بخشی از مقاله
چکیده
روند تغییرات مداوم و پرشتاب فنﹼاوریها و رقابتهای شدید در عرصههای مختلف صنعتی میتواند از سویی زمینهساز فرصتها و از طرفی نیز منشاﺀ تهدیدات جدّی برای سازمانها باشد. مراکز تحقیقاتی، هم به عنوان مهمترین عامل تأثیرگذار بر این روندها و هم تأثیر پذیر از این تغییر و تحوّلات، برای بهره گیری از فرصتها و مواجه با تهدیدات احتمالی، بایستی از روشهای جدید مدیریتی برای مدیریت سازمانهای تحقیقاتی استفاده نمایند.
با عنایت به مطالعه نویسندگان در خصوص برنامه تحقیقات مهندسی بنیاد ملی علوم آمریکا - اِن، اِس. اِف - ١ و بنا به ابلاغ این بنیاد به تمام مراکز تحقیقاتی زیر نظر خود مبنی بر استفاده از برنامهریزی استراتژیک به عنوان مبنایی برای انجام فعّالیتهای تحقیقاتی، ایده نگارش مقاله حاضر با هدف ارائه چارچوبی جهت سازمان دادن به فعالیتهای تحقیقاتی در مراکز پژوهشی کشور تحت عنوان »برنامهریزی استراتژیک تحقیقاتی برای مدیریت اثربخش تحقیقات مهندسی و صنعتی در سازمانهای تحقیق محور« شکل گرفت.
به همین منظور، برنامهریزی استراتژیک در مراکز تحقیقات مهندسی با مرور ادبیات برنامهریزی استراتژیک و پرداختن به تحقیق و توسعه و فعّالیتها و اهداف آن و نیز مراحل فرایند تهیه و تدوین برنامهریزی استراتژیک تحقیقاتی در هفت مرحله تبیین می گردد. در خاتمه نیز به منظور تقریب اذهان مخاطبین مقاله، مثالی از »برنامهریزی استراتژیک تحقیقاتی در یک مرکز تحقیقات مهندسی«، ارائه می گردد.
مقدمه
جهان در طول سالیان گذشته شاهد ظهور، رشد و بلوغ پی در پی فنﹼاوریها در صحنه زندگی بشر و همچنین افول تدریجی یکایک آنها و جایگزینی فنﹼاوریهای جدید بوده است. این چرخه در طول سالهای گذشته به کرات تکرار شده و پیشرفت علوم و فنﹼاوری بر شتاب آن افزوده است. فشار شرایط رقابتی نیز سرعت این روند را افزایش داده و طول عمر فنﹼاوریها را کوتاه تر ساخته است]١.[ با توجه به این که فعالیتهای مراکز تحقیق و توسعه صنعتی نقش اساسی در توسعه و پیشرفت فنﹼاوریها دارد، لذا بیشتر مورد توجه صنایع کشورهای در حال توسعه قرار گرفته است. با وجود این، مراکز تحقیقاتی برای ایفای هر چه بهتر نقش خود، نیازمند استفاده از روشهای جدید برای مدیریت سازمانهای تحقیقاتی خود می باشند.
در حال حاضر بخش قابل توجه و چشمگیری از ادبیات نوین مدیریت را مفاهیمی نظیر استراتژی، برنامهریزی استراتژیک، تفکر استراتژیک، روشهای تجزیه و تحلیل استراتژیک و دیگر مباحث مربوط به سازگار کردن - تطبیق و تطابق - عملیات داخلی مؤسسه با نیازمندیهای استراتژیک آن تشکیل می دهد. با این اوصاف شناخت ماهیت برنامهریزی استراتژیک، اجزاﺀ و فرایند آن برای همه مدیران مراکز تحقیقاتی ضرورت دارد. هدف مقاله حاضر تبیین برنامهریزی استراتژیک در مراکز تحقیقاتی مهندسی و صنعتی می باشد.
در ابتدای مقاله پس از مرور ادبیات برنامهریزی استراتژیک، به تعریف تحقیق و توسعه، فعالیتها و اهداف آن اشاره می شود، سپس مراحل فرایند تهیه و تدوین برنامهریزی استراتژیک تحقیقاتی شناسایی و مورد بررسی قرار می گیرد و در خاتمه به منظور تقریب ذهن مخاطبین مقاله، مثالی از چگونگی تهیه و تدوین برنامهریزی استراتژیک تحقیقاتی در یک مرکز تحقیقات مهندسی، ارائه خواهد شد.
پیشینه برنامهریزی استراتژیک
برنامه١ عبارت از تعیین هدف کوتاه مدت و پیش بینی راه رسیدن به آن است. در واقع برنامه، نوعی تعهد به انجام فعالیتهای معین برای تحقق هدف، به شمار میآید]٢.[ برنامهریزی به عنوان یکی از اصول مهم مدیریت به شمار می رود، گرچه واﮊه »برنامهریزی« و کاربرد آن در سازمان و مدیریت، همانند بعضی از موضوعات و مقولههای مربوط به علم سازمان و مدیریت، ریشه در تاریخ تمدّن بشر دارد، لیکن توجه جدّی، دقیق و علمی به آن مربوط به دوره معاصر و همزمان با ارائه نظریههای کلاسیک در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در زمینه سازمان و مدیریت است.
در سال های اخیر توجه نسبت به برنامهریزی جامع٢ یا استراتژیک به طور روز افزون افزایش یافته و تنها راه اثر بخشی و کار آمدی مدیران، در بهره گیری از این شیوة برنامه ریزی جستجو شده است. با توجه به امکانات و محدودیت های درونی و بیرونی، برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های آن برای نیل به اهداف و رسالتهای بلند مدت]٣.[ استفاده مدیران از برنامه ریزی - در حدود دهه ١٩٥٠ میلادی - موجب شد که توجه صاحب نظران و مدیران به برنامهریزی بلند مدت٣ جلب شود.
اساس برنامهریزی بلند مدت آن است که برای یک دوره پنج ساله و بر اساس تحلیل روند گذشته، در حدود یازده سال - پنج سال گذشته+ سال جاری+ پنج سال آینده - انجام میشد. به عبارت دیگر برنامهریزان، براساس تحلیل روند گذشته و ترسیم وضعیت آینده مطلوب و سپس تعیین اهداف کمّی؛ برنامههای سازمان را طراحی میکردند. با توجه به متغیر شدن شرایطِ محیطیﹺ سازمانها، این نوع برنامهریزی کارایی خود را از دست داد، زیرا تحلیل روند با فرض ثابت ماندن شرایطِ محیطی، میسر بود در نتیجه این الگوی برنامهریزی برای شرایط متغیر و رقابتی پاسخگو نبود]٤.[ طی دهههای ١٩٦٠ الی ١٩٨٠ میلادی برنامهریزی استراتژیک رشد روز افزونی در کشورهای صنعتی داشته است.
دلیل عمده آن روی آوردن سازمانها طی این دوره زمانی به برنامهریزی استراتژیک، واکنشی منطقی به شرایط آن زمان بوده است. به عقیده » میشل کامی مشاور پیشکسوت و مشهور در زمینه مدیریت استراتژیک«، در سال ١٩٥٢ فقط دو شرکت بزرگ آمریکایی آی.بی .ام و جنرال الکتریک، به طور رسمی دارای برنامه ریزی استراتژیک بودهاند. لیکن استفاده روز افزون از فنون برنامهریزی استراتژیک طی دهه١٩٦٠ میلادی توسعه یافت و به عنوان یکی از فرایندهای رسمی مدیریت در اکثر شرکتهای بزرگ، متوسط و کوچک تثبیت شد]٥.[ با توجه به وضعیت صنعت طی دو قرن اخیر، رویکردهای برنامهریزی را میتوان به شرح مندرج در جدول - ١ - ارائه نمود.
گرایشها و روشهای برنامه ریزی
گرایش به گذشته بود و برنامهها بر اساس محدودیتهای درون سازمانی شکل میگرفت: حاکمیت مدیریت فردی؛ برنامه ریزی سالانه؛ بودجه بندی متعادل و سالانه. گرایش به حال و آینده ایستا و برنامهریزی به عنوان مبنایی برای ترسیم آینده طبق روند گذشته شکل گرفت: برنامه ریزی شامل کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت بود؛ برنامه ریزی بلند مدت غلطان شکل گرفت؛ برنامه ریزی بر اساس اس.بی. یوها١ صورت میگرفت؛ برنامه ریزی استراتژیک در سطح شرکت رواج یافت - به اعتقاد ایگور آنسوف - ظهور دوره بازارگرایی در دهه ١٩٥٠ و پس از اشباع بازارهای مصرف به اوج خود رسید. گرایش تعاملی و برنامه ریزی به عنوان مبنایی برای یادگیری سازمانی شکل گرفت: برنامه ریزی به صورت مشارکتی و تعاملی؛ شکل گیری مدیریت استراتژیک؛ بصیرت و تفکر استراتژیک؛ دیدگاه تلفیقی برنامه ریزی و بصیرت استراتژیک؛ مدیریت تغییر؛ مدیریت دانش؛ سازمان یادگیرنده به عنوان سازمان استراتژیک.