بخشی از مقاله
چکیده
با توجه به محیط حرفه ای قرن 21 ، و شیوع تغییرات روزافزون محیطی و عدم اطمینان های موجود در فضاهای برون سازمانی؛ آموزش عالی نیز به سان هر کسب و کار دیگری نیازمند ایجاد دیدگاه ها و رویکردهای علمی در مدیریت حرفه ای و استراتژیک می باشند. در واقع یک نهاد ارائه دهنده خدمات آموزش عالی یک بنگاه اقتصادی است که در جهت حفظ بقای خود در چنین شرایطی نیازمند تحلیل های محیطی و شناسایی چالش های مترتب در قالب فرصت ها و تهدیدها است.
در بحث تجزیه و تحلیل موقعیت محیطی و شناسایی چالش ها، رویکرد موجود در این مقاله تمرکز بر بهینه سازی فرآیندهای تولید علم و کوچک سازی سازمانیٌ خواهد بود. در یک نگاه کلی، این مقاله در صدد شناسایی برخی چالش های حاکم بر آموزش عالی هستیم. ابتدا مقدمه ای برای ورود به بحث داریم، سپس دیدگاه های صاحبنظران را درباره وضع کنونی آموزش و چیزی که از آن به بحران در آموزش عالی یاد می شود بررسی می نمائیم. از جمله چالش های آموزش عالی در قرن 21 را می توان حرکت از تکنولوژی نیرو افزا به تکنولوژی دانش افزا دانست.
در نتیجه داشتن دانش آموختگان متناسب و آماده ورود به بازارهای رقابتی اهمیت فزاینده ابداع و نوآوری، تحولات جهانی آموزش، تغییر در جایگاه و موقعیت دانشگاه، بودجه های چند برابر، دانشگاه های دانشجو - مشتری - مدار است که ما در این مقاله به بررسی هرکدام از آن ها و تحلیل شرایط محیطی هر کدام می پردازیم.
-1مقدمه
دنیای امروز به قول پیتر دراکردنیای تحولات و تغییرات مداوم و عصر تداوم است. - فخیمی، - 1379، هرچه سرعت تغییرات بیشتر و محتوای آن پیچیده تر باشد، امکان مدیریت آن برای استفاده بهتر کاهش می یابند و ضرورت تدوین چشم انداز و برنامه های بلند مدت و میان مدت افزون تر می گردد، زیرا که هرچقدر سرعت بالاتر باشد، نیاز به نورافکن های قوی تر بیشتر احساس می شود
در این راستا آموزش عالی به عنوان بالاترین و آخرین مرحله نظام آموزشی است که در رأس هرم آموزشی در کشور است و نقش آن در رشد و توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور بر هیچ کس پوشیده نیست.درصدسال گذشته، آموزش عالی در کشور ایران از ابعاد مختلف به ویژه از نظر کمی پیشرفت چشمگیری داشته است و در این خصوص نباید تردید کرد ولی در مقایسه با آموزش عالی عمومی و برای کشوری با جمعیت نظیر ایران، نسبتاً ناکافی بوده است. اغلب دانشکده ها فقط آموزش را در گستره رسالت خویش بدون هیچ برنامه و تمهیداتی در دستور کار خودقرار می دهند و شاید فقط رسالت خویش را منحصراً آموزش بدانند واقعیت آن است که آموزش عالی با چالشهای عمده ای روبرو است .لذا پژوهشگر این تحقیق را با هدف شناسایی این چالشها انتخاب نموده این چالشها عبارتند از:
-1 -1تغییر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی
کلیک، کلیک، کلیک. این صدای آموزش در قرن بیست و یکم است که در دست هر دانش آموخته ای ماوسی وجود دارد.
در شرایط انقلاب دیجیتالی، عصر پست مدرن و در طلیعه ی دنیای فراپیچیده ی هزاره ی سوم، تغییر ماهیت بازار اقتصاد و اشتغال و دانش بر شدن آن، تنوع نیازهای آموزش، گسترش انفجار گونه ی علم و فن آوری و نیاز به بازآموزی و یادگیری مادام العمر به دلیل انفجار انتظارات، محدودیت منابع در مقایسه با رشد روزافزون جمعیت و تقاضای فزاینده جهت برخورداری از فرصت آموزش انعطاف پذیرتر به علت عدم امکان حضور منظم و مداوم در کلاس های فیزیکی و سنتی ، گسترش فرصت های آموزش را به یکی از دغدغه های اصلی کشورها و دولت ها تبدیل کرده است.
ما ناگزیر هستیم با تغییرات و سرعت شتابان علم و فن آوری و دانشگاه روز همراه و همگام شویم، هرچند تغییرات روز با چنان شتابی رخ می دهند که امروز قبل از آن که به رویت ما برسند ناپدید شده است به نظر می رسد به رغم تحولات چشمگیری که در آموزش عالی کشور به وجود آمده است، ما همچنان فاصله بسیاری با نظام های پیشرفته آموزش عالی جهان داریم و ناگزیز باید فاصله خود را با نظام های آموزش جهان کمتر سازیم تا امکان بیشتری برای تعامل و ارتباط و مبادله با آن به دست آوریم.
آموزش عالی در کشورهای توسعه یافته جامعه محور است. وقتی دانش و شیوه های یادگیری در جامعه ای براساس نیازهای آن جامعه تغییر کنند، نهادهای آموزش نیز به تبع آن تحول پیدا می کنند
در کشورهای در حال توسعه به علت عدم ارتباط دانشگاه ها با جامعه، موجب پارگی درونی دانشگاه ها ، یعنی پارگی میان رشته های فنی، پزشکی و علوم انسانی شده و دلیل آن نیز واضح است. اگر دانشگاهها دانش را انتزاعی بررسی کنند. جامعه دانش را بر صورت انضما در درون خود حلاجی می کنند به همین دلیل امروزه در کشورهای صنعتی، مؤسسه های فوق تخصصی وجود دارد که برای ارتباط دانش و دانشگاه از یک طرف و جامعه از طرف دیگر، از طریق تحقیق میان رشته ای فعالیت می کنند و چون در ایران ارتباط دانشگاه با جامعه روشن نیست، یک نوع گسل معرفتی رخ می دهد که به رقابت میان رشته ای تبدیل می شود.
رقابت میان رشته ای سبب تفوق رشته ها در دانشگاه ها می شود. از طرفی در جهان قرن بیست و یکم به شدت متأثر از فن آوری مدرن و پیشرفته است عصر حاضر را عصر فراصنعتی یا اطلاعاتی می نامند به طوری که سرعت تغییر و تحولات به گونه ای است که از آن به عنوان شگفتیهای سرعت و تحولات نام می برند. در این دوره از اهمیت کاربری ، اشتغال و حتی زندگی به شیوه عصر سنتی و صنعتی کاسته شده است و به جای آن ، نیروی انسانی کیفی که توان خلاقیت و نوآوری با به کارگیری فکر و اندیشه را دارد اهمیت پیدا کرده است. در چنین فضایی که تفکر و اندیشه ارزش است جوامعی می توانند توسعه یابند که از منبع انسانی که منشأ فکر و ایده و حیاتی ترین عصر ارزش آفرین است حداکثر بهره وری را داشته باشند
2-1 پیوند جامعه و دانشگاه
یکی از بحرانهای کنونی که دانشگاههای ایرانی با آن مواجه هستند عدم ارتباط دانشگاه با جامعه می باشد در چنین شرایطی نه دانشگاه و نه جامعه به یک تعاملی ساختارمند و سازمانمند و روشن نرسیده اند. جامعه هنوز نقش دانشگاه را برای خود به طور کامل نپذیرفته است و دانشگاه هم نقش خود را برای جامعه به صورت روشن تعریف نکرده است.این عدم ارتباط بین دانشگاه و جامعه موجب شده که دانش بومی براساس خواسته های جامعه ارائه نشود. در نتیجه دانشگاههای ایرانی، استانداردهای خود را در خارج می جویند و چون استانداردهای خارجی برایران تطبیق ندارند، سبب ضربه به علم و دانش در ایران شده است.
در چنین بستری مشارکت دانش آموختگان در عرصه جامعه کاهش می یابد و جذب آنها به کندی انجام می پذیرد. براساس آمار ارائه شده سهم نیروی انسانی متخصص در بین کل شاغلان کشور فقط 9/6 درسال 1387 بوده است، در بخش صنعت بیش از 0/85 شاغلان زیر دیپلم هستند و فقط 4 درصد فوق دیپلم به بالا هستند در حالی که از نظر معیارها و استانداردهای رسمی باید حدود 20 درصد باشند. در بخش کشاورزی 97/1 درصد شاغلان را افراد زیر دیپلم تشکیل می دهند و فوق دیپلم به بالا 0 /47 درصد می باشد در حالیکه از نظر معیارهای جهانی باید بالای 12 درصد باشند.
با توجه به مطالب اشاره شده و توجه این امر که نیروی کار متخصص در دهه های آینده با شتاب چشمگیری افزایش خواهد یافت باید برنامه ریزی مناسبی جهت استفاده صحیح و درست از این سرمایه های عظیم انسانی نمود و اگر این امر تحقق نیابد نمی توان بن تحقق اهداف توسعه کشور امیدوار بود. نکته مهم در این مجموعه ارتقاء کیفیت آموزش و در عین حال پاسخگویی به تقاضای اجتماعی برای برخورداری از آموزشهای عالی است.
-3-1 عدم کارایی زیرساختارهای توسعه علمی، آموزش و پژوهش ، اجتماعی و فرهنگی
برای تحقق برنامه های توسعه ساختارهای سازمانی بخش عمومی نقش بسیار مهمی را ایفا می کند. هرگاه این ساختارها ، کارآمد و دارای توان لازم در اجرای هماهنگ و منسجم برنامه های توسعه باشند، برنامه ها موفق خواهند بود و در چنین وضعیتی نیروها، منابع، سرمایه ها و زمان صرف شده نتیجه ای درخور حاصل می شود.
در این خصوص نظام آموزش عالی به عنوان متولی بخش آموزش و پژوهش و فناوری و با دراختیار داشتن تخصص های مختلف و نیز تربیت نیروی انسانی متخصص نه تنها باعث توسعه دانشگاهها و مؤسسات تحت پوشش خود می شود، بلکه موجب رشد و توسعه سایر وزارتخانه ها و سازمان ها نیز خواهدشد بدین ترتیب براساس روند طبیعی باید بین برنامه های توسعه آموزش عالی و برنامه های توسعه کشور هماهنگی لازم وجود داشته باشد و چارچوب همکاری سازمانی آن نیز با دیگر بخش ها به طور مناسبی تعیین شود.
واقعیت آن است که در حال حاضر نظام برنامه ریزی توسعه کشور با شکل عمده ای روبه رو است ؛ به طوری که روابط سازمان یافته ای بین نظام علمی و سایر نظام های کشور وجود ندارد. نظام آموزش عالی به طور مستقل راه خود را رفته و گویی اساساً کارکرد دیگری غیر از تولید دانش ندارد، سایر نظام ها نیز نیازهای خود را براساس تقاضای داخلی و خارجی برآورده می کنند و هر کدام به گونه ای رها و مستقل راه خود را ادامه می دهند. باید اذعان کرد که نقش هماهنگی نظام آموزش عالی با نظام های دیگر برعهده ساختار کلان و سطح نهادی آن است.
ساختار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در این سطح و در بین مجموعه کلان دولت نوعی ساختار وظیفه ای است، زیرا که مأمورانجام وظیفه ای خاص است و لزوماً متعهد به درنظر داشتن وظایف وزارتخانه های دیگر نیست. چنین ساختاری اگر چه در انجام وظایف ویژه امکان موفقیت دارد، اما در اجرای برنامه های توسعه که تک وظیفه ای نیستند با تنگناهایی روبه رو می شود. اصولاً برنامه های توسعه و به خصوص برنامه های توسعه بخش آموزش عالی از نوعی کلیت و جامعیت برخوردارند. این گونه برنامه ها بر خلاف ساختار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری چند وظیفه ای هستند و برای اجرا نیاز به وحدت و اتفاق بین چنین ساختار وظیفه ای دارند. بنابراین نوعی تعارض بین ساختار کلان نظام آموزش عالی و ویژگیهای برنامه های توسعه، اهداف و محیط اجرای آن وجود دارد که ضرورت بهبود و اصلاح آن را ایجاب می کند
از طرفی دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی دارای امکانات علمی محدودی هستند این در حالی است که سایر مشکلات و معضلات مانند تنگناهای مالی و بودجه ای دانشگاهها به این معضل افزوده شده است. این در حالی است که دانشگاه قلب و هسته اصلی تحرک فرهنگی کشور محسوب می شوند آنها هستند که می توانند قشر متحرک اجتماعی یعنی جوانان را به مسیر مورد نظر و مطلوب هدایت نمایند. در واقع دانشگاه مدرسه تربیتی فکری جوانان است بس شایسته است که بالاترین سرمایه گذاریها برای آن انجام داد تا نماد دانشگاه به عنوان یک نماد واسط فرهنگی علاوه بر تأمین نیروی انسانی متخصص و ملتزم به آرمانهای اعتقادی و اجتماعی و نیز تولید علمی و پژوهش باشد و بتوان الگوهای اجتماعی و مشارکت در امر فرهنگ سازی را ارائه نمود.
از طرفی ضعف مدیریت علمی سبب شده که بسیاری از مراکز علمی کشور، به مدیریت به عنوان یک علم نگاه نکنند. طبیعی است مدیریت ضعیف یک مرکز علمی که درک صحیحی از چگونگی کار در یک مرکز تحقیقاتی ندارد، اجازه رشد به مراکز علمی نمی دهد، در واقع چنین مدیرانی خود مانع رشد هستند و بدیهی است که چنین مؤسسات پذیرای افراد کیفی نیستند.
همچنین عدم زیر ساختارهای مناسب جهت ارتقاء کیفیت آموزش عالی سبب شده که کمتر به عواملی چون برنامه ریزی دقیق ، اعتبارات و زمان توجه شود به عنوان مثال اکثر فارغ التحصیلان آموزش عالی امکان اشتغال در مشاغل و سازمان های مرتبط با رشته خود را کمتر می یابند یا عموماً آمادگی و کارایی لازم را ندارند در این باره باید گفت افت عوامل زمینه ساز در سطح فردی و اجتماعی از ضروریات است افت کیفیت صرفاً در سطح آموزش عالی صورت نمی پذیرد. به طور هماهنگ افت در سایر سطوح آموزشی، در اخلاق و وجدان کار در سطح فردی و اجتماعی، در کیفیت تولید و در فعالیت های پژوهش در کل جامعه نیز خود آشکار می یابد.
4 - 1جهانی شدن و تحولات آن در آموزش عالی
دانشگاه جدید که ویدینگز آن را » دانشگاه مابعد تاریخ « و راسکه - 2003 - آن را » دانشگاه پست مدرن « و دیگران » دانشگاه جهانی « می نامند با تغییرات و تحولات شگرفی مواجه هستند. ریدینگز تبدیل شدن دانشجو به »مصرف کننده« و » مشتری« را مهمترین وجه تمایز دانشگاه تاریخی گذشته با دانشگاه ما بعد تاریخ امروز می داند. این تحولی است که اغلب صاحب نظرات بانگرش ها و عبارات مختلف بیان می کنند.براین اساس، دانشگاه امروز ناگزیر باید همواره عهده دار ایفا و اجرای نقش »محلی« یا »جهانی« باشد.
از این روست که در بروشورها و راهنماهای دانشگاهها می بینیم که به منزله نشان افتخار از همکاری ها و پیوندهای دانشگاه و مؤسسه آموزش مربوطه با صنایع، مؤسسات تجاری و خدماتی مختلف بزرگ و کوچک یاد می شود . - Banet ,2000 - در این راستا دانشگاهها تحولاتی را در آموزش عالی ارائه داده اند که برخی از آنها عبارتنداز:
- تغییر در جایگاه وموفقعیت دانشگاه: در این تغییر دانشگاه از بودن در خدمت نخبگان دولت و قدرت، به بودن در خدمت بازرگانان، صاحبان حرفه ها، صنایع تحول می یابند یا یافته است.
- دانشگاهها دانشجو - مشتری مدار شده اند. چنان که رینگز می گوید، مهمترین ویژگی »دانشگاه مابعد تاریخ« این است که دانشجو دیگر در این دانشگاه یک مشتری و مصرف کننده است. در نتیجه »دانشگاه جدید« ناگزیر باید اصول »پاسخگو بودن« ، »جلب رضایت مشتری« و تلاش برای » بازاریابی« برای خدمات آموزش و پژوهشی را جزء اصول مدیریت و سازمان خود قرار دهد.
- با توجه به تبدیل شدن تدریجی جامعه به »جامعه دانش بنیان« تقاضای اجتماعی برای دانش و مهارت ها افزایش توده گیر یافته است و دانشگاه ها در سراسر جهان ناگزیر گسترش کمی و کیفی حیرت زایی داشته اند.