بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مباحثی که همواره جامعه بشری با آن درگیر بوده است و همواره اذهان گروهی را به خود مشغول داشته است نابینایی دیده می باشد. دیدن و کسب آگاهی از جهان خارج به عنوان یکی از مهمترین حواس پنجگانه فراهم کننده ی %70 آگاهی های انسان می باشد که برخی از افراد از بدو تاریخ تاکنون به دلایل متفاوتی اعم از ژنتیک و حوادث طبیعی و    غیرمترقبه از این نعمت الهی بی بهره بوده اند این گروه برای زندگی کردن در بین افراد دیگر با مشکلات متعددی روبرو بوده اند که برخی از آنها لازمه ی نابینائیشان بوده و برخی دیگر مشکلاتی است که جامعه و خانواده برای آنها به وجود می آورد.

مقاله ی حاضر برآن است تا سبک زندگی این گروه را که خوشبختانه نگارنده ی این سطور جزء جامعه ی هدف می باشد، مورد بررسی و نقد قرار داده و با توجه به رابطه ی واقعیت و حقیقت فاصله ی جامعه را تا به حقیقت رسیدن سبک زندگی اسلامی در مورد نابینایان به چالش بکشد و البته این رویکرد با هدف ارائه ی نظراتی از لسان معصومین خواهد بود تا موجبات به کمال رسیدن جامعه در بخش برخورد با نابینایان را فراهم سازد. لذا نوع پژوهش در این مقاله کاربردی بوده و از سوی دیگر به توصیف زندگی این قشر از جامعه پرداخته شده است و روش این پژوهش کتابخانه ای و    توصیفی است و ضرورت این پژوهش از آنجا حس می شود که با مراجعه به این قشر از جامعه با مشکلات آنان اعم از جسمی و روانی آشنا شده و در بهبود سبک زندگی آنان تلاشی اسلامی- انسانی شود.

مقدمه:

نابینایان می توانند با همین چشمان به ظاهر بسته خویش در زلال شعور و صفای فطرت خدایی خویش، جلال و جمال حضرت حق را بنگرند و با تأمل در گردش حکیمانه چرخ روزگار، به مهمانی همه نشانه های خلقت بروند . عصای سفید چنان پرچمی است که به نشانه استقلال در دستشان به حرکت در می آید وآیینه است که قدرت و نعمت خدایی را به تماشای تفکر و تأمل دیگران می گذارد. نابینایان بیدار دلانی هستند که خدا را از درون می یابند و با او به نجوا می نشینند.

"رودنباخ" اولین کسی است که درباره نابینایان کتاب نوشته است ، در توصیف آنان چنین می نویسد: باید دانست که عده زیادی از نابینایان بدون آنکه درعبادتگاهها و صومعه ها بسر برند ، مذهب را یگانه راه و بهترین وسیله برای توسل به خدا و تسکین آلام ومشکلات خود می دانند پس ارتباط آنان با خدای خود حقیقی و به دور از هر گونه ریا و تظاهر است به همین دلیل خدای مهربان نیز شاید به دلیل برخوردار بودن این عزیزان از همین ظرفیتهای معنوی این نقص جسمی را کم اهمیت بر شمرده و در مقابل، نابینایی حقیقی را کوری دل معرفی می کند.

از لحاظ فرهنگ قرآنی بینایی حقیقی حالتی است که به انسان توانایی درک درست حقایق و تحلیل واقعیتها را می دهد. نعمتی که حتی با وجود بسته بودن چشم سر انسان هم امکان تحقق دارد. در این مقاله ضمن بیان برخی از مفاهیم، به حوادث و واقعیتهایی که در جامعه برای زندگی یک نابینا وجود دارد پرداخته آنگاه حقیقت آنچه را که باید باشد از منظر قرآن و روایات مورد بررسی قرار می دهیم شاید نقطه ی عطفی باشد در بهبود سبک زندگی این قشر از جامعه.در این زمینه مقالات، کتب و پایان نامه هایی نوشته شده است و  اخیراً پایان نامه ای با نام »نابینایی از منظر قرآن و روایات« در مقطع کارشناسی ارشد به قلم خانم »معصومه حسن علایی« با راهنمایی دکتر »مهدوی راد« در دانشکده علوم و حدیث ری دفاع شده است کهنسبتاً جامع می باشد اما در این پایان نامه به بررسی سبک زندگی نابینایان بطور واقعی در جامعه پرداخته نشده است و بیشتر به حقایقی اشاره کرده که مطلوب است باشد.

-1مفاهیم:

-1-1واقعیت:

واقعیت عبارت است از آنچه وجود دارد و قابلیت بررسی صدق و کذب آن وجود دارد. به عبارت دیگر واقعیت توصیفی است و از جملات خبری برای بیان آن استفاده می شود در این مقاله منظوزر از واقعیت زندگی نابینایان توصیف زندگی این قشر از جامعه می باشد که قابلیت تحلیل و بررسی دارد یعغنی هر فرد محققی می تواند با اندکی امعان نظر آنچه را در این سطور می خواند در دل جامعه ببیند و طی تحلیلی تحقیقی صدق و کذبش را مشخص کند.

-2-1حقیقت:

حقیقت عبارت است از آنچه باید باشد و قابلیت بررسی صدق و کذب ندارد مکنظور از حقیقت در این تحقیق نیز سبک زندگی مطلوب برای نابینایان است که باید واقعیتها را بر اساس آن تغییر داد به عبارت دیگر حقیقت قله ای است که باید در دامنه ی آن قرار گرفت و با تلاش به آن رسید حقیقت مدنظر ما در این تحقیق با نگاهی اسلامی-انسانی گره خورده است یعنی مثلاً می گوییم واقعیت این است که نابینایان در جامعه مورد بی مهرسی قرار می گیرند و حقیقت اسلامی- انسانی این است که این قشر باید بطور ویژه در جامعه دیده شوند و ....

-3-1نابینایی:

در این قسمت ابتدا واژه ی »نابینا« را در متون روایی و قرآن کریم مورد بررسی قرار داده آنگاهاین واژّه را از نظر علم پزشکی تعریف خواهیم کرد:

-1-3-1نابینا از نظر متون روایی و قرآن:

مفهوم واژه نابینایی در زبان عرب را میتوان در واژگان: اعمی، اکمه، و مکفوف مورد جستجو قرار داد،که در ذیل به توضیح هر یک خواهیم پرداخت: اعمی: این واژه از ماده - ع م ی - گرفته شده است. از دست رفتن دیده را عمی گویند . مرد نابینا را - اعمی - و زن نابینا را - عمیاء - نامند و این نابینایی باید برای دوچشم باشد تا عمی بر آن تحقق عَمْیَاوَیابد،ات یعنی زنان نابینا. و برای جمع مردان واعُمْژهیٌ به کار می رود و گفته می شود: رجلعَم ، و قوعَمُو ن، و به هنگام سوال پرسیده می شود چه چیزی او را نابینا کرد؟ و گفته نمی شود چه کسی نابینا است؟ زیرا نابینایی صفتی ظاهر و آشکار است که چشم آن را می بیند.

- فراهیدی، 1409 ق، - 266 /2 دلالت گوهر معنایی دراین واژه را برخی به ستر و پوشاندن - ابن فارس، 1404 ق، - 133/4، و برخی در فقدان دیده و بینایی می دانند، و آنچه در بینایی بیش از همه مورد نظر است علم پیدا کردن از طریق نگاه چشم و یا قلب است و عمی فقدان علم از طریق نگاه با چشم ویا نگاه با قلب است و نداشتن دو چشم دیده و نداشتن بصیرت باطنی از مصادیق. عمی به شمار می روند. - مصطفوی، 1368 ش، - 229 -230/8

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید