسبت به مسائل جنسی: اکثر زنان و دختران جامعه ما وقتی به مسائل جنسی فکر میکنند، علیرغم اینکه میدانند موضوع هیجان انگیزي است اما از آن واهمه دارند. جامعه و خانواده در سالهاي شکلگیري شخصیت دختر براي محافظت از او در برابر خطرات احتمالی، همه موضوع را خطرناك جلوه میدهند. مادر خود را در سنین بلوغ دخترش عاري از تمایلات جنسی نشان می دهد تا حواس او را از موضوعات اضطراب برانگیز جنسی دور کند. اما غافل از آشفتگی هاي درونی دخترش است. به همین دلیل است که او در درونش با تناقضی بزرگ روبه رو میشود. تابوهاي ساخته شده در ذهنش هرگز به او اجازه نمی دهد که مطابق با احساس عمیق درونیاش رفتار کند. ناچار او دچار سردرگمی و سردمزاجی میشود و واقعا نمیداند که باید چهکار کند و نمی تواند در رابطه جنسی واقعا خودش باشد و عمیقا لذت ببرد.
.2ناتوانی در ابراز علاقه به صورت کلامی و غیر کلامی به همسر: طرحواره هاي به جا مانده در ذهن، از کیفیت رابطه عاطفی والدین و نقش هر یک از آنها در ایجاد این رابطه می تواند الگو و سرمشقی ناخودآگاه براي تمام عرصه هاي زندگی فرد واقع شود. اگر کودك شاهد باشد که مادر وقت کافی براي بودن در کنار پدر به عنوان یک همسر کنار می گذارد، با او همفکري می کند و پا به پاي او براي بالا بردن کیفیت زندگی تلاش می کند، کودك به خوبی یاد می گیرد که چگونه باید در اجتماع با جنس مخالف خود رابطه برقرار کند.
در مقابل، تصویر خنثیاي که در ناخودآگاه فرد از مادر در برقراري رابطه عاطفی با پدر به جا می ماند، در تمام عرصههاي زندگی او تاثیر به سزایی میگذارد. همچنین تلقین صفت "دختر خوب و مودب بودن" محدودیتهاي بسیاري را براي یک دختر به وجود می آورد. او باید براي اینکه این صفت را حفظ کند، از خودش و بسیاري از خواسته هاي ذاتیاش که با پسرها - بیان احساسات و علایق و هیجانات - مشترك است، فاکتور بگیرد. درحالی که همه آن آشفتگیهاي درونی یک پسربچه را دارد.
.3 ابراز غیر مستقیم خشم: تحقیقات بالینی نشان می دهد که حرف زدن کم ضررترین شکل بیرون دادن خشم است. اما یکی از اولین مواهبی که دختران از آن محروم هستند، ترجمه مستقیم افکار به کلمات است. زیراکه آنها یاد می گیرند که ابتکار عمل در حرف زدن باعث میشود مردم را از دست ندهند. یادمیگیرند احساسات تندشان را به حسن تعبیرهاي ملایم و بی بو وخاصیت تبدیل کنند. اخم و سکوت و اشک و زاري تنها نداي خشمی است که می توانند از خود بروز دهند.
.4عدم اعتماد به خود، به عشق، به جهان پیرامون؛ شکل گیري هویت مشارکت پذیر: اگر در کودکی از آن صمیمیت و عشقی که به کودك نیروي رشد می دهد، برخوردار نشویم احساساتمان به تکامل نمی رسد. بزرگ می شویم اما هنوز بخشی از وجودمان کودك می ماند. همواره به دنبال صمیمیت موعود میگردیم و هرگز باور نمی کنیم که آن را یافته ایم! - فرایدن،. - 1387 وقتی به عشق اعتماد نداشته باشیم، همیشه به همه چیز شک می کنیم. در مقابل کوچکترین حرکت همسرمان به او بدگمان میشویم. یکی از مهمترین خصلتهاي زندگیمان منفی بافی میشود. افکار پریشان و وسواسی درباره اتفاقات منفی که همگی از بی اعتمادي به جهان، به همسر، حتی به خود نشات می گیرد، یک لحظه رهایمان نمی کند. چون به عشق اعتماد نداریم. بنابراین نمی توانیم به داشته هایمان اعتماد کنیم و یک لحظه از آنچه که داریم لذت ببریم.
.5قرار دادن زندگی مشترك در ردیف آخر: ایراد در اینجاست که بسیاري از مادران" مادر شدن" را یک غریزه می دانند.غریزه مادري میگوید که هر زنی براي مادر شدن خلق شده، اما هیچ زنی به هنگام بچه دار شدن چنین یقینی ندارد. او مستاصل میشود و به دیگران چشم میدوزد که باید چه کار کند؟ مادر احساس می کند اگر در اولین نگاه "فورا" به کودکش پاسخ ندهد، اشکالی در کارش است. شاید لیاقت مادر بودن را ندارد. او احساس میکند به صرف وجود عشق مادري، لازم است همه چیز و همه کس کنار گذاشته شود و حتی اگر روزي اتفاق بیفتد که برخلاف این باور عمل کند، خود را به خاطرش سرزنش می کند و فکر می کند مادر خوبی نبوده است.
.6نگرش زنان نسبت به پول: براي مردان موفقیت مالی تجربه اي بسیار جنسی است. براي زنان نیست. اگر زنی پول بسازد، واقعا نمی داند چطور مثل یک مرد از آن لذت ببرد. پول اگر توسط مردان کسب شود شهوت افزا است و اگر به وسیله زنان به دست آید، شهوت کش است.
بحث و نتیجه گیري
از آنجا که پژوهش حاضر بر روي سبک تربیتی زنان و تاثیر آن در زندگی زناشوییشان متمرکز است، می خواهم سرآغاز صحبت را از هنگامی آغاز کنم که وقتی مادر، ما را از بازي با دوستمان منع می کرد می گفت:» دوستت دارم و به خاطر خودت می گویم» «اگر آنقدر دوستت نداشتم، اینهمه وسواس به خرج نمی دادم.« همه این توضیحات بهظاهر منطقی است. ما دلمان می خواهد باور کنیم که انگیزه همه رفتارهاي مادر عشق است. اما اغلب اینطور نیست. تملک، اضطراب و طرد آشکار است که در غالب این جملات بیان می شود و از توان ما خارج است که این واقعیت را آگاهانه باور کنیم. پشت کلمه عشق معنی هاي مضر زیادي پنهان است.
گاهی منظور مادر از دوست داشتن سفت چسبیدن بوده است نه عشق. طریق مونث بار آمدن شرح حالی اسف انگیزي است و جاي تعجب است که اجتماع ما، بی هیچ تلاشی در جهت تغییر، آن را به حال خود رها کرده است. ضعیف و تودل برو بودن، به دیگري چسبیدن و آویزان شدن، و دشواريها را تحمل کردن، شیوه تنازع بقا یک زن شده است. عامل مهم دیگر این است که تمایلات و رفتارهاي جنسی در حال پیدایش و تکوین یک دختر، از اولین سالهاي زندگی او اسباب نگرانی است. براي او این سوال پیش می آید که اگر مادر تمایلات جنسی خود را انکار می کند و نسبت به تمایلات جنسی من هم با چنین وحشتی واکنش نشان می دهد، پس چه رازي در مسائل جنسی نهفته است؟ زن بودن چه قدر سخت است. همان بهتر که یک بچه بمانم، یک دختر بچه خوب. حالا می توانیم به روشنی درك کنیم که چرا دختر کوچولو از ترس دنیاي مهیب پیرامون به مادر می چسبد.