بخشی از مقاله

چکیده: کانون توجه این مقاله ناظر به بررسی سیر فلسفه تربیت معلم در ایران دوره اسلامی است. روش پژوهش روند پژوهی، تحلیل اسنادی و تحلیل تاریخی - فلسفی است. یافتهها نشان میدهند که تربیت معلم در بعد از ظهور اسلام در سطح مکتبخانه ها، حوزههای علمیه و مدارس وجود داشته است. مکتبخانهها در این دوره هفت نقش اصلی را در جریان آموزش معلمان ایفا نمودهاند که عبارتند از-1 مروج اندیشههای دینی - تربیت معلماخلاق - -2عملگرا - پراگماتیسم و پیشرفت گرائی - -3 تجربهگرا - -پراگماتیسم و پیشرفتگرائی - -4 اقتدارگرا - رئالیسم و بنیادگرائی - -5 تعاملگرای پژوهشگر - پراگماتیسم و پیشرفتگرائی - -6 ارزیاب - پراگماتیسم و پیشرفتگرائی - -7 متخصص - پراگماتیسم و پیشرفتگرائی - . بنابر-این ترکیبی از اندیشههای بنیادگرائی و پیشرفتگرائی در تربیتمعلم در مکتبخانهها مشاهد شد.

حوزههای علمیه به عنوان مراکزی که مبادرت به تربیت عالم دینیمیکردند دو نقش اصلی داشتهاند که تربیت عالم متخصص دینی با الهام ار اندیشههای پیشرفتگرایان، بنیادگرایان و پایدارگرایان - و تربیتمعلم تعاملگرا - با الهام از اندیشههای پراگماتیستها و پیشرفتگرایان - در دستور کار بوده است. بنابراین ترکیبی از آموزههای مکتب فلسفی پراگماتیسم و نظریات تربیتی پیشرفتگرائی، بنیادگرائی و پایدارگرائی مشاهده میشود.

نقش معلمان مدارس را در موارد ذیل میتوان خلاصه کرد:-1 تربیتمعلم متخصص - مد نظر بنیادگرایان، پیشرفت-گرایان و پراگماتیستها - -2 تربیت معلم تعاملگرا - مد نظر پراگماتیستها - -3 تربیتمعلم مقتدر - مد نظر رئالیستها و بنبادگرایان - . یافتهها نشان میدهند که نظام آموزشی ما ادر دوره اسلامی تا کنون فاقد یک فلسفه معین و اعلام شده درباره تربیت معلم است. به عبارت دیگر تربیت معلم در ایران دوره اسلامی دارای فلسفه بوده ؛ اما این فلسفه مکنون باقی مانده است.

مقدمه

مطالعه تاریخی - تکوینی تربیت معلم برای تعیین خطمشی و استراتژی آینده مهم و بررسی سیر آن از منظر فلسفی مهمتر است. اگر تربیت "معلم" را به عنوان کلیدیترین عنصر در فرایند تعلیم و تربیت مهم فرض کنیم، مرور تاریخ اندیشه های فلسفی درباره تربیت چنین عنصری نیز مهم است. تربیت ایجادکردن یا فعلیت بخشیدن هر نوع کمالی است که در مورد انسان مطلوبیت و ارزش داشته باشد و تربیت معلم نقطه آغاز چنین تربیتی است - ابراهیمزاده، . - 1384 بررسی فراز و نشیب های گذشته تربیت معلم از منظر فلسفی؛ امکان شناسائی ریشههای شکست و یا موفقیت برنامههای تربیتمعلم را برای تدوین استراتژی پیشرفت-گرایانه فراهم میکند. این مهم در بستر مطالعه تاریخ شدنی است.

تربیت معلمان و توجه به آداب معلمی و متعلمی از دیرباز در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما، جایگاه خاصی داشته است. متون، آثار و توصیههای بزرگان در قرون گذشته، حکایت از نقش کلیدی معلم در فرایند تربیت فراگیران و اهمیت تربیت خود وی دارد. از دیرباز روح و شأن تربیت در تاریخ فرهنگ و آموزش این سرزمین جای داشته است. برای مثال، دادبه - 6 :1311 - چنین میگوید: اگر ایرانیان باستان از کسی چیزی دریافتی یا بذری از دانش رسیدی و در بیابانی بودی از بیم آن که مبادا از یاد رود و آیندگان از آن آگاه نگردند، دریافته را بر سنگها نوشتی و تخم دانش در ویرانهها کِشتی.” در میان مسلمانان، محمد ابن سحنون از نخستین دانشمندانی بود که در نیمه قرن سوم هجری بر آن شد تا با نگارش کتاب مشهور "آدابالمتعلمین" در باره فن آموزش و پرورش بنویسد و آنها را در دسترس معلمان قرار دهد.

پس از آن کتاب قابسی قیروانی در نیمه قرن چهارم به نام"الرساله المفصله لاحوال المعلمین و المتعلمین" مورد استفاده معلمان قرار گرفت که نوشتههای آن عبارت بود از یک مجموعه پرسش و پاسخها در ارتباط با امر آموزش و تعلیم. دیری نگذشت که برهانالدین زرنوجی، درباره شیوه آموزش به تالیف رساله"تعلیم المتعلم، طریق التعلیم" پرداخت که مورد استفاده معلمان و مربیان قرار گرفت. این رساله حاوی اندرزهای با ارزشی به معلمان است.

“کسانی که نوشتههای جاحظ در رسالهالمعلمین را بخوانند، در ضمن گفتههای وی سخنان بسیاری در باره حکایتها و نادرهها و خبرهای مربوط به تربیت معلمان خواهند یافت” - پروین گنابادی، -86 بنابراین دغدغه تربیت معلم از دیرباز همواره در اندیشه متفکران وجود داشته است، زیرا یکی از عناصر اصلی تشکیلدهنده هر نظام آموزش وپرورش، تربیت معلم است. به طور مثال مهرمحمدی - 38 :1371 - در مقالهای با عنوان" نگاهی به شیوه اصلاح و نوع اصلاحات ضروری در تربیت معلم" چنین مینویسد:

“مسئولیت اصلی تربیت نیروی انسانی، به عهده نظام آموزش و پرورش است و در درون این نظام نیز، هر آرمان و وضع مطلوبی که تصور شود، باید آن را به طور منطقی در معلم منعکس دانست. تحقق هر آرمانی در آموزش و پرورش، در گروی تحقق آن در معلم و نیروی انسانی است.” در نظام آموزش و پرورش ایران، تصمیمگیری درباره تحول و بهبود بدون به میان کشیدن نقش معلم، امکانپذیر نخواهد بود. تحول نظام آموزش و پرورش از سویی بسیاری از ابعاد نظام آموزشی از جمله تربیت معلم را تحت تاثیر قرار میدهد و از سوی دیگر اگر موفق به تحول در نظام تربیت معلم شود، خود، تحت تاثیر تحولات تربیت معلم قرار خواهد گرفت.

“اهمیت تربیت معلم و توصیهها و تاکیدات به عمل آمده در این زمینه، توجه به اصلاح نظامهای تربیت معلم و اتخاذ تدابیر منطقی برای بهبود تربیت حرفهای معلمان را الزامآور ساخته است - امامجمعه و مهرمحمدی، ”. - 31 :1385 اگر انسان فرهیختهای که قرار است به طور ویژه تربیت شود تا وظیفه تربیت سایر انسانها، به دوش او گذاشته شده است را معلم فرض کنیم، در اینصورت تربیت چنین فردی نیاز به تابعیت از فلسفه معینی دارد تا به کمک آن بتوان به سوالات زیادی در این رابطه پاسخ داد و از این رهگذر ضرورت و الزام به وجود معلم برای کمک به تربیت انسان دیگر را شناسایی و تبیین کرد. برای یافتن چنین پاسخی نیازمند اندیشیدن در زمینه چیستی و چرائی تربیت معلم هستیم.

کاوش در زمینه چیستی و چرائی تربیت معلم مستلزم بررسی بنیانهای اساسی مرتبط با دلایل این ضرورت است که با کمک فلسفه تعلیم و تربیت روشن میشود. می-توان چنین استنباط کرد که آمادهشدن معلم، مستلزم وجود نظام تربیت معلمی است که از وحدتنظر و رویه برخوردار باشد. وجود فلسفه معینی برای تربیت معلم به شکلگیری این وحدت کمک میکند و قوام اندیشه و تصمیم درباره تربیت معلم را رقم میزند. وجود یک فلسفه تربیت معلم معین، میتواند به تصمیم غنای بیشتر و اعتبار بالاتری ببخشد. دستیابی به فلسفهی روشنی از تربیت معلم، جدا از تحولات تاریخی غیر ممکن است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید