بخشی از مقاله

چکیده

طالبان نام گروهی از شبه نظامیان مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید دگم و جبری مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی باورهای قبیله ای پشتونوالی است. طالبان در افغانستان و جهان عرب به کسانی گفته می شود که در مکاتب و مدارس دینی تعالیم اسلامی را فرا می گیرند.

طالبان محصول فرایند و حوادث سیاسی دهه80 و 90 افغانستان و از طرفی سیاست و دخالت قدرتهای خارجی همچون پاکستان ، عربستان و آمریکا می باشد چنانچه بعدا هم توسط مسئولین مقامات این کشورها به این مسئله اذعان گردید .طالبان عمدتا از افرادی که در مکتبهای دینی اهل سنت بویژه در عربستان و پاکستان تحصیل می کردند تشکیل می گردید .

عدم وجود مدرسه های مدرن و امکانات آموزشی در افغانستان موجب گردیده بود که مکتبخانه های مذهبی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و تعداد کثیری از افغانها در آن به تحصیل بپردازند و لذا طلبه های آموزش دیده توسط عربستان و پاکستان بعد از بازگشت به افغانستان به تدریس در این مکتبخانه ها مشغول بوده و عقاید خود را گسترش می دادند . ناامنی ، جنگهای متوالی و فقر حاد جامعه افغانستان ، شرایط را برای پذیرش دیدگاه این گروه فراهم کرد.

مقدمه

پس از اینکه جنبشی به نام - - طالبان - - در پاییز 1373 از مرز بولدک - - پیشروی سریع و غیرقابل انتظار خود را به سوی شهر مهم و استراتژیک قندهار, موطن سلاطین 250 ساله افغانستان شروع نمود; حرکت آنها, ناظران و تحلیلگران داخلی و خارجی را سخت دچار شگفتی ساخت. کمتر کسی می توانست تصور نماید که جنگهای دامنه دار داخلی در افغانستان که تاکنون تلفات و ویرانیهای بی شماری را به همراه داشته است - بدون اینکه تغییری در توازن قوا بین طرفهای درگیر به وجود آورده باشد - , روزی به دست یک گروه ناشناخته و نوپا به پایان خود نزدیک شود.

جنبش طالبان برخلاف تصور تمامی محافل سیاسی جهان که همواره در پی راه حلهای شکست خورده - - سیاسی - - در این کشور بودند, بر روش نظامی گری پافشاری نموده و به دور از هیاهوی داخلی و بیرونی به لشکرکشی های خود در ولایات مختلف این کشور ادامه داد و پس از چهار سال جنگ و گریز, سرانجام توانست مهمترین پایگاههای احزاب جهادی را فتح نموده و حضور خود را در غرب - هرات - , شمال - مزار شریف و شبر غان - و مرکز - بامیان و هزارجات - و مهمتر از همه در کابل, پایتخت افغانستان تا حدودی تثبیت نماید.

ظهور ناگهانی این گروه در معادلات سیاسی و نظامی افغانستان و موفقیتهای نظامی آن در 90 درصد از خاک این کشور, حدسها و احتمالات زیادی را درباره ماهیت, نیت و اهداف و روابط خارجی آنها به وجود آورده است. تحلیلگران سیاسی, مطالب فراوانی در زمینه ابعاد سیاسی این جنبش و پیامدهای احتمالی آن در منطقه, به بیان و قلم درآورده و احتمالات متعددی را در این خصوص ابراز داشته اند. و از طرف دیگر, افکار سخت گیرانه مذهبی جنبش طالبان که تحت عنوان - - اجرای احکام شریعت - - و تشکیل دولت ناب اسلامی به اجرا گذاشته می شود, تشویشهای بیشتری را در داخل کشور و منطقه باعث گردیده است.

اما علی رغم نگرانیهای به وجود آمده از ناحیه افکار سخت گیرانه و انعطاف ناپذیر رهبران این گروه که ریشه اصلی در نگرانیهای سیاسی ناشی از این جنبش به شمار می رود تحلیلها و ارزیابیهای کمتری در خصوص افکار و عقاید آنها به عمل آمده است. احتمالا نوپایی این جنبش و نیز عدم استقرار کامل آن در افغانستان و شکل نگرفتن یک دولت آرمانی مورد نظر آنها که زمینه را برای اعمال سیاستهای واقعی جنبش فراهم سازد, سبب گردیده است تا افکار جنبش به روشنی برای همگان روشن نگردد و یا اینکه در خارج از مرزهای افغانستان, به خوبی انعکاس نیابد. با وجود همه این ابهامات و محدودیتها, جا دارد که در خصوص تفکر سیاسی مذهبی جنبش طالبان توجه لازم به عمل آمده و زوایای فکری آنان به بحث و بررسی گرفته شود.

مقاله حاضر با توجه به ضرورت ارزیابی مبانی فکری و اعتقادی جنبش طالبان که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است, هم خود را بر این مهم معطوف داشته واز ارزیابی ابعاد سیاسی و وابستگی های خارجی و سیاستهای کشورهای منطقه و جهان که احتمالا در شکل گیری طالبان نقش داشته اند, چشم پوشی می کند. ارزیابی ما از مبانی فکری جنبش طالبان بر دو محور تمرکز خواهد یافت; یکی محور مذهبی و دینی; دوم, محورقومی و قبیله ای ; زیرا ما معتقدیم که سنتهای قبیله ای که طالبان از میان آن برخاسته, تاثیر قابل توجهی در تفسیر دینی طالبان از مذهب داشته است. اما از این نکته نباید غافل شد که دسترسی به منابع مورد نیاز, امری بسیار دشوار و بعضا ناممکن بوده است ; لذا نوشتار حاضر صرفا گامی ابتدایی در این زمینه شمرده شده و انتظاری بیش از این نخواهد داشت.

مبانی تفکر دینی

- - تفکر - - به اصولا پدیده آنی و ناگهانی نیست که به دور از هر عامل دیگری ناگاه به صورت جامع و مانع در نقطه ای به ظهور رسد و سپس به سرعت گسترش پیدا کرده و محیط اطرافش را تحت تاثیر جاذبه هایش قرار دهد. تفکر و اندیشه, جریانی است که طی یک دوران طولانی بر اثر فراهم شدن زمینه ها و شرایط اجتماعی و زمانی به تدریج انسجام حاصل نموده و شکوفا می شود. ارزیابی هر جریان فکری, نیازمند مطالعه پیشینه تاریخی, شرایط اجتماعی و عوامل زمانی و مکانی متعلق به آن جریان فکری می باشد.

بنابر این, اگر بخواهیم یک ارزیابی کوتاه از تفکر و مبانی فکری جنبش طالبان به دست دهیم, ابتدا ضروری است به بررسی اندیشه های رایج در محیط ظهور و انعقاد هسته اولیه طالبان پرداخته و ارتباط حال و گذشته طالبان و همفکران آن را با محافل فکری و آموزشی آنان و نیز زمینه ها و شرایط زمانی و مکانی ذی دخل در تاثیرپذیری فکری آنها را بازگو نماییم و پس از ارزیابی کوتاه از بستر فکری طالبان, به بررسی اصل تاثیرپذیری فکری و مبانی تفکر آن, که محصول شرایط و عوامل نامبرده می باشد, بپردازیم. در این بخش از این مقاله, مطالب ما پیرامون همین دو محور مطرح خواهد شد.

پیشینه و بستر فکری طالبان

جنبش طالبان, جنبشی است تشکیل یافته از علما و طلاب مدارس دینی افغانی که عمدتا در پاکستان تحصیل کرده اند. تعداد این محصلین علوم دینی که در دو دهه اخیر در داخل شهرهای پاکستان و اردوگاههای متعلق به مهاجرین در دو ایالت - - بلوچستان - - و - - سرحد - - مشغول فراگیری علوم قرآنی و حدیثی بوده اند, به هزاران نفر می رسد. پس از کودتای کمونیستی سال 1357 در افغانستان و اشغال این کشور به وسیله ارتش اتحاد شوروی سابق در زمستان سال ,1358 صدها هزار شهروند افغانی از شهرها و روستاهای شان به جانب پاکستان مهاجرت کردند. این مهاجرین, اکثرا در داخل اردوگاههایی که از طرف دولت پاکستان و سازمان ملل با حمایتهای وسیع مالی کشورهای غربی و عربی تاسیس شده بود, اسکان داده شدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید