بخشی از مقاله
چکیده
ریشه بسیاری از مسائل و چالشها که صاحبنظران آموزشعالی بر آن صحه میگذارند بهطور مستقیم یا غیر مستقیم برآمده از سیاستگذاری و تصمیمگیری در حوزه آموزشعالی ایران است. از طرفی آموزشعالی از نقش و تأثیرگذاری اقتصادی مهمی برخوردار است، زیرا معرف نوع مهمی از سرمایهگذاری در منابع انسانی است که با فراهم کردن و ارتقای دانش، نگرش و مهارتهای مورد نیاز کارکنان در زمینههای مختلف، به توسعه اقتصادی کمک میکند.
از طرفی استفاده از توانمندیهای سرمایه انسانی جز از طریق بازار کار پویا و نظام یافته محقق نمیشود بنابراین توجه به بازار کار و سیاستهای اشتغال در سیاستگذاری نظام آموزشعالی بسیار مهم است. بنابراین در این مقاله که با روش تحلیلی- مروری انجام شده است در تلاشیم به تحلیل سیاستگذاری آموزشعالی و اشتغال دانشآموختگان بپردازیم و در این زمینه راه حلهایی ارائه دهیم. روش تحقیق این مقاله مروری تحلیلی است و از روش مطالعه کتابخانهای به منظور جمعآوری اطلاعات استفاده شده است.
پیشزمینه
آموزشعالی از نقش و تأثیرگذاری اقتصادی مهمی برخوردار است، زیرا معرف نوع مهمی از سرمایهگذاری در منابع انسانی است که با فراهم کردن و ارتقای دانش، نگرش و مهارتهای مورد نیاز کارکنان در زمینههای مختلف، به توسعه اقتصادی کمک میکند از طرفی استفاده از توانمندیهای سرمایه انسانی جز ازطریق بازار کار پویا و نظام یافته محقق نمیشود بنابراین توجه به بازار کار و سیاستهای اشتغال در سیاستگذاری نظام آموزشعالی بسیار مهم است.
کلاسن - 2000 - میگوید: بیش از همه بهرهوری آسیب میبیند، اگر نیمی از جمعیت آموزش ندیده باشند و در فقر آموزش به سر برند. یکی از اهداف اصلی شکلگیری مراکز آموزشعالی در یک کشور، توسعه علم و آموزش مهارتهای گوناگون به افراد به منظور توسعه سرمایه انسانی و بهرهمندی از آن جهت دستیابی به اهداف رشد و توسعه اقتصادی کمیته آموزش عالی است. این فرآیند نیازمند اختصاص بخشی از منابع و سرمایههای کشور به امر آموزش است.
میزان جذب نیرویهای انسانی تربیت شده به بازار کار نشان دهنده آن است که این چشمپوشی از اختصاص منابع ملی برای مصارف غیر آموزشی، تا چه اندازه سودمند بوده است. شواهد تجربی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته نشان داده است افرادی که آموزشعالی را تجربه میکنند، با سطوح پایینتری از بیکاری مواجه میشوند همچنین تعدادی از محققان از مطالعات تجربی خود به این نتیجه رسیدهاند، با افزایش سطح آموزش، احتمال بیکاری کاهش مییابد اما لزوم آموزش بیشتر معمولاً به عملکرد بهتر بازار کار بستگی دارد - لیوانوس، . - 2009
تجربه کشورهای پیشرفته نشان داده که، اتخاذ سیاستهای جدید در عرصه آموزشعالی و بازار کار، میتواند وضعیت آموزشعالی و بازار کار را در محیطهای داخلی و خارجی نیز بهبود بخشید - امین بیدختی، . - 1394 با توجه به اهمیت آموزشعالی و بازار کار و از طرفی ارتباط متقابل و سطح تأثیرگذاری آنها از یکدیگر، ضرورت دارد که سیاستگذاری و برنامهریزی این حیطه به صورت همه جانبه مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین لازم است دولتها با فراهم کردن توازن بین آموزشعالی و بازار کار زمینه را برای تحرک اجتماعی در میان اقشار مختلف جامعه و همین طور نسلهای مختلف جامعه فراهم آورد. در غیره این صورت، سیستم آموزشعالی مولد نابرابری در جامعه خواهد شد. - میشل و پالسون، . - 2017 بیکاری نتیجه عدم تعادل بین آموزشعالی و بازار کار بوده که بهطور عمده ناشی از فزونی عرضه بر تقاضای نیروی کار است و در مواردی هم به واسطه وقوع چرخههای اقتصادی، نیروی کار بهطور کامل مورد استفاده قرار نمیگیرد. در هر دو صورت، سیاستهای مناسب برای دسترسی به اشتغال کامل یکی از ضرورتهاست .
سیاستهای اشتغال
فرجادی - 1381 - راهبردها و سیاستهای ارتقای پویایی بازار کار نیروی انسانی متخصص را در بازنگری و اصلاح سیاستهای اقتصادی، اصلاح قوانین و مقررات و کاهش هزینه مبادله، اصلاح انتظارات جستجوگران مشاغل، اتخاذ سیاستهای بازار کار مناسب فعال و گسترش بخش دانش و توجه به توسعه علم و فنآوری توصیه میکند. با توجه به مکمل بودن نیروی کار ماهر و متخصص با نیروی کار ساده، هرگونه سیاست مؤثر بر سطح اشتغال،قاعدتاً بر اشتغال متخصصان و همچنین سیاستهای خاص و علوم و فنآوری است.
معمولاً سیاستهای مؤثر بر بازار کار به چهار گروه تقسیم میشوند: سیاستهای اقتصادی مؤثر بر بازار کار شامل سیاستهای مالی و پولی مؤثر بر تقاضای داخلی، سیاستهای تجارت خارجی مؤثر بر تقاضای خارجی و سیاستهای علم و فنآوری مؤثر بر هردو. سیاستهای فعال بازار کار شامل سیاستهای مربوط به جستجوی شغل، آموزش بیکاران و پرداخت یارانه برای ایجاد شغل و خوداشتغالی. سیاستهای ساختاری یا تنظیم بازار کار شامل سیاستهای مربوط به اصلاح درجه حفظ اشتغال و قوانین و مقررات مربوط به استخدام و اخراج، انعطافپذیر کردن زمان کار، انعطافپذیر کردن مزد و حقوق و بازنشستگی زود هنگام و سیاستهای منفعل بازار کار شامل اصلاح سیستم مقرری بیکاری، پرداخت یارانه به دستمزدهای پایین و حمایت از دستمزدهای پایین از طریق حمایتهای مالیاتی. سیاستهای اول و سوم مربوط به طرف تقاضا و سیاست دوم مربوط به طرف عرضه در بازار کار است.
نقش سیاستهای علم و فناوری و الزامات آن بر اشتغال
سیاستهای پیشنهادی در زمینه علوم و فناوری بر متغیرهای کلان اقتصادی از جمله اشتغال این است که برخی معتقدند که آثار آن در کوتاهمدت منفی ولی در بلندمدت مثبت است. سیاستهای پیشنهادی در زمینه علوم و فناوری برای مقابله با بیکاری ساختاریمعمولاً در دو محور عمده خلاصه میشود: پویایی نظام علمی کشور در جهت تطبیق آموزشها و مهارتهای عرضه شده با تخصصهای مورد نیاز فرآیندهای تولیدی و خدماتی ترویج کارآفرینی، توسعه انکباتورها و پارکهای فناوری و شهرکهای تحقیقاتی. اهم وظایف دولت در بهبود اشتغال فارغالتحصیلان مهمترین وظیفه دولت، سیاستگذاری درباره اشتغال و رفع موانع موجود بر سر راه عملکرد صحیح نیروهای بازار است.
با متمرکز شدن روی سیاستهای فعال بازار کار کهمعمولاً به عنوان سیاستهایی که مستقماًی مشارکت جوانان در کار شایسته را ارتقاء میدهند شناخته شدهاند، سه گروه مهم سیاست معرفی میشوند: سیاستهایی که برطرف عرضه تأثیر میگذارند. سیاستهایی که برطرف تقاضا تأثیر میگذارند. سیاستهایی که به تنظیم بازار کار کمک میکنند. البته برخی سیاستها ممکن است تمامی این ابعاد را در برگیرد مثال بارز این مطلب سیاستهای توسعه سرمایه انسانی از طریق کارآموزی، سوبسید دستمزد برای تشویق کارفرمایان به استخدام جوانان و تنظیم بازار کار از طریق معرفی و راهاندازی خدمات اشتغال دولتی است - قارون،. - 1382