بخشی از مقاله
خلاصه:
سازمانها، مجموعه ای از نیروی انسانی، فناوری و ارتباطات هستند که آن را در رسیدن به اهداف سازمانی یاری میرسانند. رسیدن به اهداف سازمانی در گروه انطباق مجموعه سازمانی با تغییراتی است که در درون و بیرون از سازمان رخ میدهد. یکی از مهمترین منابع انسانی هر سازمان، مجموعه مدیریتی آن است که وظیفه سنگین هدایت و کنترل سازمان را بر عهده دارد. نظر به اینکه سازمانها بر حسب نوع وظیفه ای که دارند از پیچیدگیهای خاص خود برخوردارند و از آنجایی که تغییرات دنیای مدرن امروز یا به قولی هزاره سوم، سریع و لحظه ای است این مسئله مدیران را دچار سردرگمی در تصمیمگیری و احیاناً فرسودگی میکند. لذا اجرای آموزش و بهسازی نیروی انسانی بویژه مدیران سبب میشود تا افراد بتوانند متناسب با تغییرات سازمانی و محیط، بطور مؤثر فعالیتهایشان را ادامه داده و برکارایی خود بیفزایند. بنابراین آموزش و بهسازی، کوشش مداوم و برنامهریزی شده برای بهبود سطوح شایستگی کارکنان و مدیران و در نهایت عملکرد سازمانی است.
مقدمه
با ورود به هزاره سوم، محققین و دانشمندان در پی این مسئلهاند که در قرن حاضر چه پدیدههای متفاوتی بروز خواهد نمود. بسیاری از این پدیده ها را خود آدمی خلق نموده و حال در چالش با آن قرار دارد. انسان به لحاظ زندگی اجتماعی که دارد ناگزیر از خلق سازمانها و مجموعه هایی بوده که در آنها تعدادی به کار مشغولند. این مجموعه ها شامل روابط کاری، احساسی و عاطفی افراد درون خود است که به لحاظ اهداف آن مجموعه میتوانند سرنوشت یک نفر، یه کشور یا یک قرن را تغییر دهند.
واقعیت این است که در جهان امروز آنچه بیش از همه دارای اهمیت است، نیروی انسانی است، بهطوری که اقتصاددانان معتقدند آنچه در نهایت خصوصیت روند توسعه اقتصادی و اجتماعی یک کشور را تعیین میکند، منابع انسانی آن کشور است، نه سرمایه و یا منابع مادی دیگر. این منابع انسانی هستند که سرمایهها را متراکم میسازند، از منابع طبیعی بهرهبرداری میکنند، سازمانهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را به وجود میآورند و توسعه ملی را پیش میبرند. کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهرهبرداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد. اما قاعده ی هر مجموعه ی به هم پیوسته ای مدیریت آن مجموعه است.
مدیریت، یکی از عناصر هدایتکننده و جهتدهنده به سایر عناصر سازمان و تلاشهای آنان است که از مهمترین بخشهای هر سازمان محسوب میگردد. در واقع مدیران در اثربخشی سازمان - انتخاب و تحقق اهداف مناسب - و کارآیی آن - تحقق اهداف با حداقل منابع - نقش مهمی دارند. چگونگی کارکرد مدیران در درون هر سازمان، بر عملکرد آن سازمان تأثیر عمیقی میگذارد و منجر به تغییرات شگرف و بی سابقه در اقتصاد، سیاست، علم، تکنولوژی و دیگر موارد در جامعه میگردد - پرداختجی،. - 1374
در تعریف اصطلاح مدیریت آمده است: مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد. همچنین مدیریت عبارت است از علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیت های دسته جمعی برای نیل به هدف های مطلوب با حداکثر کارایی - اقتداری، . - 1392 مدیران هر سازمان نیز که مسئولیت هدایت و مدیریت کارکنان را بر عهده دارند، خود نیازمند آموزشهای اصولی، مداوم و مستمر می باشند. زیرا این آموزش یکی از راه های مهم و حیاتی در راستای جهت دهی و هدایت تلاش های انجام شده به منظور حصول اهداف در نظر گرفته شده است.
بنابراین آشنائی مدیران با رویکردهای جدید مدیریتی در ابعاد مختلف، یک عامل بسیار مهم در توسعه اهداف سازمانی است. با توجه به آنچه ذکر شد، میتوان عواملی را که آموزش مدیران و کارکنان را ضروری ساخته است بدین شرح بیان نمود: شتاب فزاینده علوم بشری در تمام زمینهها، پیشرفت روز افزون تکنولوژی، پیچیدگی سازمان به دلیل ماشینی شدن، تغییر شغل یا جابجای شغلی، روابط انسانی و مشکلات انسانی، ارتقاء و ترفیع کارکنان، اصلاح عملکرد شغلی، کارکنان جدید الاستخدام، بهرهوری کاهش حوادث کاری، نیازهای تخصصی و حرفهای نیروی انسانی - شریعتمداری، . - 1383 بنابراین میتوان گفت هر سازمانی به مدیران و افراد آموزش دیده و با تجربه نیاز دارد تا در جهت رسیدن به اهداف سازمان متبوع تلاش نمایند.
اگر تواناییهای مدیران و کارکنان موجود، بتواند سازمان را در رسیدن به اهداف یاری نماید و پاسخگوی نیازهای لازم باشد، آموزش کارکنان ضرورت چندانی نمی یابد. اما اگر چنین نباشد لازم است سطح مهارت، توانائی و انطباق پذیری آنان افزایش یابد. این احتمال که فرد جوانی مهارتهایی را بیاموزد و آنها را تا حدود سی سال کار خود، بدون تغییر بنیادی ادامه دهد دیگر بسیار ضعیف یا به کلی محال است. در جامعهای که به سرعت در حال دگرگونی است آموزش مدیران و کارکنان نه تنها مطلوب است بلکه فرآیندی است که هر سازمانی باید برای آن منابعی را در نظر بگیرد تا همواره نیروی انسانی کارآمد و مطلعی در اختیار داشته باشد - ربیعی مندجین، . - 1378
بنابراین آموزش مدیران، در عرصه جدید یا دوره هزاره سوم که میتوان آن را دنیای شگفتیها با تغییرات سریع و پر ابهام نامید یک ضرورت اساسی برای ارتقاء بهرهوری است. پیچیدگی روندها و فرایندها در قرن بیست و یکم به گونهای است که مدیران ارشد سازمانها مجبور به بازنگری پی در پی - چندین بار در طول سال - در استراتژیهای خود میباشند. مدیران در هزاره سوم برای موفقیت در هدایت سازمان و عبور از شرایط پرتلاطم و پرشتاب قرن 21 نیازمند درک صحیح از کلیه مسائل سازمانها و فرایند عمل آنها و همه فرایندهایی که به کمک آنها به حل مسئله میپردازند و یافتن روشهای کاستن از دامنه آنها میباشند.
در ضمن مدیران در هزاره سوم نیازمند تفکر استنتاجی نیز میباشند به عبارت دیگر تلفیق و ترکیب دو نوع مهندسی فکر و عملیاتی و اجرایی کردن سازههای آن، رمز موفقیت مدیران در این هزاره میباشد. بنابر تفکر استنتاجی هر پدیده جدیدی برای مدیران فقط به عنوان وسیلهای برای حل مشکلات فعلی نیست بلکه مدیران باید دنیای جدیدی را که در پشت این پدیده جدید نهفته است، شناسایی کنند و دریابند، فقط با تجهیز به این دو روش تفکری است که مدیران توانایی حل مشکلات و مسائل متنوع و گسترده و متعدد را در دورههای زمانی کمدامنه خواهند داشت.
در هزاره سوم باید مدیران به این نکته توجه لازم داشته باشند که رشد صنایع، تابعی از تولید و یا تقاضا نیست به این معنی که، در سابق صنایع وقتی رشد میکردند که تولیدشان کمتر یا برابر تقاضا بود. بنابراین امروزه زیر بنای توسعه در کشورها و سازمان ها با خلاقیت و نوآوری منابع انسانی مرتبط شده و این امر نیز موجب میشود تا کلیه مدیران ارشد نیازهای عاطفی، مادی و ارتباطات نیروی انسانی را محور اصلی قرار دهند. با عنایت به نقش حیاتی و کلیدی مدیران و اهمیت آموزش آنان، اجرای نیازسنجی منطقی، عاقلانه و عملی، علاوه بر اجرای آموزش مورد نیاز و متناسب با نیازهای واقعی، از هدر رفت سرمایههای فراوانی از قبیل بودجه، امکانات و زمان در سطح گستردهای جلوگیری می کند.
دورههای آموزشی و بازآموزی مدیران و کارکنان که تحت نام حین خدمت شناخته می شوند خود، در صورتی مفید و سودمند خواهند بود که بر اساس بخش نیازهای آموزشی افراد و مدیران مورد آموزش و پس از انجام نیازسنجی های لازم اجرا گردند. بنابراین نقطه آغازین و اولین مرحله هر برنامه آموزشی، مشخص نمودن نیازهای آموزشی است که نقش بسیار مهمی در طراحی مناسب دوره آموزشی و اثر بخشی آن دارد و میتوان گفت: »در فرآیند آموزش و بهسازی، هیچ وظیفهای مهمتر از تعیین نیاز وجود ندارد« - عباس زادگان و ترک زاده، . - 1379 نتایج مطالعه جیمز نشان داد که کارکنان در سازمانها از 20 تا 30 درصد توانائیهای خود استفاده می کنند. تحقیق او نشان داد که اگر کارکنان آموزش ببینند و به طور شایسته برانگیخته شوند، 80 تا 90 درصد از تواناییهای خود را بروز می دهند - نقل از آصف زاده، علیجان زاده، شیرعلی، داناصفهانی،. - 1393 بنابراین تشکیل واحدهای مدیریت آموزش در هر سازمانی از جمله نهادهای مهم آن سازمان است.