بخشی از مقاله


سیاست گذاري در آموزش و پرورش


مقدمه

برنامه ریزي آموزشی و سیاست گذاري آموزشی اموري کاملا مرتبط به یکدیگرند. برنامه ریزانی که به چگونگی تهیه وتنظیم سیاست ها آگاه نیستند، قرین موفقیت نخواهند شد و کمک چندانی نیز به سیاست گذاري نمی نمایند. در واقع فرایند برنامه ریزي فرآیند گوناگون، از تحلیل وضع موجود،ایجاد و ارزیابی گزینه هاي سیاستی، تا تنظیم و نظارت بر اجراي سیاست را که همگی به تعریف مجدد از یک سیاست جدید می انجامند،در بر می گیرد. در این فرایند ها افراد مختلفی دخالت دارند و اگر منافع آنها به درستی ارزیابی و مورد توجه قرار نگیرند،احتمال هر نوع شکستی براي برنامه یا سیاست وجود دارد. تاریخ آموزش پرورش مملو از اصلاحات و برنامه هاي است که هیچ گاه به دقت پیاده نشدند،زیرا منافع و علایق عوانل اصلی(معلمان و والدین) در آنها لحاظ نشده بود،اثرات و نیاز هاي مالی و انسانی آنها به تفصیل ارزیابی نگردیده بود، یا ظرفیت مدیریتی نظام آموزش و پرورش به طور منظم و علمی محاسبه نشده بود.(وادي، حداد،(1379

بیان مسئله

امروزه کشورهاي مختلف جهان از ساختارها و سیستم هاي آموزشی متفاوتیبرخوردار می باشند که طبیعتاً ساختارهاي فوق در هرکشوري بنا بر سیاست ها، برنامه ها و اهداف مورد نظر آن کشور متفاوت می باشد. ویژگیهاي کلی یک کشور (موقعیت،

 

جمعیت، چندزبانگی، فرهنگ و الگوي قشربندي اجتماعی در آن) در تحلیل سیاستگذاري آموزشی تاثیر داشته و فرآیند سیاستگذاري آموزشی را سخت تر و پیچیده تر می سازند.

سیاست گذاري و برنامه ریزي در مسائل آموزش و پرورشی در سطوح و حوزه هاي مختلف اعم از ابتدایی، متوسطه وآموزش عالی فرایندي است که طی آن مسائل نظام آموزشی تحلیل می شوند، سیاستهاي مربوط به آن شکل می گیرند، اجرا و ارزیابی می شوند و در نهایت تعدیل شده یا مجدداً طراحی می شوند. یکی از مسایل اساسی آموزش و پر ورش کشورهاي مختلف جهان و بویژه کشور ما پدیده دوزبانگی است که هر چه دانش و آگاهی سیاستگذاران نظام آموزشی از چالش هاي مربوط به آن و پیامد هاي مثبت و منفی شناختی، عاطفی، اجتماعی و آموزشی آن افزایش یابد. سیاست هاي اتختذ شده در نظام آموزشی نیز در راستاي رفع چالشهاي مربوط، تقویت پیامدهاي مثبت و حذف یا کاهش پیامد هاي منفی دوزبانگی خواهد بود، چرا که اتخاذ یک تصمیم سیاستی اگر برپایه اطلاعات کامل و شناخت جامع تمامی ابعاد و جنبه هاي یک موضوع و محصول ارزیابیهاي دقیق و طی نمودن تمام مراحل فرآیند سیاستگذاري آموزشی باشد در مجموع یک سیاست آموزشی مطلوب و بهینه درآن موضوع طراحی و انتخاب خواهد شد.همگام با تغییرات سریع علمی، آموزش و پرورش وظیفه خود میداند که سطح دانش موجود را به سطحی بهینه و همساز با دگرگونی هاي دیروز، همراه و همنوا نماید. در این راستا، پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، به عنوان بازوي توانمند علمی، عامل تحرك و پویایی این نظام و تعیین کننده خطمشی و حرکتهاي زیرساز نظام تـعلیم و تـربیت کشـور عزیزاسلامیمان میباشد. پژوهشگاه مطالعات آموزش وپرورش به منظور تجهیز علمی نیروهاي صف و ستاد، مسیولیت خطیر پشتیبانی و تهیه بخشی از نیاز علمی، اي وزارت عظیم را به عهده دارد. نیازهـا و اولویتهاي پژوهشی وزارت آموزش و پرورش توسط اعضاي هیئت علمی پژوهشگاه که به همین منظور به فعالیت پژوهشی اشتغال دارند شناسایی و به صورت علمی و سیستماتیک به تشخیص راه کارهاي علمی براي رفع آن نیاز ها پرداخته می شود. از جمله فعالیت هاي پژوهشگاه، مطالعه محتواهاي آموزشی، روش هاي تدریس کارمد، تناسب فضاي آموزشی با ویژگی هاي فراگیران، انطباق مواد و محتواي آموزشی با ویژگی هاي شناختی دانش آموزان و نیز انطباق دستآوردهاي آموزشی دیگر ممالک با ویژگی هاي اجتماعی-فرهنگی میهن عزیز اسلامی یمان می باشد.

اهمیت آموزش و پرورش:

امروزه آموزش و پرورش بنا به ضرورت تغییرات اجتماعی یکی از سازمانهاي پیچیده و بزرگ اجتماعی در هر کشوري محسوب میشود و با رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادي پیوندي ناگسستنی دارد و بتدریج از یک حالت ساده ابتدایی به یک حالت پیچیده درآمده است. ثمربخشی آموزش و پرورش از یکسو تبدیل کردن انسانهاي مستعد به انسانهاي سالم، بالنده، متعادل و رشد یافته است و از سوي دیگر تأمین کننده نیازهاي نیروي انسانی جامعه در بخشهاي متفاوت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادي

است. نظربه چنین اهمیتی است که در عصر کنونی، همه دولتهاي جهانی از کوچک و بزرگ، قدرتمند و ناتوان و صنعتی تا در حال توسعه، پرداختن به آموزش و پرورش مردم خود را در شمار وظایف اساسی میدانند و براي همگانی، سراسري و حتی اجباري کردن آن، تعهدات سنگینی در قانونهاي اساسی و بنیادي خود میگنجانند و درصد زیادي از تولید ناخالص ملی و بودجه جاري و عمرانی کشور را به این امر مهم اختصاص میدهند. امروزه به دلیل گسترش علوم و تجارب بشري و توسعه فنآوري و پیشرفتهاي صنعتی، گرایش به سازمانهاي آموزش و پرورش امري فراگیر و جهانی شده است. به حدي که یکی از شاخصهاي مهم رشد هر جامعه را وسعت دامنه وظایفی میدانند که آموزش و پرورش آن به عهده گرفته است (علاقهبند، 1381، مبانی و اصول مدیریت آموزشی).خواجه نصرالدین طوسی، اهمیت آموزش و پرورش را چنین بیان کرده است: »شرف هر صناعتی که مقصود بود بر اصلاح جوهر موجودي از موجودات به حسب شرف آن موجود تواند بود در ذات خویش، و این قضیهاي است در عقل عقلا ظاهر و مکشوف، و چون شریفترین موجودات این عالم نوع انسان است پس صناعتی که ثمره او اکمال اشرف موجودات این عالم بود اشرف صناعات اهل عالم تواند بود. چه در نوع انسان شخصی یافته شود که اخس موجودات باشد و شخصی یافته شود که اشرف و افضل کائنات بود، و به توسط این صناعت میسر میشود که ادنی مراتب انسانی را به اعلی مدارج رسانند به حسب استعداد و قدرت صلاحیت او، پس صناعتی که بدو اخس موجودات را اشرف کاینات توان کرد، چه شریف صناعتی تواند بود.و بدین جهت افلاطون معتقد است که »عالیتر و مقدستر از آموزش و پرورش فنی نیست« و در اثر آموزش و پرورش، جسم و روح انسان، به بلندترین پایه جمال و کمال میرسد.

تعریف سیاست و دامنه آن

واژهي Policy که در زبان فارسی به معناي سیاست یا خطمشی معنا شده است، وقتی در کنار واژهي Public به معناي عمومی قرار گیرد، شاخهاي از دانش را با عنوان علم دولت در عمل تشکیل میدهد؛ که برخی آن را زیرمجموعه علم سیاست و برخی نیز علمی مستقل قلمداد میکنند.( ملکمحمدي،(1383 این دانش، به مطالعه و تحلیل عمل دولتها میپردازد. سیاستگذاريهاي عمومی در واقع، تجلّی ادارهي حکومت در عمل، است؛ که آنها را میتوان به عنوان مجموعههایی ساختاري و مرتبط متشکل از مقاصد، تصمیمات و اعمالی که قابل نسبت به اقتدار عمومی در سطوح محلی، ملّی و بینالمللی هستند، در نظر گرفت.وجود یک فرایند یا مجموعهاي از فعالیتها و تصمیمهایدولتی که با هدف حل یک مسألهي عمومی طراحی شدهاند، سیاستگذاري عمومی نامیده میشود (منبع قبلی) رشتهي سیاستگذاري عمومی که بیش از پنج دهه از تأسیس آن میگذرد، از نیمهي دوم قرن بیستم، ابتدا در ایالات متحده آمریکا و سپس در اروپاي غربی، وارد حوزهي علوم سیاسی معاصر شد.(وحید، .(1383 پیدایش سیاستگذاري، ریشه در آثار "لاسول" و "لرنر" داشته؛ اما گسترش و نهادینهشدن آن در دانشگاههاي غربی، پانزده تا بیست سال

بعد؛ یعنی در اواسط دههي شصت، بهویژه در اواخر این دهه، آغاز شد. در دههي هفتاد، دولتهاي غربی که در جستجوي نوعی مشروعیت علمی، براي دخالت روزافزونشان در ادارهي امور جامعه بودند، گرایش قابل توجهی در بهکارگیري فارغالتحصیلان دانشگاهی در این رشته از خود نشان دادند؛ تا آنها را در سیاستگذاريها، مورداستفاده قرار دهند. سیاست گذاري عمومی که توسط "ماکس وبر"، زمینه ي ایجاد تحلیل آن فراهم و به عنوان شاخص اساسی دنیاي مدرن در نظر گرفته شد، زمینه را براي ارتباط میان علوم سیاسی و دیگر رشته هاي اصلی علوم اجتماعی؛ مانند اقتصاد، جامعه شناسی، تاریخ، فلسفه، و قوم شناسی براي شناخت و بهبود خطمشیها و سیاستگذاريها، فراهم کرد.از آنجا که فرآیند سیاستگذاري، یک عنصر مهم در برنامهریزي آموزشی است، تبیین مفاهیم " سیاست " و " سیاستگذاري " قبل از آنکه به مطالب دیگر بپردازیم، ضرورت دارد. وجود تعاریف متعدد و گوناگون از واژه " سیاست " امري قابل درك است. اما در این جا مراد ما از سیاست یک تعریف عملی و کارکردي است: سیاست، تصمیم گروهی یا انفرادي آشکار یا غیرآشکاري است که مجموعهاي از رهنمودها براي هدایت تصمیمات آینده، شروع یا کند نمودن یک اقدام، یا راهنمایی اجرایی در مورد تصمیمات قبلی را فراهم میآورد. سیاستگذاري، گام اول یک چرخه برنامهریزي است و برنامهریزان قبل از آن که اجرا و ارزیابی یک فرآیند را به طور اثربخش طراحی کنند، باید یک ارزیابی پویا از چگونگی تنظیم سیاستها، به عمل آورند.اما سیاستها نیز بر حسب دامنه آنها، میزان پیچیدگی، محیط تصمیمگیري، حدود انتخاب و معیارهاي تصمیمگیري، با یکدیگر تفاوت دارند.سیاستهاي خاص براي یک مساله، تصمیمات کوتاه مدتیهستند که مدیریت به طور روزانه آنها را پیگیري مینماید و همان طور که از نامشان پیداست، مربوط به یک مشکل خاص میشوند. یک سیاست برنامهاي در ارتباط با برنامه یک حوزه خاص قرار میگیرد، در حالیکه یک سیاست چند برنامهاي، تصمیمگیريهایی است که با حوزههاي برنامههاي رقیب سروکار دارد. بالاخره تصمیمات راهبردي به سیاستهایی با (اثربخشی) بسیار گسترده و تخصیص منابع به مقدار زیاد، سروکار دارد. (وادي، حداد،(1379

اصطلاح "سیاستگذاري" نیز مانند "سیاست" داراي فروض و مفاهیم ضد و نقیضی است. مطالعهاي تجربی و نظري بر اساس تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی، دو بعد و ویژگی سیاستگذاري را برجسته مینماید: " چه کسی " سیاستگذاري کند (عوامل) و چگونه سیاستگذاري کند (فرآیند). به لحاظ تاریخی، سیاستگذار را عاملی واحد و عقلایی محسوب مینمودهاند، اما تحلیلگران متاخر، سیاست الگوي سازمانی و الگوي شخصی را نیز ارائه نمودهاند. رویکردهاي مربوط به عامل فرآیند نیز بین رویکرد اجمالی (جامع ) و رویکرد تدریجی در نوسان بودهاند. سی. لیندبلوم و دي. کی. کوهن در سال 1979 تفاوتهاي میان روشهاي اجمالی و تدریجی در سیاستگذاري را برشمردند. بر اساس دیدگاه آنها، روش اجمالی در کاملترین و نهاییترین شکل خود شامل یک محور برنامهریزي مرکزي براي کل جامعه است که کنترل و نظارت اقتصادي، سیاسی و اجتماعی توسط این

مرجع، در فرآیند یک برنامه جامع و کامل، و بدون الزام به در نظر گرفتن روابط متقابل میان آنها تنظیم میگردد. در این روش فرض بر این است که:

الف) مسائل و مشکلاتی که ما به آنها میپردازیم فراتر از ظرفیتهاي شناخته شده نیست.

ب) معیارهاي توافق شدهاي وجود دارد (علی رغم برخوردهاي اجتماعی در مورد ارزشها) که میتوانیم به وسیله آنها راه حلها را مورد قضاوت قرار دهیم.

ج) جویندگان راه حل براي مسائل و مشکلات براي تداوم کار با تحلیل اجمالی و رساندن آن به انتها، انگیزه کافی دارند ( به جاي آنکه به روش برنامهریزي تدریجی روي آورند). از طرف دیگر سیاستگذاري تدریجی به جاي تحلیل کامل از وضعیت موجود و توسعه برنامه کار و دستورالعملها براي حل مشکلات به تحلیل کنش متقابل اهمیت میدهد.

رویکرد تدریجی براي سیاستگذاري بر فروض زیر مبتنی میباشد:

الف) راه حلهاي سیاسی با تکیه بر آگاهیهاي نامطمئن و در حال تغییر و در واکنش نسبت به وضعیتهاي پویا (مسائل و مشکلات متغیر و زمینههاي در حال تحول) اتخاذ میگردند؛

ب) بنابراین از طریق تشخیص وضعیت نمیتوان یک راه حل صحیح را یافت یا به صورت فنی آن را استخراج نمود.

ج) فقط تنظیم سیاستهاي تدریجی و محدود میتواند مورد توجه قرار گیرد.

د) انتظار میرود که اصلاح و تعدیل سیاستها بتواند نارضایتی ناشی از تجربه سیاستهاي گذشته را جبران کند، وضعیت موجود را بهبود بخشد، یا براي یک مشکل فوري، چارهساز شود. نتیجه میگیریم که این تعدیلها باید آزمایشی ـ و دربعضی از موارد موقت ـ باشند و بر اساس پویایی و تحول موقعیت، مورد تجدید نظر قر ار گیرند.(نورث،(1990

عوامل موثر در سیاست گذاري نظام آموزشی(راجر کافمن و جري هومن (2003

هر چند که بایستی پذیرفت نظامهاي اقتصادي ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی به عنوان فراسیستمهاي مهم در کارکرد نظام آموزشی تأثیر میگذارند. در هر حال عوامل هشتگانه در سیاست گذاري نظام آموزش نقش تعیین کننده دارند اگر این عوامل

درست و منطقی و هدایت شده حرکت کنند موفقیت سیاستهاي آموزشی و در نهایت رسیدن به اهداف عالیه آموزش و پرورش به سهولت امکان پذیر خواهد بود.

-1 عوامل اقتصادي:

یکی از عوامل بسیار مهم تأثیر گذار در سیاست گذاري نظام آموزشی، عوامل اقتصادي حاکم بر جامعه است. شکی نیست که امر آموزش و پرورش هزینه بردار بوده و نیاز به صرف بودجه و منابع مالی دارد. البته چنین هزینه هایی ارزشمند بوده و اهمیت زیادي در دراز مدت براي جامعه دارند. عوامل اقتصادي در قالب هاي زیر می تواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد. الف) نوع نگرش نست به هزینه هاي آموزش و پرورش: این نگرش می تواند به دو صورت وجود داشته باشد. میتواند از نوع مصرفی باشد که در این صورت آموزش و پرورش بعنوان یک کالا در نظر گرفته میشود که ارزش کوتاه مدتی دارد. همچنین می تواند از نوع سرمایه گذاري باشد که این نگرش درست و منطقی است. چون محصولات نظام آموزشی از نوع دراز مدتی است و چندین سال طول میکشد تا نتیجه خود را نشان دهد. ب) درصد بودجه عمومی که به آموزش و پرورش اختصاص مییابد. ج) درصدي از GNP که به آموزش و پرورش اختصاص مییابد. طبق اطلاعات موجود قسمت قابل توجه از GNP در بسیاري از کشورها به امر پژوهش اختصاص مییابد و آموزش و پرورش هم از آن بهرهمند است. د) درصدي از GDP که به آموزش و پرورش اختصاص مییابد.هـ) دخالت دادن بخش خصوصی در آموزش و پرورش: دخالت بخش خصوصی میتواند باعث ایجاد رقابت شده و به کیفیت آموزش کمک کند اما در کشور ما دخالت بخش خصوصی فقط در قالب مدارس غیر انتفاعی است که مشکلات زیادي به همراه دارد.

-2عوامل اجتماعی:طبق نظر جامعه شناسان ، امر آموزش و پرورش یک امر کاملاً اجتماعی است چون کارکرد و نتایج اجتماعی دارد و از طرفی برخاسته از متن جامعه میباشد. اما براي سهولت در مطالعه، عوامل اجتماعی را به موارد ذیل تقسیم میکنیم.

الف) نیازهاي جامعه (توقع جامعه از آموزش و پرورش): اصولاً جامعه از آموزش و پرورش انتظاراتی دارد چون حاضر است در این زمینه سرمایه گذاري کند. توقع جامعه از آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش بتواند افراد فرهیخته، خود رهبر، کامل، مستقل، قانونمند، و شهروند مسئولیت پذیر تحویل جامعه بدهد، تا مشکلات جامعه را برطرف سازند.

ب) میزان تقاضاي اجتماعی نسبت به آموزش و و پرورش : شکی نیست که جامعه با دیده مثبت به امر آموزش و پرورش می نگرد چون اعتقاد دارد که رشد، توسعه و تکامل جامعه به عنوان آموزش و ژرورش آن بستگی دارد. لذا آموزش و پرورش با تقاضاي اجتماعی زیادي روبروست.

پ) نوع نگرش مردم نست به آموزش و پرورش: مردم میتوانند دو نوع نگرش در مورد آموزش و پرورش داشته باشند. یکی نگرش مثبت و دیگري نگرش منفی. در نگرش مثبت این مسایل مطرح است که آیا آموزش و پرورش می تواند نابرابري ها را حذف کند. آیا میتواند باعث ایجاد تحرك طبقهاي و تحرك اجتماعی شود.

ت) میزان دخالت مردم در مسایل مختلف آموزش و پرورش: مردم میتوانند در تعیین اهداف، خط و مشیها، سیاستها ، محتواي کتابهاي درسی در آموزش و پرورش دخالت کنند. این دخالت میتواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد.

-3 عوامل فرهنگی :

عوامل فرهنگی به مجموعهاي از سنتها ، ارزشها، هنجارها، باورها ، نگرشها و بینشهاي جامعه اطلاق میشود که از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد و آموزش و پرورش در انتقال آنها به آیندگان نقش عمدهاي دارد. اصولاً فرهنگ ذاتی نیست بلکه اکتسابی بوده و قابل انتقال به غیر میباشد. فرهنگ اشتراکی است و به کل افراد جامعه تعلق دارد هر چند که خرده فرهنگ هایی در جامعه دیده میشود.

-4 عوامل سیاسی:

در مباحث قبلی نظام سیاسی را بعنوان فراسیستم نظام آموزشی در نظر گرفتیم. به این معنی که نظام آموزشی در درون نظام سیاسی قرار گرفته ازو آن کاملاً تأثیر میپذیرد. عوامل سیاسی به اشکال ذیل میتواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

الف) میزان دخالت دولت و سیاستمداران در آموزش و پرورش: در بعضی از کشورها از جمله کشور ما میزان دخالت نظام سیاسی در تعیین سیاستهاي آموزشی بسیار است و این امر باعث سیاست زدگی نظام آموزشی شده و به نوعی صدماتی را هم به آن وارد کرده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید