بخشی از مقاله

بازآفريني محلات تاريخي با تأکيد بر تکنيکSWOT و رويکرد TND "مطالعه موردي : محله بيدآباد شهر اصفهان"

چکيده
بافت هاي تاريخي ضمن دارا بودن ارزشهاي والاي فرهنگي ، بخشي از هويت شهري و شناسنامه ي هر کشوري محسوب مي شوند. اين کالبد علاوه بر اينکه جزئي از مناطق و محلات شهرها است ؛ بيانگر نيازها و سبک زندگي ساکنين قديم شهرها مي باشند. از اين رو بحث در رابطه با بازآفريني محلات تاريخي که منجر به حفظ هويت شهر و محلات شهري مي گردد، حائز اهميت است . شهر اصفهان شامل بافت هاي فرسودهاي است که عدم توجه به اين بافت ها موجب پديدار شدن مشکلات عديده اي مي گردد. لذا بافت فرسودهي محله ي بيدآباد اصفهان به عنوان بافت تاريخي شهر به دليل اهميت آن مورد مطالعه اين پژوهش واقع شده است . پژوهش حاضر جزء تحقيقات کاربردي محسوب مي شود و هدف آن، بازآفريني محله تاريخي بيدآباد اصفهان توأم با حفظ ارزشهاي سنتي و برطرف کردن نيازهاي روز ساکنين است که از طريق ارتقاء سطح نظام عملکردي و سطح کمي و کيفي کالبد بافت با تأکيد بر رويکرد طراحي سنتي محله اي ١ حاصل مي گردد. جهت دست يابي به هدف مذکور با استفاده از مطالعه اسناد کتابخانه اي، مشاهدات ميداني و تحليل وضع موجود به شيوه SWOT؛ عوامل داخلي و خارجي محدوده شناسايي گرديده است و در نهايت گزينه ي برتر با تکيه بر اصول رويکرد TND با توجه به معيار پياده مداري در اولويت کار قرار داده شده است . تهيه نقشه هاي پيشنهادي بر مبناي توسعه درون زا، از زمين هاي باير و پلاکهاي مخروبه جهت تزريق کاربري مورد نياز براي جمعيت افق طرح در راستاي افزايش هويت محله اي، افزايش حس تعلق ساکنين به محله و ايجاد تعادل در تراکم شهري مي باشد.
واژههاي کليدي: بازآفريني ، رويکرد TND، تکنيک SWOT، محله ي بيدآباد، شهر اصفهان


١- مقدمه
پيش از صنعتي شدن، محلات شهري در طول دورههاي زماني توان سازگاري با روند کند تغييرات اجتماعي و اقتصادي را داشته و ضمن حفظ ارزشهاي طبيعي محيط و رفع نيازهاي فردي و اجتماعي ساکنين خود، از پويايي و سرزندگي لازم برخوردار بودند. به تدريج با تغيير روشهاي معيشتي و پيامدهاي ناشي از آن، همچنين عدم حفظ تعادل متغيرهاي اقتصادي ، اجتماعي و زيست محيطي ، نوعي گسست کالبدي و فرهنگي و اجتماعي در سطح محلات شهري ايجاد گرديد که منجر به ناکارآمدي محلات شد. در محلات جديد مشکلاتي همچون تراکم بيش از حد جمعيت و تودههاي ساختماني ، فقدان فضاي باز، نور کافي و غيره وجود دارد که اين موضوع عرصه خصوصي و عمومي زندگي ساکنين را با مشکل مواجه ساخته است .
خانوارها به دليل عدم رضايت از مکان سکونتي خود، آن را ترک کرده و به جاي ديگري نقل مکان مي کنند. در اين زمان است که محله مفهوم خود را به عنوان عامل استمرار بخش هويت اجتماعي از دست مي دهد و ناپايداري سکونتي در آن ايجاد مي گردد(رفيعيان و خرمگاه و اسماعيلي ، ١٣٨٩، ٢). بافت هاي قديمي شهرهاي تاريخي ما، «از يک سو آشفته ترين ، فرسودهترين و پرمشکل ترين نواحي شهر و از سوي ديگر حامل ارزشهاي تاريخي و فرهنگي گرانبهايي است که در کالبد آن تبلور يافته است » و شگفت تر آن که «هر دوي اين خصلت هاي متضاد، روزبه روز سنگين تر مي شود». در اين ميان با مطرح شدن ديدگاه توسعه محله اي پايدار به عنوان ديدگاهي که حل مشکلات کنوني شهرها و زندگي شهري را در گرو بازگشت به مفهوم محله مي داند، مي توان با استفاده از نيروهاي توانمند درونزا و سرمايه هاي اجتماع موجود در آن به حل مشکلات موجود پرداخت (معصومي ، ١٣٩٠، ١٥).
به دنبال افزايش مشکلات در سطح جهان، متفکران و نظريه پردازان در طول سالها به دنبال يافتن راهکارهاي براي حل مشکلات بوده اند. يکي از نظريات و ديدگاهها "توسعه پايدار" است . در واقع نيازمند شهر و محلاتي پايدار هستيم . منظور از شهر پايدار؛ شهري است که به طريقي سازمان دادهشده که تمامي شهروندان آن ضمن رفع احتياجات خود و بهبود بخشيدن به شرايط زيست خويش ، هيچ آسيبي به طبيعت وارد نياورده و شرايط زيستي ساير انسان ها را چه در زمان حال و چه در زمان آينده به خطر نيندازد(پرتوي، ٢٠،١٣٨٨). امروزه کشورهاي پيشرفته ي غربي جهت غلبه بر مشکلات ناشي از شهرنشيني به حافظه ي تاريخي شهر(بافت قديم )مراجعه مي کنند. الگوهاي شهرسازي جديد از جمله "TND" با تزريق عملکردهاي جديد شهري در سطح محلات و حذف کاربري هاي ناسازگار و تشويق کاربريهاي مختلط و افزايش تراکم در قالب توسعه ي پايدار محله اي، رشد درونزاي شهري را محقق مي سازند(آذر و حسين زاده دلير، ١٣٨٧، ١٤٣).
نوشهرسازي با نامهايي از قبيل طراحي سنتي جديد، توسعه وسايل نقليه عمومي و توسعه بافت سنتي نيز شناخته مي شود و ديدگاهي شهرسازانه است که بر ايجاد بافت شهري با مشخصه اصلي قابليت راهپيمايي ساکنين ، تأمين مايحتاج و انجام کارهاي روزانه زندگي و دارا بودن مقياس انساني تأکيد دارد. رويکرد TND محلات شهري را مورد هدف قرار داده و با ارائه راهکارها؛ پويايي ، سرزندگي و پايداري را به محلات شهري باز مي گرداند(رفيعيان و خرمگاه و اسماعيلي ، ٢،١٣٨٩).
با توجه به آنچه در رابطه با مشکلات بافت هاي قديمي و تاريخي و همچنين نوع برخورد و شيوه مقابله با اين گونه بافت ها ارائه شد؛ اين پژوهش در راستاي دستيابي به هدف خود که بازآفريني محله تاريخي بيدآباد شهر اصفهان مي باشد سعي دارد تا با با بهرهگيري از اصول رويکرد طراحي محله اي سنتي و توجه به معيار پياده مداري، ضمن معاصرسازي ارزشهاي گذشته بتواند پاسخگوي نيازهاي امروزي ساکنين باشد تا مجددًا هويت و اصالت فراموش شده به اين بافت برگردد.
١- ١- بيان مسئله
يکي از عوامل هويت بخش شهرها بافت هاي ارزشمند تاريخي و محلات قديمي هستند. اين درحالي است که در چند دهه اخير در چارچوب نظريه توسعه پايدار، تأکيد مجددي بر احياء آنها صورت گرفته است (معصومي ، ١٣٩٠، ١٥). اما متأسفانه امروزه شاهد بي توجهي و عدم تمايل و احساس تعلق شهروندان به اينگونه آثار و درنتيجه فرسودگي بافت هستيم و بدين سبب نياز به بازآفريني بافت هاي فرسوده که ارزش تاريخي و قديمي دارند در بافت هاي شهري احساس مي شود.
بافت فرسوده ي شهري به عرصه هايي از محدودهي قانوني شهرها اطلاق مي شود که به دليل فرسودگي کالبدي، عدم برخورداري مناسب از دسترسي سواره، تاسيسات و زيرساخت هاي شهري آسيب پذير بوده و از ارزش مکاني ، محيطي و اقتصادي نازلي برخوردارند(فلامکي ، ١٣٨٤، ٤١). فرسودگي عاملي است که به زودي شرايط افول خاطرات جمعي و حياط شهري را فراهم مي کند(پوراحمد و حبيبي و مشکيني ، ١٣٨٦، ٤٣).
ايران در بافت هاي شهرهاي خود شاهد بافت هاي تاريخي و با ارزش است که حفظ و نگهداري محلات و عناصر تاريخي و هويت بخش اين شهرها وظيفه اي است که مسئولين اين امر بايد بدان توجه داشته باشند. در اين ميان شهر اصفهان نيز از جمله شهرهاي تاريخي محسوب مي شود؛ چراکه شالوده شکل دهنده آن عناصر و محورهاي تاريخي مي باشند. محله ي بيدآباد يکي از محلات تاريخي شهر اصفهان واقع در منطقه يک و در شمال زاينده رود و غرب محورچهارباغ مي باشد. امکانات، خدمات و کالبد کهنه و فرسوده بافت – که اين فرسودگي موجب ناکارآمدي و کاهش کارايي آن شده است – پاسخگوي نيازهاي جديد ساکنين محله بيدآباد نمي باشد و گسترش مشکلاتي از قبيل افزايش ترافيک و نابساماني معابر، نازلنشيني ، توزيع ناهمگون خدمات و غيره، تمايل به حضور در بافت و ارزش زمين را کاهش دادهاست و همچنين باعث برهم خوردن عدالت اجتماعي گرديدهاست .
باتوجه به موارد بيان شده و ديگر قابليت هاي موجود بافت قديمي محله بيدآباد، بازآفريني اين محله با تکيه بر اصول طراحي محله اي سنتي با توجه به معيار پيادهمداري موجب تبديل بافت قديمي به يک بافت تاريخي و ارزشمند که قابليت ثبت در آثار ملي را يابد، مي گردد. در واقع در اين پژوهش در پي پاسخگويي به اين سوال هستيم که آيا مي توان از طريق معاصرسازي ارزشهاي گذشته و رويکرد شهرسازي نوين ضمن پاسخگويي به نيازهاي امروزي ساکنين محلات تاريخي ، هويت و اصالت فراموش شده را به اين بافت ها بازگرداند؟
١-٢- هدف پژوهش
هدف اين پژوهش ؛ بازآفريني محله تاريخي بيدآباد اصفهان توأم با حفظ ارزشهاي سنتي و برطرف کردن نيازهاي روز ساکنين است که از طريق ارتقاء سطح نظام عملکردي و سطح کمي و کيفي کالبد بافت با تأکيد بر رويکرد طراحي سنتي محله اي حاصل مي گردد. بازآفريني و طراحي فضاهاي مطلوب در بافت بيدآباد نيازمند شناخت صحيح و گذران فرآيندي هدفمند خواهد بود. در طي اين فرآيند شناخت کالبد و روابط فضايي و بررسي معضلات ناشي از فرسودگي بافت ضروري به نظر مي رسد و ارائه راهکارها مي تواند گامي موثر در جلوگيري از پيشرفت فرسودگي ، بهبود کيفيت بافت ، بازگرداندن هويت و اصالت به بافت محله ، سرزندگي و تعاملات اجتماعي سازنده باشد.
١-٣- محدوده و قلمرو پژوهش
بافت قديم و تاريخي شهر اصفهان نه تنها در ميان شهرهاي کهن ايران بلکه در گستره شهرهاي تاريخي جهان از جايگاه رفيع و شايسته اي برخوردار است که توانسته به عنوان پايتخت فرهنگ و تمدن ايران اسلامي اهميت ويژهاي يابد. محله بيدآباد يکي از محلات قديمي (مربوط به قرن چهارم هجري) شهر اصفهان واقع در منطقه يک شهرداري اصفهان، شمال زاينده رود و غرب خيابان چهارباغ عباسي مي باشد. از لحاظ موقعيت قرارگيري، اين محور بر اصلي ترين محور مصنوعي اصفهان (خيابان چهارباغ) عمود است و درامتداد محورعبدالرزاق (منتهي به عنصرتاريخي دوره سلجوقي ) واقع است . مساحت محدوده مورد مطالعه ٤٩٤٩٠١.٧٢ مترمربع (٤٩.٤٩ هکتار) مي باشد که به خيابان مسجدسيد در شمال، خيابان دربکوشک در شرق، خيابان کاشاني در غرب و خيابان ميرداماد در جنوب محدود مي شود. درطرف شرق محدوده مورد مطالعه مسجد دربکوشک و در طرف شمال مسجدسيد و بازارچه علي قلي آقا واقع شدهاست و کاربري غالب در اين محدوده را کاربري مسکوني شامل مي گردد.
شکل شماره يک موقعيت محدوده مورد مطالعه در منطقه بندي شهر اصفهان و بافت تاريخي را نشان مي دهد.

شکل شماره ١: موقعيت منطقه يک در شهر اصفهان و محدوده مورد مطالعه (محله بيدآباد)در بافت تاريخي .مأخذ : نگارندگان
١-٤- روششناسي پژوهش
اين پژوهش از نظر هدف تحقيق جزء تحقيقات کاربردي و روش آن توصيفي - تحليلي مي باشد. به منظور جمع آوري اطلاعات، از روشهاي اسنادي و کتابخانه اي و همچنين پيمايشي استفاده شده است . اطلاعات لازم و پايه (عمر ابنيه ، مالکيت ابنيه ، کاربري اراضي ، کيفيت معماري و غيره ) از سازمانهاي ذيربط و برداشت ميداني جمع آوري شد. سپس به منظور انتخاب آلترناتيو برتر و مکانيابي بهينه امکانات و خدمات در محله به بررسي طرحهاي فرادست و نقاط ضعف و قوت پرداخته شده - است . بدين منظور از روش SWOT و تهيه جداول نظام هاي هفتگان (اجتماعي ، اقتصادي، کالبدي، فعاليت و کاربري، حرکت و دسترسي ، زيست محيطي ، و تقسيمات کالبدي ) وضع موجود محله مورد مطالعه استفاده گرديده است . جهت آمادهسازي نقشه - هاي پايه موضوعي مورد نياز براي پژوهش از نرم افزار AutoCAD Map بهره گرفته شد و تجزيه و تحليل و نقشه هاي خروجي در محيط GIS صورت گرفته شدهاست .
٢- مباني نظري، تعاريف و مفاهيم
٢-١- محله پايدار
مفهوم واژه محله مي تواند از ابعاد مختلف اجتماعي ، روانشناسي ، ذهني ، ادراکي ، معماري (کالبدي) و سياسي تعريف شود که هر يک تعريف خاص خود از محله را ارائه مي دهند. از سوي ديگر، اين تعاريف در جوامع مختلف مي توانند متفاوت باشند(٢٢ , ٢٠٠٣, barton and etal). محله خوب و پايدار سکونتگاهي است که سلامت و بهزيستي ساکنين و بقاء موجودات زنده در آن تامين باشد. از جمله عوامل موثر در ايجاد سرزندگي در محله ، وجود فضاهاي عمومي مناسب است . اين فضاها با ايجاد ميزان جذابيت خود و اثرگذاري بر ذهن انسان مي تواند سرزندگي محله را تأمين کند( چپ من ، ١٩٩٦، ١٥٨). در قالب نظريه ها و تجربيات موجود در مقياس جهاني ، اصول و معيارهاي بسياري را مي توان براي توسعه پايدار در مقياس شهر و محله مطرح و مورد تجزيه و تحليل قرار دارد. شکل شماره دو اين اصول را نشان مي دهد.
٢-٢- بازآفريني شهري
بازآفريني نوعي نگاه مداخله اي که با نگاه به گذشته و بدون پاکسازي هويت هاي تاريخي دوره هاي مختلف به خلق هويتي جديد متناسب با شرايط زندگي مردمان عصر حاضر مي انديشد(زنگي آبادي و غلامي و موسوي ، ١٣٩٠، ٥٩). بازآفريني شهري به عنوان يک واژه عام که مفاهيم ديگري نظير بهسازي، نوسازي، بازسازي، توانمندسازي و روان بخشي شهري را در برمي گيرد، به کار مي رود. بازآفريني شهري به مفهوم احيا، تجديد حيات و نوزايي شهري و به عبارتي دوباره زنده شدن شهر است . در بازآفريني شهري، توسعه شهري به مفهوم رشد کمي عناصر کالبدي شهر براي اسکان جمعيت و ارتقاي کيفيت زندگي ، در قالب طرحهاي توسعه شهري رخ خواهد داد(آييني ، ١٣٨٨، ٧). طرحهاي بازآفريني شهري سعي دارند با بهرهگيري از مشارکت گسترده عمومي با صرف کمترين بودجه ، حيات اجتماعي و رونق اقتصادي را به بافت بازگردانند(ادب، ١٣٨٧، ٤١). بازآفريني به معناي ارائه شخصيت جديد و هماهنگ کردن فضايا بافت تاريخي با نيازهاي امروزي مي باشد و شامل اهدافي است :
١. بهسازي، نوسازي و بازسازي ٢. هويت و شخصيت مستقل يافتن بنا يا مجموعه تاريخي ٣.نوشدن و بازآفريني فضاي شهري با ويژگي هاي ارزشهاي قديمي فضا ٤.خلق ويژگي هاي تازه و هماهنگ شدن با نيازهاي امروزه(عالي و تاجيک، ١٣٨٧، ١٦-١٧).
٢-٣- شهرسازي نوين يا طراحي محله اي سنتي (T.N.D)
يکي از آخرين رويکردهاي مطرح برنامه ريزي شهري در سطح جهاني در زمينه ي بهسازي محلات سنتي ، استفاده از رويکرد شهرسازي جديد در ساماندهي محلات سنتي است . کشورهاي پيشرفته ي غربي اين کار را از دهه ي ١٩٩٠ ميلادي با استفاده از پارادايم شهرسازي جديد در قالب استفاده از طرحهاي ساختاري – راهبردي ، طرحهاي مجموعه شهري و همچنين «تمرکز غيرمتمرکز» شروع کردهاند. شهرسازان جديد، سه الگو را براي ساماندهي و توسعه ي شهري پيشنهاد مي کنند،که عبارتند از؛
- توسعه ي محلات نوسنتي
- توسعه ي محلات عبوري (توسعه هاي عبوري )
- توسعه ي روستا – شهرها ٣(آذر و حسين زادهدلير، ١٣٨٧، ١٢١).
پس از جنگ جهاني معضلي به نام اتومبيل نمود پيدا کرد. خيابان ها به سرعت مملو از اتومبيل شد و مشکلاتي نظير آلودگي صوتي ، آلودگي هوا و از بين رفتن چشم اندازها به وجود آمد. به دنبال اين مشکلات جنبشي جديد به نام نوشهرسازي شکل گرفت که يکي از رويکردهاي آن TND مي باشد. اين رويکرد با محوريت قرار دادن محلات شهري سعي در بازگرداندن حيات به آن ها مي باشد(رفيعيان و خرمگاه و اسماعيلي ، ١٣٨٩، ١٣). TND رويکردي در جهت هويت بخشي به محلات شهري و معاصرسازي ارزشهاي گذشته مي باشد که در پي يافتن پاسخي به عدم کارايي کاربريها و زيرساخت ها در توسعه هاي جديد شهري مطرح مي گردد.. دواني و پلاتر زايبرک از بنيان گذاران جنبش شهرگرايي جديد اصولي را براي يک محله آرماني تعريف مي کند به شکلي که محله ترکيب متعادلي از فعاليت هاي مختلف شامل فضاي زندگي خريد، کار، مدرسه ، عبادت و اوقات فراغت را در خود جاي مي دهد. هدف اين الگوي طراحي ، تلفيق ويژگي هاي شهرهاي سنتي مانند حفظ مقياس انساني از طريق طراحي خيابان، تنوع گونه هاي مسکن و تلفيق کارکردهاي قابل دسترسي پياده در مرکز محله و فضاي عمومي است . پيشنهاد اين طرح با توصيه هاي اجتماعي و محيطي چند دهه اخير مانند تقليل استفاده از ماشين ، افزايش از وسايل حمل ونقل عمومي ، تلفيق طبقات اجتماعي و احترام به محيط طبيعي و ويژگي هاي تاريخي مکان همراه بوده است (ذاکرحقيقي ، ١٣٨٦، ١٧٧). اين رويکردي از نهضت نوشهرسازي نشأت گرفته است و مي کوشد به نيازهاي محله و ساکنين آن پاسخ مثبت دهد همچنين تلاش مي کند با تقويت و بهبود فضاي کالبدي محله ، تعاملات اجتماعي را افزايش داده و از اين مسير به بهبود حس تعلق به مکان، خوداتکايي اقتصادي و ارتقاء سرمايه اجتماعي نايل گردد. اصولي که مورد استفاده قرار مي گيرند شامل توسعه فشرده، کاربري هاي مختلط ، مساکن متنوع، خيابانهاي باريک و به هم پيوسته ، پياده محوري و حمل و نقل متنوع مي باشند. اهداف و اصولي را که اين رويکرد مورد توجه قرار مي دهد در پويايي ، سرزندگي و پايداري محلات مؤثرند(رفيعيان و خرمگاه و اسماعيلي ، ١٣٨٩، ١). از جمله اهداف رويکرد TND به شرح زير است :
ايجاد فرصت هاي شغلي براي ساکنين محلات و ارتقاء سطح اقتصادي محلات
افزايش امنيت و ايمني در بافت محلات با افزايش تعاملات بيشتر ساکنين در داخل محلات
تأکيد بر مقياس انساني و نيازهاي ساکنين در محله و توسعه فضاهاي سبز در بافت محلات
تزريق هويت گمشده به محلات
کاهش انواع آلودگي ها و کاهش ترافيک و هزينه هاي مربوط به هزينه حمل و نقل جهت تأمين خدمات
در منابع مختلف اصول زيادي براي TND مطرح شدهاست و تقسيم بندي هاي متفاوتي وجود دارد. در اين مقاله به برخي از
مهم ترين اصول و معيارها اشاره مي گردد و از ميان آن ها معيارهاي مدنظر در اين پژوهش به تفصيل شرح داده خواهد شد:
توسعه فشرده حمل و نقل متنوع
کاربريهاي مختلط خيابانهاي باريک و بلوکهاي کوچک
مسکن هاي متنوع پاسخ گويي به شرايط تاريخي و فرهنگي محيط
قابليت پياده روي
توسعه فشرده : هدف از توسعه فشرده، استفاده مؤثر از زمين و کاهش هزينه زيرساخت هاي شهري است . يکي از مهم ترين مزاياي توسعه فشرده، افزايش برهم کنش اجتماعي در فضاهايي همچون پارک ها، فضاهاي باز و ساختمانهاي عمومي است . در اين حالت کاربري هاي مسکوني ، تجاري و شهري در ارتباط و مجاورت يکديگر قرار گرفته و منجر به تشويق پياده روي در اين فضا مي گردند.
کاربريهاي مختلط : کاربريهاي مختلط به ترکيب کاربريهاي مسکوني و غير مسکوني (تجاري، اداري و فضاي باز) اشاره مي کند. اختلاط کاربريها بار مالياتي محله را افزايش داده و منجر به ايجاد مرکز محله ي فعال مي گردد، امنيت را در سطح محله برقرار ساخته و در هويت بخشي به آن مؤثر است .
قابليت پياده روي : در توسعه ي محلات سنتي به پياده و سواره به يک اندازه بها داده مي شود. طراحي محلات عموماً بر مبناي پيادهروي و پياده محوري است . استفاده از فضاي سبز و ايوانهاي گلکاري شده در تشويق و ترغيب پيادهروي مؤثر است . وجود کاربريهاي مختلط نيز دليلي بر افزايش پيادهروي در سطح محله است . تکنيک هاي کاهش سرعت در محله و استفاده از خيابان هاي باريک نيز در افزايش ايمني افراد پياده مؤثر مي باشد(رفيعيان و خرمگاه و اسماعيلي ،
١٣٨٩، ١٠٩).
روند گرايش به رويکرد نوشهرگرايي و مهم ترين ويژگي هاي رويکرد TND در اين پژوهش ، در قالب شکل شماره سه نشان داده شده است .


٢-٥-پياده راهها
پياده راهها آن دسته از فضاهايي هستند که در به وجود آوردن تصوير ذهني مشخص در ذهن شهروندان موثر خواهندبود و منجر به رونق فعاليت هاي اقتصادي و تجديد حيات در مراکز شهرها و محلات خواهند شد. تا قبل از انقلاب صنعتي ، اندازه و تناسبات عناصر شکل دهندة شهر، برمبناي مقياس انساني و الگوي جابه جايي ها نيز براساس حرکت فرد پياده بود؛ يعني او اندازه و فاصله ها را تعيين مي کرد. در واقع تعيين کننده جهت و گسترش توسعه شهر، توسط او تعريف مي شد. با شروع انقلاب صنعتي در اروپا، که با رشد و گسترش سريع شهرها همراه بود، بتدريج ديدگاههاي طراحي و برنامه ريزي شهرها تغيير يافت . با اختراع اتومبيل و استفاده از آن که سرعت و راحتي را به ارمغان آورده بود، به مرور فرد پياده، جايگاه و اولويت خود را در فضاي معابر از دست داد(قريب ، ١٣٨٣، ١٨). در حال حاضر هم شهرسازي سنتي جديد که امروزه به «شهرسازي جديد» معروف شده بسياري از عناصر کالبدي شهر پايدار را معرفي کرده که مهم ترين اجزاي آن تاکيد بر عابر پياده، ترکيب و اختلاط کاربريها و تأکيد بر عملکردهاي اجتماعي به عنوان عامل وحدت بخش بناها و فضاهاي عمومي است (بحريني ، ١٣٧٨، ٢٩٢). پيادهراه مي - تواند يک فضاي شهري باشد و بنابراين بايد ويژگي هايي داشته باشد تا يک فضاي مطلوب شمرده شود(کاشاني جو، ١٣٨٥،
٤٥). مسيرهاي پياده معابري با بالاترين حد نقش اجتماعي هستند که در آنها، تسلط کامل با عابر پياده بوده و ابزاري براي فعاليت جمعي هستند که کيفيت محيطي را بالا برده و سلامت اجتماعي را تقويت مي کنند(رسولي ، رحيم دخت خرم،
٧٢،١٣٨٨). يک پيادهراه اغلب شامل تجهيزاتي براي ارتباطات وسيع تر، گستردهتر و نزديکتر اجتماعي است (پاکزاد، ١٣٨٦، .(281
٣- يافته هاي پژوهش
٣-١- مطالعات وضع موجود
در راستاي شناخت محدوده مورد مطالعه نظامهاي هفتگانه اجتماعي ، اقتصادي، کالبدي، فعاليت و کاربري، حرکت و دسترسي ، زيست محيطي و تقسيمات کالبدي مورد بررسي قرار گرفتند و جداول SWOT براي اين نظامها تشکيل گرديدهاست که در اين بخش به اهم اين مطالعات اشاره شدهاست .
مطالعات نظام کاربري و فعاليت
کاربري غالب در محدوده مورد مطالعه کاربري مسکوني مي باشد و در داخل بافت کمبود کاربريهاي موردنياز اهالي محله در غالب واحدهاي تجاري مقياس واحد همسايگي و محله و ديگر خدمات محله اي احساس مي شود. تنها در قسمت شمال شرقي محدوده مورد مطالعه (مجاور مسجد سيد) شاهد تجمع کاربريهاي متنوع هستيم که به عنوان کاربريهاي سرويس دهنده فرامحله اي عمل مي کنند. همچنين درداخل بافت فضاهايي مناسب جهت فعاليت کودکان و تعامل بزرگسالان و استراحت سالمندان به ندرت يافت مي شود. آنچه در اين محدوده از حيث کاربري زمين موجب نارضايتي ساکنين مي باشد؛ عدم پراکندگي و توزيع متناسب کاربريها و خدمات در سطح محله و سر و صدا و ترافيک ناشي از برخي کاربريهاي سرويس دهنده فرامحله اي مي باشد.
مطالعات نظام حرکت و دسترسي
به دليل افزايش تردد خودروها و کاربريهاي متنوع جداره "خيابان طيب " ترافيک وسايل نقليه در آن سنگين گرديده، لذا "خيابان آيت الله زاهد" در امتداد خيابان ابوذر به موازات خيابان طيب ايجاد شده تا از بار ترافيکي خيابان مذبور کاسته شود.
وجود کاربريهاي سفرساز در بدنه خيابانهاي "مسجدسيد" و "کاشاني " نيز باعث افزايش بارترافيک، پارک حاشيه اي و در نتيجه کندشدن حرکت سواره در اين محورها گرديده است . در طراحي خيابان ميرداماد(به موازات خيابان مسجد سيد) و خيابان آيت الله زاهد(به موازات خيابان طيب و کاشاني ) تنها به نقش ترافيکي خيابان توجه شدهاست .
مطالعات نظام کالبدي
نتايج اطلاعات جمع آوري شده در رابطه با نظام کالبدي در محدوده مورد مطالعه به صورت جداول شماره يک و دو ارائه گرديده اند:
توده و فضا: بررسي توده و فضا در محدوده مورد مطالعه حاکي از غلبه توده بر فضا مي باشد. عدم وجود فضاهاي شهري تعريف شده و مناسب که بتواند بستر تعاملات اجتماعي ساکنين و بازي کودکان باشد و در جهت تقويت ويژگي هاي حضورپذيري و مشارکت ساکنين گام بردارد، از جذابيت هاي فضايي و کالبدي محيط کاسته است .
ارزش معماري: از آنجايي که محله بيدآباد از قديمي ترين محله هاي اصفهان است انتظار مي رود که داراي بناهاي تاريخي با ارزشي باشد که نشان دهنده تاريخ و هويت اصفهان است . پس از برداشت هاي ميداني و با توجه به اسناد موجود، مشخص گرديد که به علت عدم ساماندهي اين بناها، تعدادي از آنها در حال تخريب اند و تعدادي نيز مرمت شدهاند.
در نهايت پس ازجمع بندي مطالعات انجام شده و نقشه هاي تهيه شده، نقشه امکان مداخله بر مبناي پلاک هاي تخريبي ، مخروبه و متروکه در نقشه کيفيت ابنيه ؛ پلاک هاي مخروبه -متروکه و اراضي باير در نقشه کاربري اراضي ؛ پلاکهايي با عمر بالاي ٣١ سال

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید