بخشی از مقاله
خلاصه
یکی از مراحل بسیار مهم مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک در هر سازمانی، بررسی محیط بیرونی سازمان و پارامترهای بیرونی است که خواه ناخواه بر سازمان، تأثیر گذارند. هرکدام از عوامل تأثیر گذار بیرونی، تأثیری مثبت و سازنده و یا اثری مخرب و بازدارنده بر سازمان دارند. در نظر گرفتن همین نکته کافی است که شرکت ها و مدیران ارشد آن ها، ضرورتا محیط بیرونی خود را با شیوه هایی صحیح، علمی و کاربردی بررسی و عوامل مؤثر خارجی را ارزیابی نمایند.
در این مقاله سعی شده است محدودیت های تحلیل محیط بیرون در فرآیند مدیریت استراتژیک بررسی شود. ما ابتدا با بررسی منابع مدیریت و سایت های علمی مرتبط با موضوع و نظر عده ای از کارشناسان، 20 عامل محدودیت زا که از موانع مهم تحلیل محیط بیرون هستند، شناسایی کردیم. سپس با استفاده از روش مدلسازی ساختاری تفسیری، چگونگی تأثیر این عوامل و اهمیت هر کدام مشخص گردید و با توجه به میزان وابستگی و قدرت نفوذشان در 7 سطح مختلف طبقه بندی شدند.
در ادامه مشخص شد که در میان این عوامل، تنوع و گستردگی عناصر و مؤلفه های محیط اقتصادی، تعامل شدید بین مؤلفه های اقتصادی و تغییرات جغرافیایی مناطق جهانی، بیشترین تأثیر را در شناخت ما از محیط بیرون می گذارد. به طوری که کوچکترین تغییری در این عوامل، تأثیر گسترده ای بر روی موانع دیگر خواهد داشت.
-1 مقدمه
در برنامه ریزی استراتژیک، کار بر اساس داده های محیطی و داخلی شکل می گیرد، بدون اینکه سنجیده شود که این داده ها تا چه اندازه معتبر و قابل تکیه هستند. در شرایط پیچیده کسب و کار امروز فهم صحیح و کامل محیط، کاری دشوار و در بسیاری موارد ناممکن است. بنابراین اگر بگوییم اساس برنامه ریزی استراتژیک، پیش بینی روند امور است اشتباه نکرده ایم، ولی تغییرات ناپیوسته مانند تحولات تکنولوژیک، اجتماعی و یا سیاسی قابل پیش بینی نیستند. محیط پیچیده امروز نمی تواند توسط الگوهای ساده خطی به درستی مدلسازی شود و این امر صحت استراتژی حاصل را مورد سؤال قرار می دهد.
یان ترنر1 استاد دانشگاه برونل 2 در این خصوص می گوید: - - قابلیت ما در پیش بینی آینده محدود است، زیرا حتی یک تغییر کوچک در پدیده های به ظاهر بی ارتباط، می تواند به تغییرات عمده ای در کل سیستم منجر شود. چگونه هنگامی که دنیا در حال تغییرات سریع و غیرقابل پیش بینی است و کنترلی بر منابع حیاتی موردنیاز وجود ندارد، سازمان ها می توانند استراتژی را فرموله و پیاده کنند ؟ - - بنابراین لازم است موانعی که ما را از درک صحیح محیط بازمی دارد به خوبی شناسایی شود تا با توجه به درجه اهمیت هر یک از عوامل بتوانیم پیش بینی دقیق تری از رخدادهای آینده داشته باشیم.
-2 بررسی پیشینه موضوع
سازمانها نه تنها با محیطشان در تعامل هستند؛ بلکه این تعامل برای بقا و ادامه حیات سازمانها ضروری است. بین صاحبنظران برسر مسئله توانایی یا عدم توانایی سازمانها برای واکنش نسبت به محیط، بحث وجود دارد. بر اساس نظریه "محیط - جمعیت"، مدیران نمیتوانند محیط سازمانی خود را تحت تأثیر قرار دهند و محیط، یک پدیده مستقل و مشخص بوده و مدیران قدرت واکنش نسبت به محیط را ندارند. اما صاحبنظران در انتقاد به نظریه مذکور اظهار میدارند که مدیریت، همیشه در واکنش نسبت به محیط ناتوان نیست. مدیران در انتخاب راهبرد و گزینش روشهای تخصیص منابع سازمانی، از آزادی عمل برخوردارند. بهعلاوه؛ سازمانهای بزرگ، - معمولاً - برای شکل دادن به محیط، امکانات و وسایلی مانند تغییر قلمرو، کنکاش محیطی - برای پیشبینی تغییرات - ، روشهای مدیریت تقاضا، تبلیغات، ائتلاف، عقد قرارداد، لابیگری و نفوذ در دستگاههای قانونگذاری را در اختیار دارند و سعی میکنند، با امکانات مذکور، محیط خود را تحت تأثیر قرار دهند.
معمولاً مدیران از طریق فرآیند برنامهریزی، خود را با محیط خارج، وفق - انطباق با محیط - میدهند. آنها برنامههایی را ارائه میکنند و به اجرا در میآورند؛ تا به وسیله آنها، فعالیتهای سازمان را هدایت کرده و بر رفتار گروههای ذینفع موجود در محیط، تأثیر بگذارند و با عواملی که به صورت غیر مستقیم، در محیط وجود دارند، خود را وفق دهند. راه دیگر این است که سازمان با تغییر در ساختار رسمی خود، بکوشد خود را با محیط سازگار کند.
البته فرآیند برنامهریزی و تدوین و طراحی انواع برنامهها - ماموریت، هدفهای بلندمدت و کوتاهمدت و راهبرد - ، بدون مطالعه و کنکاش محیط، همچنین طراحی و اصلاح ساختار سازمانی، بدون توجه به محیط، امکانپذیر نیستمثلاً. در تدوین راهبرد، مطالعه و پیمایش محیط، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا در فرایند تدوین راهبرد - برنامهریزی راهبردی - ، هم باید با تجزیه و تحلیل محیط، فرصتها و تهدیدهای پیش روی کسب و کار و هم نقاط ضعف و قوت کسب و کار را مشخص کرد. مشخص کردن نقاط ضعف و قوت کسب و کار نیز مستلزم مقایسه توان بازاریابی و تولید آن با رقبا؛ یعنی پیمایش و توجه به محیط است
ناپایداری محیط خارجی بر چگونگی ساختار دهی مجدد سازمانها و تطبیق با تغییرات یا پیشبینی آنها تاثیر می گذارد. فولمر، گیبز و گلداسمیت اشاره می کنند که جهانی شدن، مقررات زدایی، تجارت الکترونیک و تغییر سریع تکنولوژیک، شرکتها را مجبور به ارزیابی مجدد روش فعالیت خودشان میکند. میلیکن بین عدم اطمینان عینی محیطی و عدم اطمینان ذهنی محیطی تمایز قائل می شود. اولی به ویژگیهای عینی محیط خارجی اطلاق می شود، در حالی که دومی به ادراکات اعضای سازمان از محیط اشاره دارد. جاچ و کرافت بیان میکنند که عدم اطمینان تکنولوژیک می تواند به طور عینی از طریق جستجوی فعالیتهای شرکتهایی که به صورت انحصاری کار میکنند، اندازهگیری شود.
میلیکن عدم اطمینان را به عنوان ناتوانی یک فرد برای پیش بینی صحیح رخدادها تعریف می کند. محیط هایی که با عدم اطمینان بالا تصور می شوند احتمالا با ریسک خیلی بالا دیده می شوند؛ بافتهای سازمانی که در آنها تصمیمات نادرست می تواند منجر به آشفتگی شدید سازمانها شود و بقای آنها را به خطر بیندازد. انواع مختلفی از عدم اطمینان مشاهده شده درباره محیط وجود دارد که عبارتند از: عدم اطمینان تکنولوژیک، عدم اطمینان مصرف کننده، عدم اطمینان رقابتی و عدم اطمینان منابع. ناپایداری و پیچیدگی ممکن است قابلیت پیش بینی محیط را خیلی پایین آورد و بر نوع رهبری در حال ظهور در سازمان تاثیر بگذارد.
در یک محیط ناپایدار، سبک جدید مدیریتی که داراییهای نامشهود را قادر به توسعه و ظرفیتهای پویا را قادر به فعالیت کند، مهم است. سازمانها نمیتوانند چنین ائتلاف مجدد استراتژیک را بدون تاکید بر یک رهبری تحول آفرین خلق نمایند. گیبز به پیچیدگی و کمیابی محیطی به عنوان عوامل خارجی تاثیر گذار بر شکل رهبری تحول آفرین مورد نیاز، توجه نموده است.
-3 محدودیت های تحلیل محیط بیرون
ما با بررسی کتاب های مرجع، گفتگو با صاحب نظران و با مراجعه به سایت های تخصصی مرتبط توانستیم جمعا 20 عامل مهم را که در تحلیل ما از محیط بیرون تاثیرگذار هستند شناسایی کنیم که این عوامل عبارتند از: تغییرات شدید در تفکر حاکمیت کشورها، تغییرات جغرافیای مناطق جهانی، تغییرات سریع و شدید عوامل سیاسی - ثبات دولت و نوع آن، قدرت احزاب سیاسی، نوع ارتباط با کشورها و شرکت های خارجی و ... - و تاثیر آن بر محیط تجارت، وجود تعارض و اختلاف بین قوانین، تنوع و گستردگی عناصر و مولفه های محیط اقتصادی، تغییرات سریع قوانین اقتصادی، تعامل شدید بین مولفه های اقتصادی، بی ثباتی اقتصاد جهانی، وقوع تغییرات یکباره در محیط، گستردگی و تنوع فکری مشتریان، ابداعات و اختراعات مداوم در محیط تکنولوژی، محدودیت ارتباطات تکنولوژیکی و تکنولوژی اطلاعاتی، دسترسی محدود به اطلاعات شرکت های عرضه کننده مواد اولیه، مشکل نفوذ و به دست آوردن اطلاعات از شرکت های رقیب، پدیدآمدن رقبای ناشناس و جدید در عرصه های داخلی و خارجی، غیرقابل پیش بینی بودن رفتار سرمایه گذاران نسبت به سرمایه گذاری در شرکت ها، غیرقابل پیش بینی بودن رفتار رقبای قدیمی - با ایجاد اتحادیه ها، ادغام ها و ... محیط رقابتی را تحت تاثیر قرار می دهند. - ، تغییر مداوم توقعات و خواسته های مشتریان، مشتریان با توجه تنوع و رفتارهای مختلف رقبا، در تامین نیازهای خود به صورت گزینشی عمل می کنند، وجود محدودیت زمانی در تحلیل محیط بیرون.
-4 فرآیند انجام پژوهش
مدل سازی ساختاری تفسیری نخستین بار توسط محققی به نام وارفیلد در سال 1976 مطرح گردید.[3] مدلسازی ساختاری تفسیری تکنیکی است که بررسی پیچیدگی سیستم را امکان پذیر نموده و سیستم را به گونه ای شکل می دهد که به سادگی قابل درک باشد. فرآیند مدلسازی ساختاری تفسیری مدل های ذهنی غیرشفاف و مبهم از سیستم ها را به مدل های واضح و قابل رویت که برای اهداف بسیاری مفید می باشند، تبدیل می کند. این رویکرد یک فرآیند یادگیری تعاملی است که در آن مجموعه ای از معیارهای متفاوت در قالب یک مدل سیستماتیک جامع ساختاردهی می شوند.
مدل شکل داده شده، ساختار یک مسئله یا موضوع، یا یک سیستم پیچیده را با الگوی طراحی شده دقیق از گرافیک و کلمات ترسیم می کند.[4] این روش ابزاری مناسب جهت اعمال نظم بر روابط پیچیده میان مانع ها می باشد. از جمله مزایای این روش می توان به قابل درک بودن آن برای طیف وسیعی از کاربران، یکپارچگی آن در ترکیب نظرات خبرگان، و قابلیت کاربرد آن در مطالعه سیستم های پیچیده و در برگیرنده اجزای متعدد اشاره نمود.[5] مدلسازی ساختاری تفسیری در مطالعات مختلفی به کار گرفته شده است که خلاصه ای از آن ها در جدول شماره 1 ارائه شده است.
جدول شماره :1 موارد کاربرد مدلسازی ساختاری تفسیری
-5 تجزیه و تحلیل قدرت نفوذ - وابستگی
. 1-4 ایجاد ماتریس خودتعاملی ساختاری
برای ایجاد ماتریس خودتعاملی ساختاری لازم است تا وابستگی میان تمامی عناصر شناسایی شده، به صورت دو به دو مورد بررسی قرار گیرند.